تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834904568
مثنوی عاشورایی و ظهورانه «داغ فراق»
واضح آرشیو وب فارسی:صدای زرند: بسم ربَّ العشق، ربّ العالمِین – می رسد آن وارثِ خون حسین می رسد زیبایِ زهرا نورِ عِین – مستِ ذکرِ یالثارات الحسین بشنویدش عاشقان این شور و شِین – می رسد از رَه سیه پوشِ حسین «صدای زرند»: در اولین آدینۀِ محرمی دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی عاشورایی و ظهورانۀِ «داغ […]بسم ربَّ العشق، ربّ العالمِین – می رسد آن وارثِ خون حسین می رسد زیبایِ زهرا نورِ عِین – مستِ ذکرِ یالثارات الحسین بشنویدش عاشقان این شور و شِین – می رسد از رَه سیه پوشِ حسین « صدای زرند »: در اولین آدینۀِ محرمی دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی عاشورایی و ظهورانۀِ «داغ فراق» تقدیم به منتظران راستین حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه شریف و عزاداران عزای حسینی مثنوی «داغ فراق» سینه مالامالِ درد و داغ و سوز – از لهیبِ آتشی عالم فُروز ظلمتِ شب مانده پا بر جا هنوز – بسته در زندانِ شب، مردانِ روز شد زِ نو آدینه ای دیگر پدید – هم زُلالِ اشکِ چشمانِ شهید عاشقان را سینه ها پر تاب و تب – تا سَرآید ظلمتِ دیجورِ شب تا زند سَر از شفق شاید مگر – صبحِ صادق در تَجلایِ سَحَر ساحلِ چشمانِ عاشق مستِ موج – خیره می دوزد نگاهِ خود به اوج در اُمیدِ آمدن بر شمسِ عشق – می کند هر دم رَصَد حالِ دمشق سوته دل از آهِ آتشناکِ داغ – دیده بارانی به صبحِ اشتیاق بغضِ غم بندد رهِ رفتِ نفس – شیعه تنها در میان، بی کار و کَس سوزِ آهَم می زند بر شب شَرار – دورِ از دیدارِ چشمِ مستِ یار شُد سَحَر آدینه ای دیگر، وَلی – نآمد از رَه وارثِ خونِ علی از شفق ما را نَزَد سَر شمسِ عشق – سَر نیامد عاشقان را حَبسِ عشق می چکد خونِ جگر بَس دیده را – تا کند سیر این دلِ تفتیده را لاله لاله میزند سَر سینه را – دیده بارانی، غمِ آدینه را هفت دریا می رود از دیده اشک – از فراقش تا اَبَد باریده اشک آه، ما را تا کجا این درد و داغ؟ – پس چرا نرگس نمی روید به باغ؟ کو سَحَرگاهی بر این شامِ فراق؟ – کِی به سر ما را رسد این اشتیاق؟ کِی به پایان می رسد این فصلِ سرد؟ – کو شفایی شیعه را بر رنج و درد؟ کرده بر تن مَه سیه شولایِ غم – آسمان بر دوشِ بیرق ها عَلَم شور و غوغایی به پا آورده عشق – می چکد خون از سَرِ زُلفِ دمشق گشته بیرق ها علم در دشتِ دل – خاکِ غم را کرده اشکِ ناله گِل می زند بر طبلِ دل تنگی نَفَس – سَر، شُدَن بر نیزه را، دارد هوَس بر لبِ عاشق عطش گُل می کند – بی قراری دل، چو بلبل می کند سینه می سوزد زِ داغِ اشتیاق – می زند سر لاله ها از چشمِ باغ سِنجِ غم را می زند دستانِ آه – می زند زنجیرِ شیدایی نگاه دیده می بارد به دشتِ خُشکِ یاد – می دهد زُلفِ پریشانی به باد آتش از لب می زند سَر سینه را – تا بسوزد خِرمَنِ آیینه را از غمِ سرخِ حسین، اللهِ عشق – بار دیگر شد محرم، ماهِ عشق بار دیگر بیرقِ سرخ و سیاه – می کِشَد تا آسمان از غُصّه آه مشک و دست و بیرق و اشک و علَم – یادگاری مانده از ماهِ حَرَم می زند بر سینه و بر سَر مَلَک – در غَمِ آن بی کَسِ تنها و تَک کرده بر تن فاطمه رختِ عزا – می چکد خون از نگاهِ مرتضا مجلسِ اشک است و آه است و فغان – صاحبِ مجلس، نگاری قد کمان بسته بر سَر مَعجری مشکی به مو – یاسِ نیلی، قد کمان می آید او می چکد خون از تنِ مجروحِ او – بر سَرِ سَرنیزه جان و روحِ او دست بر پهلو، نگاری می رسد – زهرۀِ احمد تباری می رسد آن هلالی ماه حیدر می رسد – یاسِ معجَر کِشته از سَر می رسد کاروانِ اشک و آهی می رسد – پُشتِ دَر جامانده ماهی می رسد خورده سیلی بر سَر و رو می رسد – آن شکسته کُنجِ ابرو می رسد کِشته معجر دشمن از او می رسد – آن لگد خورده به پهلو می رسد می رسد تا مجلس غم پا کند – دیده را از اشک و خون دریا کند مجلس اه و غم و اشک و فغان – راویِ درد و غم و رنجی گران صاحب این مجلس اشک و عَزا – کَس نباشد، جز نگارِ مرتضی حضرت زهرایِ سیلی خورده رو – صاحب مجلس نباشد غیرِ او نوحه می خواند علی را یاسِ عشق – تا خدا با او کند احساسِ عشق از تبارِ لاله ها، قومی سپید – وارثِ درد و غم و رنجی مَدید بی کس و تنها و بی یار و وحید – آن گران قربانیِ زهرا به عید می رسد بر مقتلِ عشق و امید – تا به رسمِ لاله ها گردد شهید آن امامِ لاله ها در دشتِ نور – غرقه خون، خورشیدِ پنهان در تنور بر سر نِی شد، نمیرد تا که عشق – تا بروید لاله ها از خاکِ عشق تا ز خاطرها مگردد یادِ یار – تا بروید لاله را فصل بهار کربلا آغازِ راهِ عاشقی است – هرکه این ره را نداند واله نیست انتهایِ این رَه آخر وصلِ اوست – باده نوشیدن زِ چشمِ مستِ دوست ساقی آمد از پِیِ هم لاله وُش – باده را با خونِ دل، آغِشته خوش تا بنوشاند بشر را آبِ عشق – ظلم شب را بشکند، مهتابِ عشق وز ملک آید مقرَّب تر بشر – گر بنوشد بادۀِ اثنا عشر مانده بر جا زان همه ساقیِ نور – ساقیِ زیبایِ صهبایِ ظُهور بی قراری، مستِ مشتاقیِ عشق – آن امامِ ذُخره و باقیِ عشق مانده برجا آن امامِ عشق و شور – تا به سَر منزل رساند قومِ نور کرده رخ پنهان ز چشمِ عاشقان – شهرِ دل را کرده آشوب از فغان تا به خُم جوش آید آن صهبایِ اصل – تا بیاید روزگار عشق و وصل بسته سَر ساقی، خُمِ شور و شراب – لاجَرَم پوشیده رُخ اندر حجاب تا بریزد خونِ دل، چشمانِ آب – شعله ور دل ها شود از التهاب تا شود دل ها مُهَیایِ ظهور – تا به جوش آید به خُم، صهبایِ نور اندک اندک می رسد از راهِ دور – کاروانی بسته بر محمل، ظهور میزند ما را جرس فریادِ عشق – دست و پا در خون زند شام و دمشق از حلب از لاذقیه از حماه – می چکد از چشم عاشق اشکِ آه مژده ما را می دهد حالِ عراق – اندک اندک می رسد پایان فراق از یمن بویِ ظهورش می رسد – بویِ نزدیکی ز دورَش می رسد این شبِ هجرانِ او سَر می رسد – انتظارِ ما به آخَر می رسد وارثِ میراثِ حیدر می رسد – نام زهرا بسته بر سَر می رسد نورِ چشمانِ محمد می رسد – عاشقان را عشقِ سَرمَد می رسد می رسد تا زنده نام حق کند – عاشقی را حاکمِ مُطلق کند رختِ یک رنگی تنِ اَبلَق کند – پُر جهان از لاله و زنبق کند داغِ او بر سینۀِ آلاله ها – در غمِ او دیده غرقِ ژاله ها در میانِ اشک و آه ناله ها – می رسد از رَه، امامِ لاله ها های مردم، بی قراری ها کنید – در فراقش گریه زاری ها کنید از غمش در سینه عاشورا کنید – در سحرگاهان دعا او را کنید تا که شاید او نظر بر ما کند – کربلایی آید و بر پا کند در دلم شور است و غوغا از غمش – مثنوی گویم زِ چشمِ مَریمَش های مردم، بویِ باران می رسد – پادشاهِ شهسواران می رسد باده و ساقی و ساغر می رسد – آن شرابِ نابِ کوثر می رسد شیعه را ماهِ مُنوَّر می رسد – مُنتقِم بر کُشتۀِ دَر می رسد یوسفِ گم گشته از رَه می رسد – می شکافد پرده را، مَه می رسد عاشقان را کِشته داغَش بر صلیب – می رسد او در سحرگاهی قریب او که زلفش می دهد گل بویِ سیب – برده دل را طاقت و صبر و شکیب بسته بر سَر حیدری زُلفی دوتا – از فراقش قامت غم گَشته تا دل به یغما برده از یارانِ عشق – می رسد بوی ظهورش از دمشق از نسیم طُرِّۀِ پُرچینِ او – تا مَلَک هم شد به کفرِ دینِ او بر ملک ترسم نگاهش خون کند – گر که رخ از پرده او بیرون کند عرشیان را می هراسم از لبَش – کُشتنِ عاشق بود چون مذهبش خون چه می ریزد نگاهت یارِ ما – رحمتی کن بر دلِ خون بارِ ما رَسمِ عاشق کُشتَنَت را وا بِنِه – رحمتی کن، مِنَّتی بر ما بنه یا بِکِش ما را به دارِ عشق خویش – یا مَکُن درد و غمِ دوری تو بیش یا که سَر بر دارم آور، ای صنم – یا به کعبه نعره زن، مهدی منم دل دهد جان، بهرِ خوش عهدیِ تو – بشنود انّی اَنَا المَهدیِ تو کرده ما را ای غمت مصلوبِ عشق – دل به تنگ آمد بیا ای خوبِ عشق بس کن آقا این فراق و دوریَ َات – تا به کی بر ما غمِ مهجوریَ ات عمرمان طِی شد به بی برگ و بَری – در میانِ حسرت و ناباوَری ترسم آقا بی تو مرگم سَر رسد – ناگهان مُرغِ اجل از دَر رسد بی تو می ترسم سَر آید روزگار – این خزان بر ما نگردد نوبهار آفتابِ عاشقی ما را بیا – جانِ زهرا، صبحِ فردا را بیا ای نهان از دیده دلدارا بیا – کُن سَحَر، این شام یلدا را بیا ای نگاهت قبلۀِ آیینه ها – داغِ عشقت تا کجا بر سینه ها؟ سهمِ ما تا کِی زِ عشقت اشک و آه؟ – تا به کِی گویم غم و دردم به چاه؟ یوسف زهرا نمی آیی چرا؟ – کِی به پایان می رسد این ماجرا؟ ای شقایق سر به دارِ مویِ تو – تا کجا ما را فراقِ رویِ تو؟ تا کجا تا کِی فراقت، یارِ ما؟ – تا کجا این محنتِ بسیارِ ما ؟ تا کجا تا کِی سبو نوشِ غمت؟ – لاله ها دل تنگِ چشمِ مَریَمَت تا کجا بر دَر بدوزَم دیده را؟ – کِی به پایان میرسد این ماجِرا ؟ داغِ عشقت بر جگرها پُر شَرَر – کِی شود شام غریبانت سَحَر؟ یوسف زهرا فراقت کُشتمان – بس که زد خنجر غمت بر پُشتمان چاره ای کُن بر غم و بر دَردِمان – داغِ دوری دَر زِ پا آوَردِمان می کنم از خونِ دل، هر شب وُضو – قبله گاهِ دل، نمی دانم جُز او غرقه اندر اشک و آهی جان گداز – تا سَحَر خوانم به سویِ او نماز در نمازم بَس کنم او آرزو – بر لبانم لاله می روید از او او امامِ عاشقِ آلاله هاست – یوسفِ گُم گشتۀِ زهرایِ ماست او که چشمانش تجلیگاهِ راز – می رسد آخر سحرگاهی به ناز به امید ظهور حضرت یار … سحرگاه جمعه دوم محرم الحرام ۱۴۳۷ منصور نظری
جمعه ، ۲۴مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صدای زرند]
[مشاهده در: www.sedayezarand.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]
صفحات پیشنهادی
مثنوی «داغ فراق»
در اولین آدینۀِ محرمی دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار مثنوی عاشورایی و ظهورانۀِ داغ فراق تقدیم به منتظران راستین حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه شریف و عزاداران عزای حسینیبسم ربَّ العشق ربّ العالمِین- می رسد آن وارثِ خون حسین می رسد زیبایِ زهرا نورِ عِین- مستِ ذکرِ یرئیس اداره اوقاف گرمسار خبر داد اجرای سوگواره بصیرت عاشورایی در بقاع متبرکه گرمسار و آرادان
رئیس اداره اوقاف گرمسار خبر داداجرای سوگواره بصیرت عاشورایی در بقاع متبرکه گرمسار و آرادانرئیس اداره اوقاف و امور خیریه شهرستانهای گرمسار و آرادان از اجرای سوگواره بصیرت عاشورایی در بقاع متبرکه این دو شهرستان خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از گرمسار حجتالاسلام رضا نفری صبح امبرگزاری سوگواره بصیرت عاشورایی در بقاع متبرکه سمنان
سوگواره بصیرت عاشورایی در امامزادگان و بقاع متبرکه استان سمنان برگزار می شود به گزارش راسخون حجت الاسلام عبدالله واحدی مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان سمنان با اعلام این مطلب گفت سوگواره بصیرت عاشورایی هر ساله در آغاز ماه محرم در امامزادگان و بقاع متبرکه استان سمنان در راستامثنوی «کلامِ نور»
بسمِ ربَّ النُّور و عشق و حال و شور - اندک اندک می رسد وقتِ ظهور می خورد آخر تَرک تُنگِ بُلور - می رسد آخر به پایان راهِ دور می رسد دُل دُل سواری چون علی - نورِ زهرایی زِ سیمایش جلی بویِ زهرا می دهد انفاسِ او - گشته عالم مستِ بوی یاس او با توجه به فرمایشات رهبر دلیر و آزادۀِ ایراانتشار سه دفتر شعر عاشورایی احمد بابایی
به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر احمد باباییاز انتشار سه دفتر شعر آئینی تازه از خود با عناوین بی هوا یک هیچ و زلالود خبر داد و گفت کتاب بی هوا شامل یک ترکیب بند عاشورایی در ۷۲ بند است که در آن به شرح وقایع عاشورا و آنچه بر اصحاب سید الشهدا ع رفته پرداخته شده است به گفته ازنده نگه داشتن فرهنگ عاشورایی قدرت نرم نظام و رسالت همه است
فرماندار خمین زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورایی قدرت نرم نظام و رسالت همه است فرماندار خمین گفت زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورایی به عنوان قدرت نرم نظام رسالت همه مردم است و نسل جدید انقلاب بایستی مفاهیم بلند عاشورا را به درستی درک کنند ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۰ مهر ساعت 08 02 به گزارش خبرنگارهمزمان با مراسم اعلان عزای حسینی شهرداری ارومیه در میدان انقلاب، جامع ترین نرم افزار اندرویدی عاشورایی رونمایی
برای نخستین بار نرم افزار جامع و پیشرفته عاشورایی مختص گوشی های تلفن همراه اندرویدی توسط شهرداری ارومیه رونمایی می شود متن خبر ندارددوشنبه ۲۰مهر۱۳۹۴جامع ترین نرم افزار اندرویدی عاشورایی در ارومیه رونمایی شد
جامع ترین نرم افزار اندرویدی عاشورایی در ارومیه رونمایی شد استانها > آذربایجان غربی - برای نخستین بار نرم افزار جامع و پیشرفته عاشورایی مختص گوشی های تلفن همراه اندرویدی توسط شهرداری ارومیه رونمایی می شود نرم افزار عاشورا نرم افزار عاشورا نرم افزار عاشورا نرم افزارگزارش شفقنا از همایش بررسی زوایای فاجعه منا؛ ۵۵کاروان توصیه های ما را جدی نگرفتند /حج عمره برگزارنمی شود / اخت
شفقنا پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه - دادستان کل کشور مستندسازی استفاده از تمام ظرفیتهای موجود و ارتباط با کشورهای آسیب دیده در حج امسال را از جمله کارهایی دانست که از سوی مسئولان ذیربط باید دنبال شود و تاکید کرد نکات بسیار قابل توجهی در این حادثه وجود دارد که غیرطبیعمدیرکل اوقاف و امور خیریه استان کرمان از برگزاری سوگواره بصیرت عاشورایی زیر نظر “قرارگاه سیدالشهدا” خبر داد
مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان کرمان تصریح کرد ستاد برگزاری سوگواره بصیرت عاشورایی با عنوان قرارگاه سیدالشهدا تشکیل شده و دست اندرکاران موظفند اجرای این برنامه ها را به نحو احسن پیگیری کنند به گزارش هجرت حجت الاسلام محمد قاسمی زاده امروز ۲۰ مهر ماه در جمع خبرنگاران با اشاره-
گوناگون
پربازدیدترینها