واضح آرشیو وب فارسی:ایران اکونومیست: آکادمی سوئدی نوبل روز پنج شنبه هشتم اکتبر درست یک روز بعد از سال روز تولد «ولادیمیر پوتین» رییس جمهور روسیه جایزه بخش ادبیاتش را به «سوتلانا الکسیویچ» نویسنده ای اعطا کرد که یک عمر از درد و رنج مردم در زمان شوروی سابق و جنگ های این کشور نوشته است.ایران اکونومیست - روزنامه «گاردین» در یکی از جدیدترین یادداشت هایی که منتشر کرده، اعطای جایزه نوبل 2015 به سوتلانا الکسیویچ نویسنده بلاروسی را به شصت وسومین سال روز تولد ولادیمیر پوتین و انتقاد همیشگی این چهره ادبی از سیاست های شوروی سابق و پیامدهای تلخ جنگ در این کشور ارتباط داده است. یادداشت «گاردین» این گونه آغاز می شود: کمی سردرگمی، خوشحالی عده زیادی از مردم و البته آزار دیدن برخی دیگر، از دستاوردهای اعطای نوبل ادبیات 2015 به سوتلانا الکسیویچ نویسنده و روزنامه نگار بلاروسی است. او از مخالفان اتحاد جماهیر شوروی و پسا شوروی است که اعتراضش را به شکل مجموعه ای از کتاب ها، آثار مستند و نمایشنامه درآورده و کمونیسم را زیرورو کرده است. او واقعیت این رویدادها را از سکوی تجربیات شخصی به ثبت رسانده و مسلما حداقل در مینسک و مسکو افرادی هستند که از اعطای این جایزه به یک منتقد پرشور ایدئولوژی و ارزش های شوروی عصبانی شوند. الکسیویچ در سال 1948 در اوکراین در خانواده ای از طبقه متوسط به دنیا آمد. پدر و مادر او هر دو معلم بودند. او در بلاروس رشد پیدا کرد و پس از فارغ التحصیلی به عنوان گزارشگر مشغول به کار شد. وقتی توانست دوباره به مینسک برگردد، شروع به جمع آوری مطالبی کرد که دست مایه چاپ اولین کتابش شد. «چهره غیرزنانه جنگ» در سال 1985 به عنوان تاریخ شفاهی تجربیات زنان از جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. تا آن زمان کسی درباره چنین جنبه هایی از تجربیات دوره شوروی سابق حرفی به میان نیاورده بود و الکسیویچ بلافاصله به «صلح گرایی و ارائه تصویر غیرقهرمانانه ای از زنان شوروی» متهم شد. «آخرین شاهدان: کتاب داستان های غیرکودکانه» اثر بعدی او بود که جنگ را از دیدگاه کودکان به تصویر کشید. الکسیویچ به نوشتن کتاب هایی درباره جنگ شوروی و افغانستان و انحلال اتحاد جماهیر شوروی ادامه داد. او با روایت تراژیک و شگفت انگیز خود از فاجعه هسته ای چرنوبیل در کتاب «صداهایی از چرنوبیل» مورد توجه خوانندگان انگلیسی زبان قرار گرفت. ترجمه انگلیسی این کتاب در سال 2005 به چاپ رسید. این کتاب باید قاعدتا یک تجربه شدیدا غم انگیز باشد، اما در عوض ترکیبی است گزنده از فصاحت و ناگفتنی هایی که دربردارنده عجز، قهرمانی، رنج و خیانت تاریخی رهبران شوروی است. او از طریق واگویه های مصاحبه شونده هایش تاریخی را پدید آورده که خواننده بدون در نظر گرفتن فاصله ای که از این رویدادها دارد می تواند آن واقعه را عمیقا لمس کند. آکادمی نوبل برای نگارش «آثار چندصدایی که یادآور رنج و شجاعت زمان ماست» این جایزه را به الکسیویچ اعطا کرد و یک نام دیگر به فهرست «کی؟»ها اضافه کرد؛ مجموعه ای از نویسندگان کمتر شناخته شده که شامل نام هایی همچون «نجیب محفوظ»، «ویسواوا شیمبورسکا» و «پاتریک مودیانو» می شود. از میان کتاب های این نویسنده بلاروسی تنها «چهره غیرزنانه جنگ»، «صداهایی از چرنوبیل» و «پسران زینکی» که تاریخچه ای از جنگ غیرقابل درک شوروی و افغانستان است به زبان انگلیسی برگردانده شده اند. انتشارات مستقل «فیتزکارالدو» قرار است جدیدترین کتاب او را که «زمان دست دوم» نام دارد در ماه می روانه بازار کند. در ادامه این مطلب آمده است: الکسیویچ یک رمان نویس نیست و اعطای این جایزه به او ممکن است خوانندگانی را که تصور می کنند جایزه نوبل تنها به ادبیات داستانی تعلق دارد غافلگیر کند. اما این جایزه به «بخش برجسته ای از آثار ادبی که در جهت ایده آل ها به نگارش درآمده اند» تعلق می گیرد. با این حال، جایزه نوبل همیشه حواشی و جنجال هایی را به همراه داشته است. آیا باید این جایزه به کس دیگری اعطا می شد؟ آیا نوبل ادبیات خیلی سیاسی شده؟ آیا آکادمی نوبل همچنان اروپامحور، تعمدا مخفیانه، بی ثبات و با رویه ای ضدروسی است؟ درباره الکسیویچ این مسائل بسیار کمرنگ می شود. آن چه اهمیت دارد این است که به تعداد خوانندگان کتاب های او اضافه خواهد شد و این به خودی خود ارزشمند است. او قهرمان داستان های ناگفته است که در رژیم رییس جمهور «لوکاشنکو» مجرم شناخته شد، به اتهام همکاری با سازمان سیا در دادگاه حاضر شد و از حضور در مجامع عمومی منع شد. الکسیویچ در سال 2000 مجبور به ترک کشورش شد و تا سال 2011 موفق نشد به مینسک برگردد. اما او در تمام این مدت روی مواضعش پافشاری کرد و کتاب هایی را به نگارش درآورد که فکر می کرد ضروری است. یکی از افرادی که با او درباره انفجار چرنوبیل صحبت کرده، گفت: «رادیو چیزی نمی گفت، روزنامه هم نداشتیم، اما زنبورها می دانستند. آن ها به مدت دو روز نیامدند، حتی یکی شان.» الکسیویچ زنبور ماست، او می داند. خودش این را این گونه بیان می کند: «بعد از 20 سال کار کردن با روایت های مستند و نوشتن پنج کتاب در این باره، من اعلام می کنم که هنر از درک بسیاری از چیزهای انسانی عاجز است... من تاریخی از احساسات انسانی را به نگارش درمی آورم. آن چه مردم درباره حوادث فکر می کنند، می فهمند و به یاد می آورند... آن چه به آن اعتقاد داشتند، اعتمادی که از آن ها سلب شد، توهم ها، امیدها و ترس هایی که تجربه کردند... تصور یا ابداع چنین چیزهایی با این جزئیات فراوان و واقعی، غیرممکن است. در اعطای این جایزه یک روز پس از تولد 63 سالگی رییس جمهور پوتین به الکسیویچ، نوعی عدالت شاعرانه وجود دارد. به عنوان هدیه تولدی باتاخیر، این اتفاق را می توان پیامی به رییس جمهور روسیه دانست که می گوید: استبداد پیر می شود و می میرد، اما صدای مردم عادی همیشه سبز خواهد ماند.
شنبه ، ۱۸مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران اکونومیست]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]