واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: زبان شاعرانه مجيدي به ياري آمده
نویسنده : سعيد مستغاثي
شايد نتوان فيلم «پيامآور» ساخته مرحوم مصطفي عقاد(كه در سال 1358 در ايران با عنوان «محمد رسولالله(ص)» به نمايش درآمد و پس از آن نيز بارها از تلويزيون پخش شد) را با فيلم «محمد رسولالله صليالله عليه و آله و سلم» ساخته مجيد مجيدي(كه اينك بر پرده سينماهاست) مقايسه كرد. هم از آنرو كه اساساً هر يك از دو فيلم ياد شده به فصلي از زندگي پربركت پيامبر بزرگوار اسلام ميپردازند و هم از اين جهت كه اصلاً نوع ساختار سينمايي دو فيلم با يكديگر متفاوت است.
مجيدي از دوران كودكي و نوجواني پيامبر اكرم(ص) كه از جهت روايي شايد در نظر اول جذابيتهاي دوران رسالت ايشان را نداشته باشد، حكاياتي بسيار جذاب و ديدني روايت ميكند و تصاوير تأثيرگذاري را به نمايش درميآورد كه ميتواند زمينهها و ريشههاي وقايع ساليان نبوت ايشان را تداعي كند.
اما به نظر ميرسد كه مجيدي با امري خطير و دشوارتر مواجه بوده است، زيرا دوراني كه در فيلم عقاد به تصوير كشيده شد(از بعثت پيامبر تا زمان رحلت ايشان)، بهدليل وجود فراز و نشيبهاي متعدد تاريخي همانند جنگها(دو جنگ بدر و احد بخش مهمي از فيلم «پيامآور» را به خود اختصاص داده است) پتانسيل بيشتري براي ايجاد جذابيتهاي روايتي دارد. اما روزگار تولد تا 12سالگي حضرت رسول، حداقل بهلحاظ دراماتيك، قابليتهاي روايي دوران پس از بعثت حضرت را ندارد؛ خصوصاً كه روايات و حكاياتي كه از روزگار كودكي ايشان برجاي مانده است، حتي بهجهت كميت نيز در حد ماجراهايي نيست كه پس از مبعوث شدن و بهويژه بعد از هجرت به مدينه بر ايشان و اسلام گذشت.
فيلمساز حتي پا را فراتر گذاشته و براساس روايات موثق، بخشهايي از ايام كودكي و نوجواني حضرت رسول را به تصوير ميكشد. در هر بخش ميتوان جلوهاي از يكي از پيامبران اولوالعزم الهي را مشاهده كرد. چنانكه وقتي محمد نوجوان در آن روستاي قحطيزده و خرافاتي بر بالاي صخرهاي در پي گشودن غل و زنجيرها از دست و پاي زن و كودكاني است كه براي قرباني شدن در مقابل خداي درياها آماده شدهاند، بت بزرگي كه كنارشان قرار دارد، ناگهان در هم ميشكند و فروميريزد. در اينجاست كه وجود پيامبر بتشكني همچون حضرت ابراهيم عليهالسلام در وجود محمد نوجوان ديده ميشود؛ يا در صحنهاي كه محمد خردسال، حليمه در حال احتضار را از زير يوغ طلسمها و جادوها درآورده و زنده ميگرداند و همچنين همان وقتي كه از دريا بر قوم قحطيزده، انبوه ماهيان را همچون مائده آسماني به ارمغان ميآورد، حضرت عيسي مسيح عليهالسلام را تداعي ميكند و در هنگامي كه در بالاي همان تختهسنگ، در مقابل امواج خروشان دريا، گويي آنها را ميشكافد، حضرت موسي عليهالسلام و شكافتن امواج نيل را به خاطر ميآورد.
زبان شاعرانه مجيدي نيز به ياري آمده و تأثيرگذارتر از صحنههاي باشكوهي همچون حمله ابابيل به سپاه ابرهه يا نورباران مكه يا شكافتن امواج دريا و باران ماهيها و... صحنههاي شاعرانه پر حسو حال خود را در فصلهاي آرام اما پرمحتواي برخورد افراد مختلف با محمد كودك يا نوجوان و حيرت و شگفتي آنها، برپا كرده است، محبت و همدردي با بردگان و محرومان كه از صداي خوردن شلاق بر بدن آنها، خود تكان ميخورد و در همان سنين خردسالي، به شلاق خوردگان و ستمديدگان ياري ميرساند، دختراني را كه در آستانه زنده بهگور شدن هستند، نجات ميدهد و از بيماران و جذاميان استمالت ميكند، به گرسنگان و دردمندان رسيدگي ميكند و... و از همين روي به محمد امين و درستكار مشهور ميشوند تا جايي كه حتي ديدنشان براي زنعموي كينهتوز ايشان، آرزويي تازه ميشود و چه گوياست هنگامي كه غل و زنجير از دست و پاي قربانيان رنجديده آن روستاي قحطيزده برميدارد. گويا مصداق آيه 157 سوره اعراف از كلامالله مجيد را نشان ميدهد كه «پيامبر آمد تا آنها را امر به هر نيكويي و نهي از هر زشتي كند و بر آنان هر طعام پاكيزه و مطبوع را حلال و هر پليد منفور را حرام گرداند و غل و زنجيرهايي كه به گردن آنان نهاده شده بود، از آنان بردارد...»
آيهاي كه خداوند در ابتدايش ميفرمايد: «اين همان پيامبري است كه صفاتش در تورات و انجيل آمده است» و آن كشيش دير بحيرا بر همين اساس است كه نبوت را در وجود پسر نوجواني ميبيند كه همراه كاروان ابوطالب به شهر وي آمده است.
از طرف ديگر، توطئههايي را ميبينيم كه از همان نخستين لحظات تولد پيامبر، جان گرامي ايشان را تهديد ميكند؛ تهديد دائمي گروهي از يهوديان و... يا شتري را ميبينيم كه دواندوان همه بازار مكه و كوچههاي اطراف را طي ميكند تا در خانه آمنه و پاي گهواره محمد شيرخواره آرام بگيرد و حليمه را بهعنوان دايه به او برساند. اينها همه و همه نشانها و نمادهايي هستند از آنچه در سالهاي پس از برعهده گرفتن رسالت اتفاق ميافتد. گويي دوران خردسالي و نوجواني حضرتش نيز بخشي از روزگار نبوت است؛ همچنانكه در بخشي از روايت آن خاخام يهودي گفته ميشود اين روحي است كه از ازل در عرش براي آخرين رسول الهي وجود داشته و اينكه در كالبد انساني حلول يافته است.
بسياري از ديالوگهايي كه از زبان سران قريش و بهخصوص ابوسفيان بيان ميشود به آنچه امروز سركردههاي استكبار جهاني ميگويند، شباهت دارد و حتي تهديد به جنگ كه پس از كارگر نيفتادن تطميع حضرت ابوطالب از سوي ابوسفيان بيان ميشود و كارگاههاي ساخت ابزار جنگ را به رخ ايشان ميكشد، تفاوت چنداني با آنچه امروز تحت عنوان گزينههاي روي ميز از آنها نام برده ميشود، ندارد.
نميتوان از ديگر نشانههاي روشن و گوياي فيلم گذشت كه علاقه، دلبستگي و ارادت فيلمساز به اهلبيت عليهالسلام را ميرساند؛ از تشنگي و گرسنگي محمد شيرخواره كه حضرت علياصغر در ظهر عاشورا را به خاطر ميآورد تا دور شدن آمنه از نوزادش كه به قول يكي از دوستان، انگار روضه حضرت رباب را ميخوانند تا ورود محمد نوجوان به دير بحيرا در ميان آن نور و روشني كه گويي تداعي ظهور مهدي صاحبالزمان(عج) است و تا جايي كه در همان روستاي قحطيزده، ابوطالب از همراهانش ميخواهد كه آذوقهشان را در ميان مردم گرسنه تقسيم كنند، به جز مقداري كه كاروانشان را تا «غدير» برساند.
و كلام آخر اينكه فيلم «محمد رسولالله صليالله عليه و آله و سلم» برخلاف فيلم «پيامآور» كه در واقع يك فيلم تاريخي بود، يك اثر كاملاً ديني است و نگاه ديني در كليت ساختار روايتي و سينمايي آن به چشم ميخورد و در آن تنيده شده است. در كنار اين نگاه ديني، زبان شاعرانه مجيدي نيز به ياري آمده و تأثيرگذارتر از صحنههاي باشكوهي همچون حمله ابابيل به سپاه ابرهه يا نورباران مكه يا شكافتن امواج دريا و باران ماهيها و... صحنههاي شاعرانه پر حسو حال خود را در فصلهاي آرام اما پرمحتواي برخورد افراد مختلف با محمد كودك يا نوجوان و حيرت و شگفتي آنها برپا كرده است. صحنههايي كه با رنگآميزي ويتوريو استورارو و موسيقي الله رحمان، مخاطبش را در فضايي معنوي سير ميدهد تا بلكه بتواند رشحاتي از حس مواجهه با عزيزترين و عظيمترين شخصيت تاريخ انسانيت را درك كند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]