واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: فهم اقتصاد هنر بر اساس تعریف اجتماعی هنر اصفهان-ایرنا- روزنامه اصفهان امروز درگفت وگویی اختصاصی بایک مترجم کتاب به بررسی طرح آشکار پول در معاملات هنری وزمینه بهره کشی از هنرمند در جامعه پرداخت .
این روزنامه درشماره امروز دوشنبه ششم مهرماه در صفحه فرهنگ وهنر باتیتر"فهم اقتصاد هنر بر اساس تعریف اجتماعی هنر" درگفت وگو با حمیدرضا شش جوانی مترجم"کتاب چرا هنرمندان فقیرند؟" نوشت: بیشتر هنرمندان فقیر هستند بااین همه هرروز تعداد زیادی از جوانان به دانشگاه های هنری وارد می شوند و از سویی بسیاری از ما لمس کرده و یا دیده ایم که هنرمندان برای گذران زندگی خود دست به کارهای دوم و سوم می زنند و حاضر نیستند متاع خویش را با پول و سرمایه مقایسه کنند. آنان همینکه با دنیای مقدس هنر زندگی می کنندو با آن عشق می ورزندگویی سرشار از رضایت و شادی درونی اند ولی زندگی اجتماعی و واقعی بدون قدرت اقتصادی امکان پذیر نیست؟ علاقه مندان به مسائل حوزه اقتصاد هنر مانند هنرمندان و اهالی اقتصاد و یا تحلیل گران اجتماعی می توانند با خواندن کتاب «هنرمندان چرا فقیر هستند؟» به پاسخ بسیاری از پرسش های خود دست پیدا کنند. کتاب با زبانی روان، با بهره گیری از ادبیات داستانی و روایی و همراه با مصادیق جدی علوم اقتصاد و جامعه شناسی به نگارش درآمده است. کتاب یک درس نامه خوب برای دانشجویان علاقه مند هنر و اقتصاد نیز به حساب می آید. ضعف منابع فارسی در حوزه اقتصاد هنر، ترجمه روان و یکدست حمیدرضا شش جوانی را جذاب کرده است. حمیدرضا شش جوانی، متولد 1354 است. این کارشناس ارشد جامعه شناسی، باسابقه تدریس در دانشگاه های مختلف در درس اقتصاد هنر، ترجمه و تألیف چندین کتاب در زمینه های کارآفرینی و اقتصاد هنر در کارنامه خود دارد. درادامه این گزارش بعدازپاسخ های شش جوانی، یکی از دو مترجم این کتاب به پرسش های کلیدی آن رامی خوانیم. ابینگ- مؤلف کتاب- آدم بسیار باهوشی است، هم دانش آموخته اقتصاد است هم نقاش و عکاس، از این گذشته از نظر آکادمیک هم بسیار دقیق است. شیوه ای که به کار می گیرد نوعی قوم شناسی تجربی با رویکرد تفسیری در اقتصاد است. کتاب در هر فصل با استفاده از یک موقعیت داستان وار که حاصل تجربه های شخصی اوست شروع می شود و تمام فصل در واقع بسط و شرح نظری همین موقعیت با استفاده از الگوهای اقتصاد هنر است. این شیوه سامان دهی به کتاب و این که سعی کرده چالش های هر دو طرف اقتصادی و هنری را به شیوه ای روان مطرح کند از کتاب چیزی خواندنی ساخته است.*این کتاب از نگاه نویسنده برای چه کسانی نوشته شده است؟ آیا مترجم قبول دارد که مخاطبان کتاب اصلی، در جامعه ایران نیز می توانند مخاطب اثر واقع شوند؟ابینگ در مقدمه اش به روشنی آورده است که کتاب برای هنرمندان، مدیران هنری، اقتصاددانان علاقه مند به فرهنگ، دانش پژوهان علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی نوشته شده است. بله همین ها می توانند مخاطب کتاب در ایران هم باشند. با توجه به فرایند جهانی شدن و تسلط الگوهای گفتمانی همه گیر در بخش هنر، خیلی از الگوهایی که در این کتاب آمده به کار خوانندگان ایرانی هم می آید.**روش نویسنده در مباحث این کتاب چگونه بوده است؟ زبان و ادبیات او تا چه اندازه متناسب با موضوع مبحث است؟نویسنده می خواهد جهان هنری را از بالا و بدون هیچ غرض ورزی ببیند، هم از نگاه یک اقتصاددان و هم از نگاه یک هنرمند. به خاطر همین هم از اسطوره رومی یانوس استفاده می کند که دو چهره دارد، یکی جلو و یکی در پشت سرش. راستش همیشه فکر می کنم وقتی کسی توانایی شرح موضوعش را به زبانی ساده داشته باشد موضوعش را فهمیده و وقتی دارد با زبانی قلمبه سلمبه حرف می زند خودش هم نمی داند چه می خواهد بگوید. ابینگ خیلی روشن می نویسد، برای توضیح مفاهیم چند سویه اقتصاد هنر روش او را می پسندم، رویه ماجرا کاملاً ساده و قابل فهم است، اما زیرساخت آن چندوجهی و عمیق است. باور کنید هر بار که کتاب را از نو می خوانم برای من چیزهای تازه تری دارد.*تعریف هنر چه تأثیری در فهم مخاطب از اقتصاد هنر دارد؟واقعیتش این است که هنر برساختی اجتماعی است و درون همین زمینه معنا پیدا می کند. فهم اقتصاد هنر، بر اساس تعریف اجتماعی هنر (آنچه مردم به نظرشان هنر است) میسر می شود.*چگونه باورهای پایدار درباره هنر، به اقتصاد هنر خاصیتی استثنایی بخشیده است؟تعریف اجتماعی هنر، متضمن فضاهای مفهومی درهم تنیده ای است که باورهای مشترک یا به قولی «فهم عامه» در خصوص هنر را تشکیل می دهند. یک سری از کتاب های درسی در اروپا با این هدف و شیوه نوشته می شوندکه نخست باورهای عامه در خصوص موضوعشان را مشخص و در مرحله بعد تصحیح کنند. به عبارت دیگر روشن کنند که به راستی چه چیزی در جریان است. ابینگ هم در این کتاب از همین روش استفاده می کند و توضیح می دهد اسطوره ها و باورهای عامیانه ای که درباره هنر هست موجب شده تا نتوان درباره اقتصاد هنر با همان شیوه جاافتاده اقتصاد معمول سخن گفت.*چرا اقتصاد در هنر پنهان و انکار می شود؟ و حضور پول و سوداگری در هنر نمی تواند آشکار باشد؟این هم یکی از باورهای جاافتاده در هنر است، فرقی هم ندارد در ایران باشد یا جای دیگر. هنر مقدس است و نبایستی به چیزی زمینی آلوده شود. پول مظهر آلودگی است. با دوزوکلک و ستم کاری به دست می آید اما هنر ماورایی و قدسی است، به همین دلیل پول به صورتی آشکار حتی در معاملات هنری مطرح نمی شود و این زمینه بهره کشی از هنرمند را فراهم می آورد. در اساس ساختار اجتماعی همین را می خواهد که بتواند از هنرمند به نفع قوام خودش استفاده کند.*آیا هر چه هنر وسیع تر باشد میزان اهمیت بازار آن نیز بیشتر است؟اگر منظورتان هنر عامه پسند و سهم این نوع هنر از بازار است باید بگویم بله. درواقع بازار هنر از نوع بازارهای «برنده صاحب همه چیز» است؛ یعنی تعداد اندکی از افراد هستند که درآمدهای بسیار بالا دارند. وقتی این رقم هایی که در حراجی ها جابه جا می شود را در نظر آوریم تراکنش بزرگی است اما مجموع تراکنش های خریدوفروش آثار عامه پسند هم رقم بسیار بالایی خواهد بود.این که بازارهنربیش ترنگاهش به سمت رقم های کلان حراجی هاست خصلت بازار «برنده صاحب همه چیز» و جذابیت آن است.چه معنایی از اقتصاد در ترکیب واژه اقتصاد هنر منظور است و این عبارت چه تفاوت هایی با تجارت و بازار دارد؟اقتصاد هنر گرچه ترکیبی از دو واژه اقتصاد و هنر است اما به خودی خود واجد ارزش معناشناختی یکه ای است. خودش «یک چیزی» هست که نه اقتصاد است و نه هنر. تجارت در هنر ناظر به سویه های سودآور و شیوه های درآمدزایی به واسطه هنر است. فرق است میان علم «اقتصاد هنر» و «اَعمال معطوف به کسب سود از طریق هنر». در اقتصاد هنر ساختارها و الگوهای کلی بحث می شود و در تجارت شیوه های عملی سوداندوزی.*چه نسبتی میان ارزش زیبایی شناختی و ارزش بازاری برای اثر هنری می توان تعریف کرد؟ و چرا هنرمندان از قبول ارتباط معنادار و مستقیم بین این دو ارزش سر باز می زنند؟همیشه میان هنرمندان این بحث هست که بازار قادر به فهم ارزش های زیبایی شناختی آثار ما نیست و ارزش پولی مترتب بر آثارشان نشان گر ارزش واقعی آن آثار به حساب نمی آید. بازار کور و نافهم است و هنرمندِ محتاج مجبور به فروش اثر خویش. درواقع اقتصاددانان برای ارزش گذاری یک اثر، تمایل به پرداخت آن اثر را محاسبه می کنند. البته شیوه این ارزش گذاری مانند کالاهای مصرفی در بازار نیست، چیزهای دیگری هم در میان است، ارزش هایی که مستقیم مربوط به خریدار اثر در بازار نیست. ارزش های میراثی، آموزشی، پرستیژی، گزینشی و... که بحث هایی تخصصی است و مجال دیگری می طلبد. به هرروی این که هنرمند ارتباط میان این دو را نمی خواهد بپذیرد بازهم به باورهای جاافتاده و اسطوره ای در خصوص هنر برمی گردد، ابینگ آن ها را در کتاب تحت عنوان اصول آورده که تعدادشان بیش از 100 مورد است. این موارد شبکه درهم تنیده ای را درست می کنند که عبور از آن ها به راحتی میسر نیست.گ/7141/ 6022
06/07/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]