واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روز شد، اي حکيم،از آن منزلشاعر : اوحدي مراغه اي خبري ده که چون گذشت اين دلروز شد، اي حکيم،از آن منزلسر اين هجر و اين بعاد چه بود؟خود ازين آمدن مراد چه بود؟وز وجود جهان خبر يابيممگر آغاز کار دريابيمگر ندانستهاي درست بدانهمه دانستنيست اين به عياندر وجود و عدم دهند اساسکاولين قسمت از طريق قياسممکنست ار چه بر اثير بودوين وجود ار فنا پذير بودواجبست و بدين مخواه گواهور فنا را بدو نباشد راهبيچه و چون و خواب و خورد بودذات واجب قديم و فرد بودتو از آن ذات بيجهت مگذرباشد او از جهات نيز بدرذات واجب مغاير آنستهر چه در امتناع و امکانستشد ز جودش وجود عالم پرچون شد از امتناع و امکان حرزانکه نورست و فاش گردد نورکرد هستيش اقتضاي ظهوررحمتش رخ به نيک خواهي کردذات او بر وجود شاهي کردطالب جسم و جان و صورت شدصنع را مظهري ضرورت شدگر چه آخر ندارد و اولاول جمله اوست، عز وجلنظري بر کمال خويش انداختعزتش چون ز خود به خود پرداختعقل کورا بديد کرد سجودزان نظر گشت عقل کل موجودشد پسنديده زان پسنديدننفس کل شد پديد از آن ديدنسومين جوهر دو فرد افتادنفس چون در سوم نورد افتادپيکر آسمان هويدا شدزان سه رتبت سه بعد پيدا شدتا بداند که حق که واو کيست؟جوهر نفس چون به خود نگريستچرخ در گفت و در شنيد آمدعقل و نفس و فلک پديد آمدحکمتش چون بدين فزوني خواستهم چنين تا که نه فلک شد راستهفت شاه و دوازده خانهشد عيان زين دو چار کاشانهروشن آيين و روشنايي بخشهمه در مهد اين همايون رخشهر يکي پردهاي نوازندهنرم خوبان تيز تا زندهشد زمين روشن و زمان پيداچرخ چون دور کرد و شد شيدابر زمين نيز هفت خط بکشيددر زمان گشت چار فصل پديدهر يکي بر ستارهاي بستندهفت اقليم از آن بپيوستنديافت انجم برات پيروزيچون از آن جنبش شبانروزيمشرق و مغرب و جنوب و شمالشد نماينده زين ورق درحالچار عنصر پديد شد بر فورچرخ از اول که چيره شد در دورهم حيات تو، هم هلاک تواندکاتش و باد و آب و خاک تواندزان سه مولود نامدار بزادوين عناصر چو دست بر هم دادمعدن و پس نبات و پس حيوانآن سه مولود چيست؟ نيک بدانوز زمين شد نبات جوشيدهگشت معدن به خاک پوشيدهشد به جنبش روان و حکم رواحيوان بر زمين و آب و هواو آن برين هفت گنبد گرداناين سه موقوف بر چهار ارکانتا به وحدت رسيد نقل به نقلچرخ محتاح نفس و نفس به عقلچون به وحدت رسيد، فرار کندگر چه هر يک چنين مدار کندجنبش نفس را طبيعت گفتآنکه با عقل بود روحش جفتاز تراکيب نقشها بنددطبع چون در مزاج پيونددنيست اين نقشهاي گوناگونچونکه از طبع و از مزاج بروننه مزاج از چهار عنصر فرداختلاف زمان برون آورد
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]