تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بنگر در چه (لباسى) و بر چه (چيزى) نماز مى گزارى، اگر از راه صحيح و حلالش نباشد، قبول ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820757163




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مثنوی عاشورایی و ظهورانۀِ «داغ فراق»


واضح آرشیو وب فارسی:ناصرون: مثنوی عاشورایی و ظهورانۀِ «داغ فراق» به منتظران حضرت صاحب زمان(عج) و عزاداران عزای حسینی تقدیم می گردد.به گزارش "ناصرون " در اولین آدینۀِ محرمی دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی عاشورایی و ظهورانۀِ «داغ فراق» به منتظران راستین حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه شریف و عزاداران عزای حسینی تقدیم می گردد. سینه مالامالِ درد و داغ و سوز - از لهیبِ آتشی عالم فُروز ظلمتِ شب مانده پا بر جا هنوز - سته در زندانِ شب، مردانِ روز شد زِ نو آدینه ای دیگر پدید - هم زُلالِ اشکِ چشمانِ شهید عاشقان را سینه ها پر تاب و تب - تا سَرآید ظلمتِ دیجورِ شب تا زند سَر از شفق شاید مگر - صبحِ صادق در تَجلایِ سَحَر ساحلِ چشمانِ عاشق مستِ موج - خیره می دوزد نگاهِ خود به اوج در اُمیدِ آمدن بر شمسِ عشق - می کند هر دم رَصَد حالِ دمشق سوته دل از آهِ آتشناکِ داغ - دیده بارانی به صبحِ اشتیاق بغضِ غم بندد رهِ رفتِ نفس – شیعه تنها در میان، بی کار و کَس سوزِ آهَم می زند بر شب شَرار - دورِ از دیدارِ چشمِ مستِ یار شُد سَحَر آدینه ای دیگر، وَلی - نآمد از رَه وارثِ خونِ علی از شفق ما را نَزَد سَر شمسِ عشق - سَر نیامد عاشقان را حَبسِ عشق می چکد خونِ جگر بَس دیده را - تا کند سیر این دلِ تفتیده را لاله لاله میزند سَر سینه را – دیده بارانی، غمِ آدینه را هفت دریا می رود از دیده اشک – از فراقش تا اَبَد باریده اشک آه، ما را تا کجا این درد و داغ؟ – پس چرا نرگس نمی روید به باغ؟ کو سَحَرگاهی بر این شامِ فراق؟ - کِی به سر ما را رسد این اشتیاق؟ کِی به پایان می رسد این فصلِ سرد؟ - کو شفایی شیعه را بر رنج و درد؟ کرده بر تن مَه سیه شولایِ غم - آسمان بر دوشِ بیرق ها عَلَم شور و غوغایی به پا آورده عشق - می چکد خون از سَرِ زُلفِ دمشق گشته بیرق ها علم در دشتِ دل - خاکِ غم را کرده اشکِ ناله گِل می زند بر طبلِ دل تنگی نَفَس - سَر، شُدَن بر نیزه را، دارد هوَس بر لبِ عاشق عطش گُل می کند - بی قراری دل، چو بلبل می کند سینه می سوزد زِ داغِ اشتیاق - می زند سر لاله ها از چشمِ باغ سِنجِ غم را می زند دستانِ آه - می زند زنجیرِ شیدایی نگاه دیده می بارد به دشتِ خُشکِ یاد - می دهد زُلفِ پریشانی به باد آتش از لب می زند سَر سینه را - تا بسوزد خِرمَنِ آیینه را از غمِ سرخِ حسین، اللهِ عشق - بار دیگر شد محرم، ماهِ عشق بار دیگر بیرقِ سرخ و سیاه - می کِشَد تا آسمان از غُصّه آه مشک و دست و بیرق و اشک و علَم - یادگاری مانده از ماهِ حَرَم می زند بر سینه و بر سَر مَلَک - در غَمِ آن بی کَسِ تنها و تَک کرده بر تن فاطمه رختِ عزا - می چکد خون از نگاهِ مرتضا مجلسِ اشک است و آه است و فغان - صاحبِ مجلس، نگاری قد کمان بسته بر سَر مَعجری مشکی به مو - یاسِ نیلی، قد کمان می آید او می چکد خون از تنِ مجروحِ او - بر سَرِ سَرنیزه جان و روحِ او دست بر پهلو، نگاری می رسد - زهرۀِ احمد تباری می رسد آن هلالی ماه حیدر می رسد - یاسِ معجَر کِشته از سَر می رسد کاروانِ اشک و آهی می رسد - پُشتِ دَر جامانده ماهی می رسد خورده سیلی بر سَر و رو می رسد - آن شکسته کُنجِ ابرو می رسد کِشته معجر دشمن از او می رسد - آن لگد خورده به پهلو می رسد می رسد تا مجلس غم پا کند - دیده را از اشک و خون دریا کند مجلس اه و غم و اشک و فغان - راویِ درد و غم و رنجی گران صاحب این مجلس اشک و عَزا - کَس نباشد، جز نگارِ مرتضی حضرت زهرایِ سیلی خورده رو - صاحب مجلس نباشد غیرِ او نوحه می خواند علی را یاسِ عشق - تا خدا با او کند احساسِ عشق از تبارِ لاله ها، قومی سپید - وارثِ درد و غم و رنجی مَدید بی کس و تنها و بی یار و وحید - آن گران قربانیِ زهرا به عید می رسد بر مقتلِ عشق و امید - تا به رسمِ لاله ها گردد شهید آن امامِ لاله ها در دشتِ نور - غرقه خون، خورشیدِ پنهان در تنور بر سر نِی شد، نمیرد تا که عشق - تا بروید لاله ها از خاکِ عشق تا ز خاطرها مگردد یادِ یار - تا بروید لاله را فصل بهار کربلا آغازِ راهِ عاشقی است - هرکه این ره را نداند واله نیست انتهایِ این رَه آخر وصلِ اوست - باده نوشیدن زِ چشمِ مستِ دوست ساقی آمد از پِیِ هم لاله وُش - باده را با خونِ دل، آغِشته خوش تا بنوشاند بشر را آبِ عشق - ظلم شب را بشکند، مهتابِ عشق وز ملک آید مقرَّب تر بشر - گر بنوشد بادۀِ اثنا عشر مانده بر جا زان همه ساقیِ نور - ساقیِ زیبایِ صهبایِ ظُهور بی قراری، مستِ مشتاقیِ عشق - آن امامِ ذُخره و باقیِ عشق مانده برجا آن امامِ عشق و شور - تا به سَر منزل رساند قومِ نور کرده رخ پنهان ز چشمِ عاشقان - شهرِ دل را کرده آشوب از فغان تا به خُم جوش آید آن صهبایِ اصل - تا بیاید روزگار عشق و وصل بسته سَر ساقی، خُمِ شور و شراب - لاجَرَم پوشیده رُخ اندر حجاب تا بریزد خونِ دل، چشمانِ آب - شعله ور دل ها شود از التهاب تا شود دل ها مُهَیایِ ظهور - تا به جوش آید به خُم، صهبایِ نور اندک اندک می رسد از راهِ دور - کاروانی بسته بر محمل، ظهور میزند ما را جرس فریادِ عشق - دست و پا در خون زند شام و دمشق از حلب از لاذقیه از حماه - می چکد از چشم عاشق اشکِ آه مژده ما را می دهد حالِ عراق - اندک اندک می رسد پایان فراق از یمن بویِ ظهورش می رسد - بویِ نزدیکی ز دورَش می رسد این شبِ هجرانِ او سَر می رسد - انتظارِ ما به آخَر می رسد وارثِ میراثِ حیدر می رسد - نام زهرا بسته بر سَر می رسد نورِ چشمانِ محمد می رسد - عاشقان را عشقِ سَرمَد می رسد می رسد تا زنده نام حق کند - عاشقی را حاکمِ مُطلق کند رختِ یک رنگی تنِ اَبلَق کند - پُر جهان از لاله و زنبق کند داغِ او بر سینۀِ آلاله ها - در غمِ او دیده غرقِ ژاله ها در میانِ اشک و آه ناله ها - می رسد از رَه، امامِ لاله ها های مردم، بی قراری ها کنید - در فراقش گریه زاری ها کنید از غمش در سینه عاشورا کنید - در سحرگاهان دعا او را کنید تا که شاید او نظر بر ما کند - کربلایی آید و بر پا کند در دلم شور است و غوغا از غمش - مثنوی گویم زِ چشمِ مَریمَش های مردم، بویِ باران می رسد - پادشاهِ شهسواران می رسد باده و ساقی و ساغر می رسد - آن شرابِ نابِ کوثر می رسد شیعه را ماهِ مُنوَّر می رسد - مُنتقِم بر کُشتۀِ دَر می رسد یوسفِ گم گشته از رَه می رسد - می شکافد پرده را، مَه می رسد عاشقان را کِشته داغَش بر صلیب - می رسد او در سحرگاهی قریب او که زلفش می دهد گل بویِ سیب - برده دل را طاقت و صبر و شکیب بسته بر سَر حیدری زُلفی دوتا - از فراقش قامت غم گَشته تا دل به یغما برده از یارانِ عشق – می رسد بوی ظهورش از دمشق از نسیم طُرِّۀِ پُرچینِ او - تا مَلَک هم شد به کفرِ دینِ او بر ملک ترسم نگاهش خون کند - گر که رخ از پرده او بیرون کند عرشیان را می هراسم از لبَش - کُشتنِ عاشق بود چون مذهبش خون چه می ریزد نگاهت یارِ ما - رحمتی کن بر دلِ خون بارِ ما رَسمِ عاشق کُشتَنَت را وا بِنِه - رحمتی کن، مِنَّتی بر ما بنه یا بِکِش ما را به دارِ عشق خویش - یا مَکُن درد و غمِ دوری تو بیش یا که سَر بر دارم آور، ای صنم - یا به کعبه نعره زن، مهدی منم دل دهد جان، بهرِ خوش عهدیِ تو - بشنود انّی اَنَا المَهدیِ تو کرده ما را ای غمت مصلوبِ عشق - دل به تنگ آمد بیا ای خوبِ عشق بس کن آقا این فراق و دوریَ َات - تا به کی بر ما غمِ مهجوریَ ات عمرمان طِی شد به بی برگ و بَری - در میانِ حسرت و ناباوَری ترسم آقا بی تو مرگم سَر رسد - ناگهان مُرغِ اجل از دَر رسد بی تو می ترسم سَر آید روزگار - این خزان بر ما نگردد نوبهار آفتابِ عاشقی ما را بیا - جانِ زهرا، صبحِ فردا را بیا ای نهان از دیده دلدارا بیا - کُن سَحَر، این شام یلدا را بیا ای نگاهت قبلۀِ آیینه ها - داغِ عشقت تا کجا بر سینه ها؟ سهمِ ما تا کِی زِ عشقت اشک و آه؟ - تا به کِی گویم غم و دردم به چاه؟ یوسف زهرا نمی آیی چرا؟ - کِی به پایان می رسد این ماجرا؟ ای شقایق سر به دارِ مویِ تو - تا کجا ما را فراقِ رویِ تو؟ تا کجا تا کِی فراقت، یارِ ما؟ - تا کجا این محنتِ بسیارِ ما ؟ تا کجا تا کِی سبو نوشِ غمت؟ - لاله ها دل تنگِ چشمِ مَریَمَت تا کجا بر دَر بدوزَم دیده را؟ - کِی به پایان میرسد این ماجِرا ؟ داغِ عشقت بر جگرها پُر شَرَر – کِی شود شام غریبانت سَحَر؟ یوسف زهرا فراقت کُشتمان - بس که زد خنجر غمت بر پُشتمان چاره ای کُن بر غم و بر دَردِمان - داغِ دوری دَر زِ پا آوَردِمان می کنم از خونِ دل، هر شب وُضو - قبله گاهِ دل، نمی دانم جُز او غرقه اندر اشک و آهی جان گداز - تا سَحَر خوانم به سویِ او نماز در نمازم بَس کنم او آرزو - بر لبانم لاله می روید از او او امامِ عاشقِ آلاله هاست - یوسفِ گُم گشتۀِ زهرایِ ماست او که چشمانش تجلیگاهِ راز - می رسد آخر سحرگاهی به ناز به امید ظهور حضرت یار ...  شاعر: منصور نظری


شنبه ، ۲۵مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ناصرون]
[مشاهده در: www.naseron.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن