تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر که بر خدا توکل کند دشواریها برایش آسان شده و اسباب برایش فراهم گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853297833




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره‌ای از مرحوم عبدالحسین حائری امام خمینی(ره) فرمودند: مگر «حائری» آن جا نیست؟! کتابخانه را هم در اختیار او بگذارید


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاطره‌ای از مرحوم عبدالحسین حائری
امام خمینی(ره) فرمودند: مگر «حائری» آن جا نیست؟! کتابخانه را هم در اختیار او بگذارید
مرحوم حائری در خاطره‌ای از امام خمینی می‌نویسد: شهیدمطهری پس از انقلاب به من گفتند در خدمت امام(ره) بودم که نامه‌ای از طرف گروهی از مدیرکل‌های مجلس آوردند که نگران حقوق ماهیانه خود بودند. امام فرمودند: مگر حائری آن جا نیست؟! بگویید به این مسائل رسیدگی نماید و کتابخانه را هم در اختیار او بگذارید.

خبرگزاری فارس: امام خمینی(ره) فرمودند: مگر «حائری» آن جا نیست؟! کتابخانه را هم در اختیار او بگذارید



به گزارش خبرگزاری فارس، عبدالحسین حائری صبح امروز در سن 88 سالگی دار فانی را وداع گفت. حائری از جمله کتاب‌شناس، فهرست‌نگار و نسخه‌پژوه ایرانی است. او فرزند میرزا احمد حائری و نوه دختری عبدالکریم حائری یزدی است. عبدالهادی حائری برادر اوست. در کتاب «امام به روایت دانشوران» خاطراتی از مرحوم عبدالحسین حائری و امام خمینی امده است. مرحوم حائری در سال 1306 در قم متولد شد و بامداد امروز اول شهریور ماه دار فانی را وداع گفت. او بیش از نیم قرن ( از سال 1331) در کتابخانه مجلس شورای اسلامی مشغول به خدمت بوده و نزدیک به 20 سال از این دوران را عهده‌دار سمت ریاست کتابخانه مجلس بوده است. وی صاحب نظریه «بازنویسی تاریخ علم بر اساس بازنویسی فهارس نسخ خطی» است که جایزه‌ای جهانی را نیز برای وی به ارمغان آورده است. آنچه در ادامه می خوانید گزیده ای از خاطرات وی از امام راحل است: در جریان فوت مرحوم جدمان بود که برای اولین بار آقای خمینی  را دیدم. ایشان پیش حاج‌آقا مرتضی زیاد می‌آمدند. صحنه رفتار ایشان  کاملا در ذهنم هست که با دایی‌ام (حاج آقا مرتضی حائری) می‌رفتند و  می‌آمدند. جلسات فاتحه با وجود ممنوعیت، در خانه ما برقرار بود و  مردم در آنها شرکت می‌کردند. در تمام آن جلسات آقای خمینی هم  شرکت می‌نمودند. من اولین بار آن قامت و آن منش را دیدم و در ذهنم  قیافه آشنا شد.   در مراحل آغازین تشکیل حوزه در قم حجره‌های مدرسه فیضیه و  دارالشفاء به وسیله درویش‌ها و بعضی خدمه اشغال بود که در آنجا  تریاک می‌کشیدند. یکی از مراحل اصلاح حوزه این بود که آنها را بیرون  کنند. بعضی‌ها خصوصا خدمه، قوم خاصی بودند که مقاومتشان در مقابل  این جور اصلاحات بیشتر بود. معروف است که یکی از آنها از مدرسه  بیرون نرفته است. امام(ره) که جزو نخستین مهاجرین به قم بوده‌اند در آن  قضیه دخالت کرده و می‌زنند تو گوش آن فرد، چون ظاهرا اهانت نیز  کرده بود."  حاج آقا مرتضی می‌گفت: آقای خمینی وقتی درس اخلاق می‌گفتند، خودشان به حدی تحت تأثیر قرار می‌گرفتند و آنقدر دست‌شان را بر  زمین فشار می‌دادند که انگشتانش زخم می‌شد. من نیز چند جلسه شرکت کردم و برایم بسیار آموزنده بود و امام(ره) با حالت خاصی آیه آخر  سوره کهف را می‌خواندند." آقا سیدمحمد یزدی (معروف به محقق داماد) که با دایی‌ام از همان  اوایل یک حجره‌ای گرفته بودند، چند سال‌ ـ حداقل دو سال ـ با امام (ره) بحث‌های داغی داشتند. امام(ره) تا آن طرف مدرسه صدایش می‌آمد. هیچ  وقت به قیافه ایشان نمی‌آمد که این جور اهل داد و فریاد باشند. حدود  دو سال بحث بسیار، بسیار داغ که خودم صدایشان را می‌شنیدم." امام(ره) با دیگران بحث دائم و مرتب و سر ساعت نداشتند؛ ولی با آقای داماد داشتند. امام(ره) با دوستانشان ایام تعطیل و شب‌های رمضان و پنجشنبه  و جمعه در خانه‌ها دوره داشتند. یک روز خانه امام(ره) بود، یک روز خانه  دایی من بود، یک روز خانه حاج‌آقا عبدالله آل آقا بود. یک روز خانه  سید احمد زنجانی (پدر آقای شبیری) بود و این چند نفر این دوره را  سال‌ها داشتند. آقایان در آن دوره‌ها بحث می‌کردند و هیچ وقت به باطل  نمی‌گذشت. یادم است مدتی که سر و صدای کسروی در آمده بود، یک  کمی پیش از 1320 و بیشتر آن هم بعد از آن سال بود که اینها جلسه‌ای  داشتند و روی نقاط ضعف کسروی بحث می‌کردند. من جلساتی را که  در خانه دایی من تشکیل می‌شد دیده بودم، در آن جلسات وقت به باطل  نمی‌گذشت، گاهی شوخی‌هایی می‌شد؛ ولی معمولا به بحث‌های مفید  می‌گذشت. امام (ره) با حاج‌آقا مرتضی و حاج‌آقا مهدی حائری معاشر دائم  بودند. کشف اسرار مطالبی است که حضرت امام(ره) در جلساتی با حضور کسانی چون آقا مرتضی و مهدی حائری بحث و نقادی کرده بودند.  محصول آن جلسات این شد که روزی امام(ره) اعلام کردند که من تا چند  ماه در جلسات شرکت نخواهم کرد و کتابی را که باید بنویسم شروع  کرده‌ام. روزی در خانه حاج‌آقا مهدی در درکه بودم و آقای خمینی و دایی بزرگم هم تشریف داشتند، اینها گویا از قم آمده بودند. به هر حال شب  آنجا بودیم. صبح پا شدیم رفتیم برای نماز. بعد از نماز سرم را روی سجده گذاشته بودم (امام) آمدند دستشان را روی من گذاشتند و فشار  دادند و گفتند: چرا این‌قدر خودت را اذیت می‌کنی؟! یک قدری پاشو،  بگو، بخند، بازی کن! شوخی‌ها و حرکات امام برای من جالب بود. امام(ره)  نقل می‌کردند که یک جایی هست نزدیک خمین که اهل آن محل به حماقت معروفند. از انواع حماقت‌شان این جور می‌گویند که مثلا یک  باغ را هر چهار طرفش دیوار نمی‌گذارند، یک طرفش را دیوار  می‌گذارند! و آن دیوار را در می‌گذاشتند و در را قفل می‌کردند و  خوشمزه‌تر اینکه دزد آن جا به جای اینکه از جاهای بدون دیوار داخل  بشود یا از دیوار بالا می‌رفت یا سعی می‌کرد قفل را بشکند! امام(ره) در اوایل به منزل آقای بروجردی زیاد می‌رفتند و اصولا در  مهاجرت آیت‌الله بروجردی از بروجرد به قم، مرحوم امام خمینی(ره) سهم زیادی داشتند و جدیتی بسیار به کار بردند. در درس ایشان نیز شرکت  می‌کردند اما درس را نمی‌نوشتند. دایی‌ام می‌گفت: ‌آقای خمینی درس‌ها  را نمی‌نویسند و هنوز اعتقادی ندارند. بعد از مدتی گفت که آقای خمینی  به من گفتند که آقای بروجردی خیلی پر است، باید قدرش را دانست و  از من آن چیزهایی را که مربوط به درس‌ها قبلی بود و نوشته بودم،  گرفتند و گفتند‌: من خودم [از این به بعد را] می‌نویسم. خودم از امام (ه) شنیدم که صدها سال است در حوزه‌های علمی این جور فقیهی پیدا نشده و این کیفیت فقاهت در حوزه‌ها نیامده است. یکی از تجار تهران که عمامه هم داشت و خیلی در کار روحانی‌ها  دخالت می‌کرد و گاهی هم کمک‌هایی می‌نمود، مثلا کتاب و ذغال می‌داد  و به طلبه‌ها کمک می‌کرد. شاید بهتر باشد من اسمش را نیاورم؛ ولی  یکی از تجار کتاب‌فروش بود و سلیقه‌های خیلی خاص داشته و از  مقدس‌های تند بود که با بقیه نمی‌خواند. امام خمینی(ره) و دایی من خیلی  اظهار نگرانی می‌کردند و از ادامه دخالتش در دستگاه آقای بروجردی  متأسف بودند. حدود سال 1328 که من چند سال به درس خارج (درس نهایی  حوزه‌ای) می‌رفتم. اطلاع یافتم امام(ره) درس خارج را شروع کرده‌اند، اما خصوصی است. شروع درس خارج امام خمینی(ره) نکته جالبی دارد که فکر  نکنم کسی [آن را] بداند. این از مسائل پشت پرده است. آقای منتظری و آقای مطهری که از فضلای بنام حوزه بودند، پیش  آقای خمینی رفتند و درس خارج گذاشتند. اولین بار بود که آقای خمینی  قبول می‌کردند و تا آن وقت درس سطح می‌گفتند. البته قبل از آقای خمینی آنها پیش آقا سید محمد داماد رفته و درس خارج گذاشته بودند.  خب ما خوشحال شدیم که آقا سید محمد داماد که از فضلای بزرگ حوزه بود تدریس خارج را شروع کرده‌اند، دایی من (حاج آقا مهدی) که  هم‌سن این آقایان ـ مطهری و منتظری ـ بود، می‌گفت‌: از درس آقا سید  محمد داماد تعریف می‌کنند که فرصت بحث کردن با او هست و در  بحث مقاوم است و جواب می‌دهد. درس آقایان با او ظاهراً شش ماه یا  یک سال بیشتر نشد اینطور که در ذهنم هست، ‌رها کردند و به درس  آقای خمینی رفتند؛ یعنی آن درس را پیش آقای خمینی گذاشتند که  خیلی هم بد شد. دایی‌ام (حاج آقا مهدی) می‌گفت: از آقای مطهری  پرسیدم این چه کاری بود که کردید؟! او گفت که: سه دلیل: یکی اینکه  اولا امام(ره) خوشگل‌تر است! (اینکه شوخی قضیه بود). دیگر اینکه خوش  بیان‌تر است و سوم اینکه خوش آتیه‌تر است. البته مرحوم داماد بعد از  چند مدتی درس خارج را شروع کردند که از دروس مهم حوزه بود. اما  درباره امام(ره) از آقای منتظری در مصاحبه‌اش شنیدم که دوره اول درس  خارج امام، اول فقط ایشان بود و آقای مطهری و یکی دو سه نفر آقای  سبحانی هم حضور داشته‌اند و در دوره بود که درس امام(ره) اوج گرفت و  شرکت‌کنندگان زیاد شدند. یک بار رفتم از امام(ره) یک کتابی بگیرم، فهمیده بودم که ایشان یک  شرح دعای سحر دارند که نسخه آن را پیش دایی‌ام (حاج آقا مرتضی)  دیده بودم. امام عصرها می‌نشستند نزدیک محل نماز آقای سید  محمدتقی خوانساری و نماز می‌خواندند که خیلی صحنه جالب و  روحانی بود. پیش ایشان رفتم و گفتم: شرح دعای سحری دارید،  می‌خواهم ببینم. پاسخی فرمودند که آن وقت برایم خیلی سنگین آمد؛  ولی بعدها فکر کردم و دیدم عجب حرفی زدند در عالم دوستی و  تربیت. ایشان فرمودند: نه، وقتش نیست حالا و این مصراع سعدی را  خواندند «باز دارد پیاده را ز سبیل»[4] این سخن را در سال‌های 1326 یا 1327 که اوایل درس خارج من  بود به من گفتند. مطلب مهم اینکه امام به شدت مطالب داغ عرفانی را  مخفی نگه می‌داشتند. البته کتاب‌هایی چون اربعین حدیث و غیره را که  برای استفاده عموم نوشته بودند مخفی نمی‌کردند. در حالی که درباره  کتاب‌هایی چون مصباح الهدایة، اصلا در حوزه اطلاعی از آن نداشتند و  تنها عده معدودی از آن مطلع بودند. اما ریشه امتناع آن حضرت از طرح مسائل خاص عرفانی این بود که  اینها حقایق بسیار ظریفی است که اگر فهم نشود موجب انحراف خواهد  شد. بنابراین هر کسی را در درس‌های عرفانی خود راه نمی‌دادند و برای  ورود در آن جلسات شرایط دقیقی قائل بودند. تنها دایی من (آیت‌الله  دکتر شیخ مهدی حائری) و یک دو سه نفر دیگر توانسته بودند در آن  کلاس‌ها شرکت کنند، تازه درس عمومی‌شان منظومه بود، فقط منظومه و  آن وقت کتاب‌های داغ مانند: فتوحات و فصوص تنها برای دو سه نفر در  خانه تدریس می‌شد. امام(ره) وقتی مسائل عرفانی را مطرح می‌کردند دیگر در این عالم نبودند،  چنانکه در تفسیر سوره حمد درست مثل حاج‌آقا روح‌الله طلبه شده  بودند. الله اکبر، الله اکبر خلوص محض بودند؛ ولی خب نگذاشتند که  ادامه پیدا کند، شاید هم مصلحت نبود، حظ کردم از آن صحنه. امام، اعتقاد داشتند غالب بشر در درک حقایق عرفانی ناتوانند و به  این دلیل آن حقایق را مطرح نمی‌کردند. البته افراد خاصی هستند که این  توانایی را دارند، این ذوق به همه داده نشده است. من با دختر مرحوم آیت‌الله سید محی‌الدین ‏طالقانی که از فضلای قم بود و با خانواده ما آشنایی داشت در سال 1338 ازدواج کردم. من نمی‌دانستم که امام با آقای حاج سید محی‌الدین ‏ارتباط نزدیک دارند.  سید از امام خواسته بود که حتما یک طرف عقد را داشته باشند.  من در حالی که لباسم را تغییر داده بودم در جلسه عقد وارد شدم.  دیدم امام آن جا نشسته‌اند و اصلا سرشان را بلند نکردند و با من حتی  سلام و علیک و احوالپرسی هم ننمودند. امام از اینکه از کسوت روحانیت خارج شده و از قم به تهران رفته  بودم، اوقاتشان تلخ بود. آقای دوانی برای من نقل کردند که من به خاطر  تولد پسرم ولیمه داده بودم که حاج‌آقا روح‌الله خمینی هم به عنوان مهمان  در آن مجلس حضور یافته و منتظر شخصی بودند. نزدیکی‌های ظهر آن  فرد آمد و گفت: من خودم دیدم که حائری لباسش را عوض کرده است. امام از این خبر ناراحت شدند. البته آن حضرت پس از انقلاب با عنایت و لطف فراوان نسبت به اینجانب  ابراز محبت فرمودند. به طوری که یک‌ بار شهید مطهری چند روز پس از  پیروزی انقلاب اسلامی به من گفتند: پریروز در خدمت امام(ره) بودم که یک  نامه‌ای از طرف گروهی از مدیرکل‌های مجلس آوردند که آنها نگران حقوق  ماهیانه خود بودند. امام فرمودند: مگر حائری آن جا نیست؟! بگویید به این مسائل رسیدگی نماید و کتابخانه را هم در اختیار او بگذارید. با شنیدن این خبر خیالم راحت شد که کدورت امام نسبت به من از  بین رفته است. این برنامه در اول انقلاب اتفاق افتاد البته من رویم نشد  که به دیدار امام(ره) بروم که آن حضرت پیغامی مع‌الواسطه به وسیله آقای  مهدوی کنی برایم فرستادند که: آنجا نشستی چه کنی؟ به او بگویید به  قم بیاید، او خودش یک آیت‌الله است. با این همه من شرمنده بودم و  خیلی مشکلات داشتم. منبع: امام به روایت دانشوران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص 92- انتهای پیام/و

94/06/01 - 11:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن