واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مروری بر کتاب «بدوی سرخ پوست»
ترجمه تلخ
شاید یکی از دلایل موسی بیدج برای ترجمه آثار الماغوط روحیه انقلابی و زندگی شاعرانه او باشد. شاید هم رابطه خویشاوندی الماغوط با آدینوس و شاید هم آثار موفق و زبان گروتسک و طنز تلخ در آثارش.
خبرگزاری فارس- گروه ادبیات انقلاب اسلامی: ترجمه از ابزارهای اصلی تبادل فرهنگ در جهان محسوب می شود و موجب شناخت و رشد سریع علومی همچون اقتصاد، ریاضی، فیزیک، تاریخ، جغرافیا و خصوصا ادبیات است. اگر بپذیریم علم از ابتدای تاریخ نقطه به نقطه تکامل یافته است و تمام ملت ها و قومیت ها در این تکامل نقش داشته اند بی شک استفاده از صنعت ترجمه و تاریخ آن را نمی توان نادیده گرفت. در ایران نیز صنعت ترجمه در تمام دوره های تاریخی نقش آفرینی کرده است و فرهنگ غنی فارسی را به صورت های گوناگون درآورده است و حتی برعکس . انتقال فرهنگی گاهی راه گشا بوده و منافعی را به همراه آورده است و گاهی آسیب هایی به همراه داشته و ما را به بن بست هایی کشانده است. از دیرباز در میان زبان های غیر فارسی، زبان عربی از رونق بسیاری در بین عوام برخوردار بوده و نه تنها وام گیری از لغات عربی در زبان مردم ایران مشهود است بلکه با نگاهی ساده به زبان های دیگر همچون ترکی استانبولی کلماتی با ریشه انکارناپذیر عربی دیده می شود که پنجره های تحقیقاتی بسیاری را برای زبان شناسان و مترجمان به همراه دارد. اگر ترجمه را در ساده ترین حالت خود یعنی انتقال پیام از گیرنده به فرستنده در نظر بگیریم، پیام نقش آشکاری را ایفا می کند. و اگر مترجم تسلط بر زبان فرستنده و گیرنده داشته باشد در انتقال پیام کارش راحت تر خواهد بود. در سال های اخیر در عرصه ادبیات، مترجمان بسیاری، چه به صورت آکادمیک و چه آزاد و با علاقه شخصی، دست به قلم برده اند و لباس معانی را عوض کرده اند تا ارزش ها فرهنگی اقوام را به یکدیگر معرفی کنند . در این میان مترجمانی موفق تر عمل کرده اند که خود دستی به قلم داشته اند و به خلق اثر پرداخته اند. باید یادآوری کنم که اگر خود ما هم توانایی ترجمه را داشته باشیم باز هم کارمان راحت نمی شود. زیرا نقش مترجم تنها ترجمه نیست بلکه جستجو، یافتن و در نهایت درک دنیای پنهان شده نویسنده و شاعر نیز بر دوش مترجم است. این سال ها از نمونه های موفق مترجم و شاعر می توان نام موسی بیدج را به زبان آورد. وی با بیش از پنجاه کتاب تالیف و ترجمه به اعتقاد بسیاری بر قله ایستاده و نام خود را در تاریخ ادبیات ایران و جهان عرب با آثار ارزشمندی ثبت کرده است. از آخرین آثار ترجمه شده وی به فارسی، مجموعه آثار محمود الماغوط است. این کتاب در 312 صفحه توسط انتشارات نگاه با نام « بدوی سرخ پوست » به چاپ رسیده است. به استناد موسی بیدج، آقای الماغوط ، شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار بود که در سال 1934 در خانواده فقیری در شهر سلمیه به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره ابتدایی راهی دمشق شد و با تحصیل در هنرستان کشاورزی ایمان آورد که تخصص اش در آفات کشاورزی نیست بلکه تخصص او در آفات بشری است. مترجم بیان می کند که الماغوط بارها به دلایل متفاوت انقلابی و سیاسی به زندان افتاد. در زندان با آدینوس شاعر نام آشنای عرب آشنا شد و دیری نگذشت که خواهر آدینوس را به همسری انتخاب کرد. وی اواخر عمر بیماری های بسیاری داشت و دو هفته قبل از مرگ، هنگام دریافت جایزه " سلطان العویس " که با ویلچر به روی صحنه رفته بود به سوال خبرنگاران که پرسیده بودند با مبلغ جایزه چه می کنی؟ گفته بود: همه را دارو می خرم. شاید یکی از دلایل موسی بیدج برای ترجمه آثار الماغوط روحیه انقلابی و زندگی شاعرانه او باشد. شاید هم رابطه خویشاوندی الماغوط با آدینوس و شاید هم آثار موفق و زبان گروتسک و طنز تلخ در آثارش. بیدج در ترجمه خود آورده است: هیچ وقت میان شعر و نثر او مرز مشخصی وجود نداشت. و مهمترین مشخصه قلم او همان آثار طنز قدرتمند و غافلگیر کننده است که به تعبیری کمدی سیاه نام دارد. مترجم در جای دیگری از زبان الماغوط می گوید: نوشتن برایش عبادت محسوب می شده است. همچنین تصویرهای برجسته شاعر عرب را ریشه در دلتنگی برای زمانی که از گذشته و دوران کودکی می نویسد می داند. بیدج با بررسی تمام آثار الماغوط کتاب بدوی سرخ پوست را تهیه کرده است . او معتقد است دشمنی الماغوط با اسراعیل و تقدس درباره موضع گیری کشورهای عربی با طعن و نیش های بسیار بیان شده است. اما مختصر بگویم امریکا موز می کارد اسراعیل می خورد و ما پوستش را لیز می خوریم... (صفحه 20) مترجم کتاب بدوی سرخ پوست در صفحاتی از کتاب به تفاوت های آدینوس و نزار قبانی با الماغوط اشاره می کند و می گوید: نزارقبانی از عشق، زن و سیاست می نویسد اما الماغوط رسالت خود را بیان اوضاع انسان عرب در زمینه اجتماعی می داند و آن را به تمام شرق تعمیم می دهد.( صفحه 23) در بخشی از کتاب نیز به سطرهای برجسته نوشته های کتاب اشاره دارد و شاهد مثال هایی می آورد: - تنها حزب من شعر است(صفحه 27) - زندان آنجاست که تو حتی به خواب هایت هم اعتماد نداشته باشی(صفحه 28) -نمی توانم تابوت را به رنگ سبز نقاشی کنم(صفحه 28) - مرا جز با مرگ نمی توان رام کرد(صفحه29) - من مه ام ، و مردم در من گم می شوند(صفحه 29) همچنین موسی بیدج در ادامه کتاب به طور اجمالی در بخش هایی: از زندگی، همسر ، دوستان، فرهنگ، احزاب و خود شاعر مطالبی می آورد و نهایتا با ترجمه آخرین گفت و گوی محمد الماغوط فضای ادامه کتاب را به آثار اختصاص می دهد. روز شکرگزاری به هنگام پرواز وطنم را به ارتفاع بالا نمی برم مبادا سرگیجه بگیرد یا ارتفاع پایین مبادا با ترانه ای نازل تصادف کنیم و ما را به درک افسل برساند وقتی که می نویسم هیچ جای ورقه را خالی نمی گذارم نه حاشیه نه گوشه ها، نه بین خطوط زیرا اشغالگرانی در کمین اند و با من شریک خواهند شد مثل رسانه ها اداره خوار و بار دفاع اطلاعات کشور خارجه آبیاری دادگستری و هی باید خودم را برای رویارویی آماده کنم. (صفحه110) یادداشت: مجید سعدآبادی انتهای پیام/و
94/05/27 - 09:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]