واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سنايي کنون با ضيا و سناستشاعر : سنايي غزنوي که بر وي ز سلطان سنت ثناستسنايي کنون با ضيا و سناستهمه تهنيت مرحبا مرحباستبدين مدح بر وي ز روحالقدسهمي عالم عقل خواند سزاستاگر خاطرش را به خط خطيرکه بر وي چنو خواجهاي پادشاستکه جز عالم عقل نبود بليسه روح و چهار اسطقسات ماستعليبن هيصم که اين هفت حرفسه روحست آن نطق و حس و نماستسه حرفست نامش که در مرتبتکه وعظ تو کوران دين را عصاستزهاي واعظ صلب همچون کليمهمان وعظ بر جان او اژدهاستبه وعظت اگر مبتدع نگرودهمه ساله چون لام پشتش دوتاستکسي کو الف نيست با آل توخرد را و جان را رياست رياستدر اقليم ادراک احياي اوکه اين فوق در علم بيمنتهاستتو فوق همه عالماني به علمهمه صورت و سيرت مصطفاستخصال و جمال تو در چشم عقلبه پيش کمال و کلامت صداستهمه صيت و صوت امامان دينکه فوق تو نقش خيالات ماستتو از فوق و جسم و جهت برتريهمه کنيت و طبعشان بوالوفاستز ديوان خلق تو مر خلق راکه تصحيف آن مصحف اصفياستبه تصحيف آن مذهبم کردهايتو مهري و از مهر مه را ضياستمرا ماه خواندي درستست از آنکهمه منشا از حضرت «من تشا»ستچگويم که کار همه خلق رادر برترين الاهي رضاستتو داني که بر درگه لايزالهري کيست کاين نام بر من سزاستبه من مقعد صدق گفتي هري ستگرش مقعد صدق خواني رواستکه جان و تنم معدن مدح تستچه جاي خط و شعر چين و ختاستخط و شعر تو ديد چشم و دلماگر شعر و خط خواند از وي خطاستنفسهاي روحانيان را کسيکه خود عقل کلي از آن ناشتاستز جزو تو آن شربها خورد جانبر از آتش و آب و خاک و هواستفلک در شگفت از تو گر چند اوعلي هيصمست و علي مرتضاستکه در فضل و در لفظ و در رزم و بزممرا هم ز تاييد رسم و قضاستقضاي ثناي چو تو مهتريز افضال فضل بن يحيا عطاستمرا اين تفضل که خلق تو کردبه ممدود و مقصود از وي رواستز سيارهدان آنکه سيارهوارمرا اين شرف از کجا خواست خاستگرم جان ندادي به تشريف خويشچنين زينت و رتبت و کبرياستکه چون من خسي را ز چون تو کسيز دريا فراموش کردن خطاستاگر چند باران ز ابرست ليکبرو بيش ازيرا که او مقتداستثنا و ثواب جزيل و جميلبرين گفتهي من فرشته گواستتو داني که از حضرت مصطفانه آن زين نه اين زان زماني جداستتو شرعي و او دين و در راه حقدو دستست الله را هر دو راستتو و او چنانيد کن صدر گفتز خاک درت با قباي بقاستمن ار آيم ار ني همي دان که جانز تقدير قادر نه تقصير ماستچه تشوير دارم چو دانم که اينبه «ما لم يشا» «لم يکن» عذر خواستچه ترسم چو از جان و ايمان توزمين تو خود آسمان دعاستمحالست اينجا دعا کز محل
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]