واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
«دختران آفتاب» و ۵۹ کتاب تقریظ شده رهبر انقلاب را الکترونیکی بخوانید
نسخه الکترونیک «دختران آفتاب» که رهبر انقلاب بر آن تقریظ نوشتهاند و طی مراسمی از آن رونمایی خواهد شد در نرمافزار «فرا کتاب» عرضه شده است.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «دختران آفتاب» به نویسندگی امیرحسین بانکی، بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند، که قرار است تقریظ رهبر انقلاب بر آن رونمایی شود در نرمافزار «فراکتاب» قرار گرفت. رمان«دختران آفتاب» اگرچه متنی داستانی است، در واقع تحقیقی روان شناختی، جامعه شناختی، فرهنگی و دینی درباره زنان و مشکلات و احوال آنان در جامعه امروز است. دختران آفتاب خواسته است که زن، منزلت، شخصیت و هویت او را به خودش، به مَردَش، به جامعهاش و به تاریخ گذشته و سرنوشت آیندهاش بشناساند. همان گونه که هست و همان گونه که باید باشد و این گونه است که او را از طفیلی مرد بودن میرهاند و نشان میدهد که در عین زن بودن هیچ از مراتب و کمالات انسانی کم ندارد. همسفران «دختران آفتاب» به سرمنزل تفکری میرسند که انسان را میبیند و اعتبار میبخشد؛ خواه زن باشد خواه مرد. تفکری که حجاب و غبار شبههها، تلالو انوار بی بدیلش را کورسویی خواسته است و چون این غبار، برای همسفران دختران آفتاب فرو مینشیند؛ تلالو آن انوار، آنها را به خانواده و اجتماع میبرد. شرافت مادری را در خانوادهای که پایه و اساس انسان سازی است به آنها یادآوری میکند. نقشهای اجتماعی و لوازم آن چون روابط زن و مرد، پوشش و حجاب، حیا و غیرت را توضیح میدهد. سرمنزل مقصود «دختران آفتاب» دامان پرمهر و محبت مادری است که سرچشمه همه نیکیهاست. مادری که فاطمه خوبیهاست و زهره روشناییها. این کتاب از معدود داستان هایی است که بیش از یک نویسنده دارد و سبب آن هم چند جنبهای بودن محتوای آن است. فراکتاب نسخه دیجیتال این کتاب را بر بستر اندروید برای علاقهمندان به این کتاب عرضه کرده است. علاوه براین کتاب نسخه دیجیتال 59 اثر دیگر از 4 ناشر معتبر که کتابهای آنها از سوی مقام معظم رهبری تقریظ شدهاند نیز در اینجا در دسترس است. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «جماعت بیکاری که همیشه دنبال چنین موضوعهایی بودند و کنار پیادهرو جمع شده بودند، مرا مطمئن کردند که درست آمدهام. نزدیکتر آمدم و به سختی از میان جمعیت رد شدم. همه ساکت ایستاده بودند و فقط تماشا میکردند. همه چشمها به مادر بود که گوشه پیادهرو ایستاده بود و رو به «بابایی» فریاد میزد: - این یه قدم رو دیگه کوتاه نمیآم. به هیچ قیمتی حاضر به از هم پاشیده شدن زندگیم نیستم. نه اینکه فکر کنی عاشق این زندگی نکبتی و مزخرفم، یا عاشق چشم و ابروی توأم، نه! فقط به خاطر شکوفهاس که نمیذارم زندگیمون رو از هم بپاشونی. نمیخوام اون به پای اشتباهها و ندونم کاریهای ما بسوزه. صدای دخترانهای به آرامی و زیر لب گفت: ـ عجب زنیه این زن!! با تعجب به سمت او برگشتم. درباره مادر حرف میزد. هم سن و سال خودم، فقط کمی از من درشتتر و بلندتر بود. با اشتیاق به مادر نگاه میکرد و انگار محو او شده بود. شاید هم به همین دلیل بود که متوجه نگاه متعجب من نشد. خط سیر نگاهش را که به مادر ختم میشد، دنبال کردم. مادر صدایش را کمی پایینتر آورده بود. ـ اگه همه جوونیم رو به پات گذاشتم، هر چی گفتی گوش کردم و دم بر نیاوردم. فقط و فقط به خاطر شکوفه بود. گفتی نرو سرِکار، گفتم چَشم! گفتی از بابا و مامانم دست بکشم، گفتم، چَشم! با نداریهات، با بد اخلاقیهات ساختم، فقط به خاطر اینکه دخترم بیمادر نشه!» انتهای پیام/و
94/07/20 - 13:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]