واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
ماجرای واقعی با همکاری پلیس؛
نابودی زندگی به پیشنهاد همسر!
با دنيايي از اندوه و پشيماني که تمام قلبش را فرا گرفته بود و در حالي که اشک در چشمانش حلقه زده بود لب به سخن گشود تا از سرگذشت غم انگيز خود که کابوسي براي او بود، حرف بزند.
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از پایگاه خبری پلیس، شوهرم فردي بدبين و بددل بود و آن قدر مرا محدود کرده بود که حتي اجازه ديدن خانواده ام را نداشتم... با دنيايي از اندوه و پشيماني که تمام قلبش را فرا گرفته بود و در حالي که اشک در چشمانش حلقه زده بود لب به سخن گشود تا از سرگذشت غم انگيز خود که کابوسي براي او بود، حرف بزند. تنها فرزند خانواده اي بودم که وضعيت مالي خوبي نداشتيم. تازه 13 ساله شده بودم که با اصرار خانواده با پسري ازدواج کردم که هيچ علاقه اي به او نداشتم. شوهرم فردي بدبين و بددل بود و آن قدر مرا محدود کرده بود که حتي اجازه ديدن خانواده ام را نداشتم به طوري که چندين سال است آن ها را نديده ام. دخترک 13 ساله که اکنون 20 ساله شده مي گويد: فکر مي کردم وجود فرزند در زندگي ام از بدبيني شوهرم مي کاهد و در سومين سال زندگي مان صاحب فرزند پسري شديم اما به دنيا آمدن پسرم نه تنها وضعيت رفتاري شوهرم را بهتر نکرد بلکه بعد از مدتي متوجه شدم به مواد مخدر از نوع کريستال نيز معتاد شده است. اين معتاد شدن به دنبال خود بيکاري را برايش رقم زد. فرزند دومم نيز بعد از 2 سال و در پنجمين سال زندگي مشترکمان به دنيا آمد. به دليل داشتن ناراحتي هاي جسمي که بعد از زايمان دومم داشتم شوهرم به من پيشنهاد کرد که براي تسکين دردهايم مواد مصرف کنم و اي کاش روزي که شوهرم به من اين پيشنهاد را داد به حرفش گوش نمي دادم اما افسوس که... چون شوهرم بيکار بود و تنها هزينه مصرف مواد خود را تامين مي کرد من خواستار طلاق از وي شدم اما او موافق طلاق نبود با اين حال، من به هر نحوي بود از او جدا شدم و بچه هايم را به شوهرم دادم. فکر مي کردم با جدايي از او مشکلاتم پايان مي يابد و هر طور که بخواهم مي توانم زندگي کنم اما زهي خيال باطل؛ من که بعد از ازدواج پدر و مادرم را نديده بودم پس از جدايي به سراغ آن ها رفتم اما متوجه شدم خانواده ام مدتي است که به يکي از شهرهاي اطراف رفته اند. به ناچار در خانه پيرزني ساکن شدم، اما از بخت بد من بعد از چند ماهي پيرزن فوت کرد و من آن جا را نيز ترک کردم. بعد از مدتي صيغه پسري شدم و 9 ماه با او زندگي کردم. بعد از گذشت اين مدت او به بهانه کار من را ترک کرد و ديگر خبري از او نشد. در اين ميان متوجه شدم 4 ماهه باردار هستم و نميدانستم با اين گرفتاري چه کنم جايي براي خوابيدن نداشتم و شب ها در پارک مي خوابيدم و از طرفي براي تامين هزينه مواد مخدر دست به هر کاري مي زنم و... نظريه کارشناسي: معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي استان خراسان شمالي با اشاره به اين که يکي از شاخص هاي اساسي براي رسيدن به سن ازدواج داشتن بلوغ فکري و جسمي دختران و پسران است، افزود: ازدواج زودهنگام و علاقه نداشتن به همسر در وهله اول مي تواند زمينه ساز و پيش زمينه بروز مشکلاتي شود. سرهنگ"حيدر اقبالي مطلق" با اشاره به اينکه ازدواج يکي از اساسي ترين تصميم هاي فرد در زندگي است، خاطرنشان کرد: والدين بايد درباره ازدواج فرزندان خود به خواسته ها و شرايط آنان دقت لازم را داشته باشند. اين مقام انتظامي اضافه کرد: افراد مي توانند در مراحل بحراني زندگي خود از کارشناسان مجرب و باتجربه مشاوره بگيرند چرا که اين خانم نيز اگر قبل از انجام کاري تلاش خود را براي ترک اعتياد همسرش انجام مي داد و از راهنمايي مشاوران کمک مي گرفت با چنين مشکلاتي روبه رو نمي شد. ستوانيکم سعيد شيردل مسئول مرکز اطلاع رساني پليس خراسان شمالي 2009
۲۸/۰۷/۱۳۹۴ - ۰۶:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]