تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه خوبى‏ها با عقل شناخته مى‏شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837429668




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«من امشب باید فریاد بزنم...»


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۱




1443282783684_15.jpg

یک نویسنده از فاجعه منا نوشت. حسن احمدی در متن ارسالی‌اش به ایسنا با عنوان «من امشب باید فریاد بزنم...» نوشته است: نویسنده وظیفه‌اش فقط نوشتن داستان و رمان نیست. این‌طور باشد او انسان بی‌دردی است که فقط به خلق آثار اغلب دروغ و بی‌هویت می‌پردازد؛ چرا که رمان و داستان بیشتر دروغ‌اند و ساخته و پرداخته ذهن نویسنده. دردهای جامعه، دردهای دنیا، چیزهایی نیستند که نویسنده‌ها بتوانند از کنار آن‌ها راحت بگذرند. من امشب باید فریااااااد بزنم!... خدا تنهاست. من تنها هستم. با ورق‌های پراکنده در اطرافم. امشب عید است. اما من دلم گریه می‌خواهد. دوستان برای جشن غدیر دعوتم کرده‌اند، اما من از درون ویرانم. نمی‌روم. تنهایی گاهی عالمی دارد. شاید هم همیشه عالمی دارد. برای همین "عالم" است که خدا تنهاست. علی تنهاست. می‌رود و حرف‌هایش را با چاه می‌گوید. خدای من ، به کجا بروم؟ با که و چگونه حرف بزنم! من توان حرف زدن ندارم. بغض گلویم را سوراخ سوراخ می‌کند. دوستم نوشته بود فلان مفقود "منا" از آشناهاست. خانواده‌اش همه زیر سرم هستند. یاد قاری خوش‌خوان و خوش‌صورت و سیرت از خیالم بیرون نمی‌رود. حج تمتعش جایزه‌اش بود. گریه امانم نمی‌دهد. وای که چقدر دلم می‌خواهد فریاد بزنم. فریاد بزنم. فریااااااد بزنم! بغض‌های نشکسته و ویران درونم را در فریادهایم پاره پاره کنم. عید است، اما من ویرانم. حیرانم... کودکی در انتظار پدر و مادرش است. پیرزنی در انتظار بازگشت پسر و عروس جوانش است. زنی تنها با سیل اشک‌های روان، مسخ، در هیبت مرده‌ها، بدون همسرش بازمی‌گردد! من در انتظار بازگشت دوستانم هستم. آنان بازنمی‌گردند. برگردند نه آن‌ها مرا می‌شناسند، نه من آنان را خواهم شناخت. آن‌ها آسمانی شده‌اند. دیگر از جشن و کارت دعوت و تالار میهمانی و شام و ناهار حج خبری نخواهد بود. اما اشک و ماتم و آه چرا!... چقدر دلم می‌خواهد فریادهایم نعره شوند. نعره‌هایم در میان باد و گردبادها به گوش انسان‌های کر برسد. به صدای گلوی پاره پاره من از انفجار نعره‌هایم جواب بدهند. بگویند که قاتلند. دوستان مرا به عمد در حوالی قربانگاه اسماعیل ذبح کرده‌اند! کشته‌اند. بالای سرشان خندیده‌اند. آب به آن‌ها نداده‌اند. با پوتین گلوهای تشنه و بی‌جانشان را آزرده‌اند! این‌ها، منهای سقوط جرثقیل، درست در داخل حرم امن خداست؛ و دیدم که چگونه کودکی برای نجات جان مادرش او را به سمتی پرتاب کرد و خود قربانی شد!... سال هزار و سیصد و شصت و شش را هرگز از یاد نمی‌برم. حاجیان ما را در شهر مکه چگونه به رگبار گلوله‌ها بستند. با ماشین‌های حامل آب جوش آنان را سوزاندند!... امان از دل من در این لحظات. امان از دل و درون و روان دوستم. تشنه، ویران، در بهت ترس و حیرانی و ظهور و حضور بچه‌هایش در اندیشه‌هایش که دیگر پدر را نخواهند دید. درست است که می‌گویند بعد از طواف نساء و سعی صفا و مروه، حاجی و حاجیه واقعی می‌شوند! اما دوست و هم‌ولایتی‌ها و هم‌کیش‌های من، حتم دارم در اوج و پرواز، همه اعمالشان را در میان نگاه‌های خدا انجام داده و به او رسیده‌اند. خدایا من دلم دارد می‌ترکد. بگذار تا امشب صبحت همچنان بگریم. عید است می‌دانم، اما حتما علی تو مرا خواهد بخشید... من باید های های و زار زار گریه کنم. نعره‌هایم را امشب به گوش همه انسان‌های کر و کور و قدرتمندان بی‌کفایت برسانم. من باید فریاد بزنم. فریاد بزنم. فریاااااااد بزنم!...» انتهای پیام
کد خبرنگار:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن