تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846028657




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تشکری در گفت‌وگو با فارس: «هندوی شیدا» و پاسخ به یک سوال بزرگ/ رمان را برای نیاز مخاطب نوشتم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تشکری در گفت‌وگو با فارس:
«هندوی شیدا» و پاسخ به یک سوال بزرگ/ رمان را برای نیاز مخاطب نوشتم
نویسنده برگزیده جایزه «قلم زرین» گفت: رمان «هندوی شیدا» این پاسخ بزرگ را می‌دهد که کسانی که شیفته اهل بیت (ع) به خصوص اباعبدالله (ع) هستند در زندگی متضرر نمی‌شوند ولو اینکه با افراد لاقید در زندگی آشنا و روبرو شوند.

خبرگزاری فارس: «هندوی شیدا» و پاسخ به یک سوال بزرگ/ رمان را برای نیاز مخاطب نوشتم



سعید تشکری نویسنده رمان «غریب قریب» در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، از انتشار رمان جدیدش با عنوان «هندوی شیدا» خبر داد و گفت: در طول این مدتی که مشغول نوشتن هستم اکثر خوانندگان از من می‌پرسند که تکلیف ما در ادبیات شما که یک ادبیات شهودی است در روزگار کنونی چیست؟ زیرا بیشتر آثار میل به ائمه دارد و انسان معاصر ندیده گرفته شده است. وی افزود: از همین رو خواستم برای پاسخ گفتن به نیاز مخاطبان خود که ادبیات فاخر می‌خوانند کاری بنویسم که قهرمان آن انسان معاصر باشد. نویسنده رمان «مفتون و فیروزه» گفت: هر قدر جلو رفتم به این نتیجه رسیدم که این پاسخ باید در داستان داده شود و کم کم قضیه «هندوی شیدا» شکل گرفت. او که به علت انسداد روده و نارسایی کلیوی در بیمارستان بستری بوده و صبح امروز مرخص شده در ادامه گفت: مدتی الگوهای کافه‌نشین را پیگیری کردم و دیدم این الگوها عجب روح باختگان عجیبی هستند. یعنی فرد کافه نشین مانند یک فرد کارمند در کافه عمل می‌کند، سر یک ساعتی می‌رود و سر یک ساعتی بیرون می‌آید و اعمال خاصی انجام می‌دهد. این نویسنده اهل مشهد گفت: حتی به دیالوگ‌ها نیز دقت کردم و آن دیالوگ‌ها در داستان اضافه شد. ما فکر می‌کنیم که کافه نشین‌ها افرادی از لایه‌های پایین اجتماعی هستند در صورتی که این تصور اشتباه است و افرادی درس خوانده و اهل مطالعه نیز در آنها هستند. تشکری در ادامه گفت: احساس کردم که بعد از 5 ماه کار میدانی در میان قهرمانان، این بزنگاه برای من پیدا شد. نویسنده رمان «ولادت» گفت: با این پیش فرض پاسخ نویسنده به یک مسئله معاصر باید باشد و از سوی دیگر شیدایی ائمه اطهار که بخشی از جامعه به آن باور دارند و بخش دیگری که این شیدایی را پشت سر گذاشته‌اند و اصولا فقدان آن برایشان محلی از اعراب ندارد در کتاب دیده شد. وی گفت: بعد از این دیدم که قهرمانان چطور قرار است به هم برسند، که یک روز در یکی از روزنامه‌ها با تیتری مواجه شدم که پسری به قصد رفتن به خارج خانه را به آتش کشیده و پدرش در آتش سوزی می‌سوزد و صورتش را از دست می‌دهد. از همین رو دنبال این قضیه رفتم و متوجه شدم که این خانواده از مشهد به شاهرود هجرت کردند. از طریق ارتباط گرفتن با یکی از نزدیکان این خانواده در طول دو سال حوادث را روزشمار می‌کردم و متوجه شدم که همان بلایی که بر سر پدرش آورده در یک بزنگاهی برای خودش نیز رخ داده است. این نویسنده گفت: رمان «هندوی شیدا» این پاسخ بزرگ را می‌دهد که کسانی که شیفته اهل بیت (ع) به خصوص اباعبدالله (ع) هستند در زندگی متضرر نمی‌شوند ولو اینکه با افراد لاقید در زندگی آشنا و روبرو شوند. تشکری اضافه کرد: قبل از سپردن این کار به ناشر آن را به برخی افرادی از همین طیف دادم بخوانند تا واکنش‌های آنها را ببینم که آنها ابراز می‌داشتند که این شخصیت ما هستیم. نویسنده «هندوی شیدا» گفت: این کتاب بافت همین روزگار را دارد و آن را برای انتشار به انتشارات کتاب نیستان سپردم که زمان‌بندی انتشار آن به ناشر بستگی دارد. وی از زمانی که برای نگارش این رمان صرف کرده یاد کرد و گفت: یک سال و نیم نگارش این رمان به طول انجامیده و در مجموع 9 بار هم بازنویسی شده است. «هندوی شیدا» رمانی با حدود 400 صفحه شده است. در ادامه برشی از این رمان منتشر می‌شود: «پروین گفت: ـ بذار من ببرم مامان. و از بی‌بی نرگس شنید: ـ حاجی ریحانی تنها نیست. با خونواده‌ش اومده. پسر بزرگ داره. درست نیست تو بری. خودم می‌برم مادر. بی‌بی نرگس که رفت، پروین از پشت پنجره نگاهش به کوچه بود. دوست داشت پاهای مادرش نمی‌لرزید. دوست داشت کاسه‌ی سبکِ آشِ نذری، توی دستان نرگس، سنگینی نداشت. دوست داشت پیرغلام زنده بود و آن آش برای سلامتی‌اش پخته شده بود و او خودش برای پخش کردن آشِ نذری سراغ همسایه‌‌‌ها می‌رفت. دوست داشت خیمه‌ی خانه‌شان بی‌صاحب نمی‌شد. بی‌صاحب که نبود، صاحبش خود اباعبدالله بود. بی خادمِ نمی‌شد. خادمی‌ی پدرش. دوست داشت یتیمی سراغش نمی‌آمد. دوست داشت بی‌بی مریض نبود. خسته نبود. دوست داشت تنها نبودند. دوست داشت... اما از پنجره به کوچه که نگاه کرد، بی‌بی آهسته قدم بر می‌داشت، لرزش را در هر قدمش می‌دید. سستی و ضعف او را می‌دانست. دستان بی‌بی توانِ گرفتن ظرفِ نذری را به درستی نداشت. پروین، سنگینی کاسه را در دستانِ بی‌بی، حس می‌کرد. پیرغلام سالی بود برای همیشه سفر کرده بود. دردِ امانش را برید. آثار شیمیایی شدن هر روز بیشتر خودش را نشان داد. دردِ کهنه‌ی سالیان دور و جنگ. پروین، با قدم‌‌‌های لرزان بی‌بی نرگس تا گذشته‌‌‌ها رفت. یادِ کودکی‌اش افتاد که بی‌بی جوان بود و پا به پای بازی‌‌‌های او می‌دوید. یاد کوچه باغ‌های رودبار. یادِ پیرغلام که می‌دانست تا قبل از پایان جنگ و شیمیایی شدن، بیشتر از آنکه در خانه و شهرش باشد، برای ادای دین، برای رانندگی لودر و ماشین‌‌‌های سنگین به جبهه می‌رفت. یادش آمد که چطور بعدِ آن جراحات بدنش، هر روز بیشتر آزارش می‌داد. دکترها گفته بودند آب و هوای رطوبتی شمال، تأثیر بدی روی بدن او دارد. یادش آمد پدر و مادرش چاره‌‌ای به جز رفتن و دل کندن از شهر و دیار و خویش و قوم‌‌‌های خودشان نداشته‌اند. پروین دو سه ساله بود که رودبار را برای همیشه به نیت زندگی جدید در شاهرود ترک کرده بودند. چه حکمتی داشت این هجرت؟! از نوروز شصت و نه که کارهای انتقالیِ پیرغلام از اداره‌ی راه در شهر پدری‌اش به شاهرود انجام شد و آنها ساکن اینجا شدند، سه ماه نگذشته بود که خبر زمین لرزه‌ی رودبار، جان آنها را هم لرزاند و ویرانِ بی‌کسی کرد. زلزله همه چیز را در رودبار با خاک یکسان کرد و آنها در همان غریبیِ شاهرود، تنها ماندند.» انتهای پیام/و

94/07/05 - 12:37





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن