واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
قهرمان مبارزه با آتش آتش زبانه میکشید و جلوتر میآمد. سرش شده بود وزنهای سنگین. نفسش بالا نمیآمد از هجوم دودی که توی ریههایش انباشته شده بود. هرم گرما توی صورتش میزد. سقف مثل سایه بود از میان آن همه آتش و دود. چشمهایش میان شعلههای سرخ، دنبال پسربچه بود؛ پسرکی که خانوادهاش نگران و مضطرب، بیرون آتش منتظرش بودند.
چشم گرداند میان شعله ها. پسرک را دید که از ترس مچاله شده بود یک گوشه اتاق. جلوتر رفت، دست انداخت دور کمرش و او را از میان شعله ها کشید بیرون و برد جایی که پر بود از هوا و اکسیژن. پسرک چشم که باز کرد، دیگر خبری از دود نبود، آتش اما هنوز زبانه می کشید، جایی دورتر از آنها دور دیوار های خانه می گشت و تا آسمان بالا می رفت. پسرک را که به خانواده اش سپرد، دوباره زد به دل آتش. در درستی این روایت شک نکنید، چون یک ماجرای واقعی است؛ فرشته نجات گزارش ما هم واقعی است؛ آتش نشان پنجاه ساله ای به اسم عباس زارعی؛ معاون عملیاتی منطقه 7 شهرداری تهران که در دوران خدمتش در آتش نشانی، نجات جان انسان های زیادی در کارنامه اش ثبت شده است. در میان 365 روز سال، فردا متعلق به او و همکارانش است؛ هفتم مهر روز آتش نشانی و ایمنی. همین بهانه کافی است تا با این نیروی نمونه سازمان آتش نشانی از خاطرات تلخ و شیرین لحظه هایی بگوییم که بی محابا به دل آتش زده است؛ روزها و شب هایی پر از خطر، هیجان و استرس. آقای زارعی چند سال سابقه دارید؟ 29 سال و شش ماه. پایان امسال بازنشسته می شوم. میان این همه شغل، چرا این شغل را انتخاب کردید؟ آتش نشان بودن در خانواده ما شغل پرطرفداری است. ما سه برادر هستیم که همه آتش نشانیم. فرزندان ما هم آتش نشان شده اند. برادر بزرگم که 12 سال از من بزرگ تر است، اولین نفری بود که دنبال این شغل رفت. در تمام روزهایی که نوجوان بودم، همیشه ایشان را در این لباس می دیدم و شناخت کاملی نسبت به این کار داشتم. در نهایت هم به خاطر خدمتی که آتش نشان ها به مردم می کنند، این کار را انتخاب کردم، در حالی که موقعیت شغلی دیگری هم داشتم. چه چیز کار این قدر جذاب بود که حدود 30 سال پای این انتخاب بایستید؟ آدم ها در هر شغلی که انتخاب می کنند، می توانند به مردم خدمت کنند ولی آتش نشان بودن جزو معدود شغل هایی است که ثمره خدمتت را در لحظه و به عینه می بینید، این که مال یا جان یک نفر را از حریق نجات می دهید. من و بقیه همکارانم علاوه بر مزد مادی، مزد معنوی هم می گیریم و آن لذتی است که از نجات جان انسان ها نصیبمان می شود. این همه سال، در سانحه ها و حادثه های بسیاری حضور داشته اید. تا به حال پیش آمده، هنگام عملیات خودتان هم آسیب ببینید؟ بله، بارها پیش آمده است. من خودم جزو مصدومان حین خدمت هستم و در عملیات مختلف آسیب دیده ام و به خاطر این آسیب ها در کمرم پلاتین کار گذاشته اند، اما هنوز با همان عشق قبلی به کارم ادامه می دهم و در حوادث و حریق های مهم حضور پیدا می کنم. از حادثه هایی که برایتان پیش آمده بگویید. چطور آسیب دیدید؟ دو بار سقوط از ارتفاع به کمرم آسیب رساند و یک بار هم در عملیات اطفای حریق در انبار مواد شیمیایی، ریه ام بشدت آسیب دید. این آتش سوزی اردیبهشت سال گذشته در شورآباد رخ داد و از 10 صبح تا شش صبح روز بعد طول کشید و چند منطقه عملیاتی درگیرش بودند. من حدود 4 ساعت بعد از حضور در عملیات، از نظر تنفسی مشکل شدید پیدا کردم. همان زمان یک شیء هم براثر انفجار بشکه های شیمیایی به پشتم خورد و از هوش رفتم. در بیمارستان به هوش آمدم، اما با رضایت خودم دوباره به عملیات برگشتم و بعد از اطفای حریق دوباره با مشکل تنفسی بستری شدم. از آتش نمی ترسید؟ نه، آتش را می شناسم. اگر کسی از آتش یا حادثه بترسد، نمی تواند در این کار موفق شود. برای این کار از اصطلاح جنگ استفاده می کنم. همیشه می گویند اگر کسی در جنگ از حریفش بترسد، حریف بر او غلبه می کند. این جمله سرلوحه کار ما هم هست. اگر ما از آتش بترسیم، آتش به ما غلبه می کند، یعنی اگر قرار باشد ما هم مانند افراد عادی اطلاعاتمان در برخورد با آتش کم باشد، حریق و آتش سوزی گسترش پیدا می کند و اگر با یک ساعت عملیات می شد مهارش کرد، بعد از هشت ساعت به سختی خاموش می شود. بین عملیات های مختلف نجاتی که در آنها حضور داشته اید، موردی در خاطرتان مانده است؟ زمستان سال 90 من رئیس ایستگاه 9 شهر ری بودم. به ما خبر دادند یک حادثه گازگرفتگی رخ داده و عازم عملیات شدیم. وقتی به محل حادثه رسیدیم، دیدیم چند نفر به خاطر استنشاق گاز CO دچار مشکل شده اند و بین همه آنها زنی بود که می گفتند تمام کرده. اورژانس هنوز نرسیده بود. من بلافاصله نبضش را گرفتم و دیدم نبض خیلی ضعیفی دارد. همان جا با کمک دستگاه تنفسی عملیات احیا را شروع کردم. کار خدا بود که نفسش برگشت و چند دقیقه بعد هم اورژانس رسید. یک بار هم در یک حادثه حریق، با خانواده ای روبه رو شدم که پسربچه پنج ساله شان را در خانه جا گذاشته و خودشان را به حیاط خانه رسانده بودند، چون به اتاقی که بچه در آن قرار داشت، دسترسی نداشتند. وقتی سر صحنه رسیدیم، گفتند حادثه یک محبوس دارد. از آنجا که اولویت اول ما نجات جان مردم است تا مالشان، با رعایت موارد ایمنی از پنجره همسایه کناری وارد شدم و بچه را بیرون آوردم. وقتی بچه را به پدر و مادرش تحویل دادم، انگار دنیا را به آنها داده بودند. خوشحالی شان قابل وصف نبود، حتی تا مدت های زیادی با گل و شیرینی به ایستگاه می آمدند حادثه های تلخ چه؟ تقریبا یک ماه پیش بود. در محدوده عملیاتی ما، یک حریق منزل گزارش شد. از آنجا که بیشتر وقت ها در حریق های منزل، محبوس شده هم وجود دارد، بچه ها با جدیت تمام به دنبال امدادرسانی و اطفای حریق بودند. وقتی آتش کامل خاموش شد، با جنازه سوخته ای در قسمتی از خانه روبه رو شدیم. جنازه آنقدر سوخته بود که قابل شناسایی نبود و فقط استخوان هایش باقی مانده بود. بعد فهمیدیم خانم جوانی بوده که متاسفانه بر اثر حرارت زیاد کاملا ذوب شده بود. تصویر سوخته جنازه، به یکی از خاطرات تلخ من تبدیل شد. وقتی می بینم من و همکارانم با تمام تلاشمان آتش را خاموش می کنیم، اما کسی داخل آتش گرفتار بوده که سوخته و از بین رفته، خستگی در بدنمان می ماند و انگار کارمان ثمره ای نداشته است. هرچند ما عامل این مرگ نبوده ایم، اما ناراحتی اش مدت ها با ماست و مدام می گوییم کاش مردم زودتر خبر می دادند. برخورد مردم با شما چطور است؟ متاسفانه خیلی ها چون آگاهی ندارند، برخورد خوبی هم نشان نمی دهند و گاه ما را مورد ضرب و شتم هم قرار می دهند. در همین حادثه وقتی برادر این خانم سر رسید، با ما برخورد فیزیکی کرد. توصیه های یک آتش نشان حرفه ای حادثه آتش سوزی ممکن است برای هر کسی پیش بیاید. پس به توصیه های عباس زارعی که یکی از قدیمی ترین های این کار است، گوش کنید: در بروز حوادث و حریق، نهایت خونسردی را حفظ کنید و اولین تماس را با آتش نشانی بگیرید. سعی کنید با دقت و درست آدرس بدهید. آدرس باید خوب و رسا باشد و به شاخصه های جغرافیایی مهم منطقه اشاره کند یا حتی به اسم قدیم و جدید محل اشاره داشته باشد. با نیروهای امداد و آتش نشان همکاری داشته باشید و راه را برای فعالیت آنها باز کنید. مینا مولایی جامعه
 
دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 04:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 215]