تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):خدا با ما است و نيازمند ديگرى نيستيم، و حق با ما است و باكى نداريم كه كسى از...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816295837




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خسروي مي‌رفت در دشت شکار


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خسروي مي‌رفت در دشت شکار
خسروي مي‌رفت در دشت شکارشاعر : عطار گفت اي سگبان سگ تازي بيارخسروي مي‌رفت در دشت شکارجلدش از اکسون و اطلس دوختهبود خسرو را سگي آموختهفخر را در گردنش انداختهاز گهر طوقي مرصع ساختهرشته ابريشمين در گردنشاز زرش خلخال و دست ابرنجنشرشته‌ي آن سگ به دست خود گرفتشاه آن سگ را سگ بخرد گرفتدر ره سگ بود لختي استخوانشاه مي‌شد، در قفاش آن سگ دوانبنگرست آن شاه سگ استاده بودسگ نمي‌شد کاستخوان افتاده بودکاتش اندر آن سگ گمراه زدآتش غيرت چنان بر شاه زدسوي غيري چون توان کردن نگاهگفت آخر پيش چون من پادشاهسر دهيد اين بي‌ادب را در جهانرشته را بگسست و گفتش اين زمانبهترش بودي که بي‌آن رشته کارگر بخوردي سوزن آن سگ صد هزارجمله‌ي اندام سگ پر خواستستمرد سگبان گفت سگ آراستستاطلس و زر و گهر ما را هواستگرچه اين سگ دشت و صحرا را سزاستدل ز سيم و زر او بگذار و روشاه گفتا هم چنان بگذار و روخويش را آراسته بيند چنينتا اگر باخويش آيد بعد ازينوز چو من شاهي جدايي يافتستيادش آيد کاشنايي يافتستو آخر از غفلت جدايي يافتهاي در اول آشنايي يافتهنوش کن با اژدها مردانه جامپاي در عشق حقيقي نه تمامعاشقان را سربريدن خون بهاستزانکه اينجا پاي داو اژدهاستاژدها را صورت موري دهدآنچ جان مرد را شوري دهددر ره او تشنه‌ي خون خوداندعاشقانش گر يکي و گر صداند
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 330]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن