واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: بنای خانهای با پلاک « تخریب هاشمی» توسط اصلاحطلبان در دهه 70
اصلاح طلبان زمین انتقاد از هاشمی را برای دیگران شخم زدند و دیگر جریانهای سیاسی همچون احمدی نژاد و اصول گرایان بذر حمله به هاشمی را در آن پایچیدند.
مصطفی داننده: محسن هاشمی، پسر ارشد هاشمی رفسنجانی که برخلاف دیگر فرزندان آیتالله در سیاست ورزی شباهت عجیبی به پدر دارد در گفتوگویی سر منشا حملات به آیتالله هاشمی بعد از دوران ریاست جمهوری را اصلاح طلبان میداند و میگوید:« در اصل از زمان اصلاحات شروع شد. وقتی ایشان برای انتخابات مجلس آمدند، به مذاق بخشی از بچههای مشارکت خوش نیامد. فکر میکردند حاج آقا مزاحم برنامهریزیها و کارهایشان میشود. آنها شروع کننده بودند و این قضیه ادامه پیدا کرد.»
محسن هاشمی به نکته اساسی در تاریخ ایران بعد از دوران ریاست جمهوری هاشمی اشاره کرد. او درست میگوید، اصلاح طلبان پایه خانهای با پلاک « تخریب هاشمی» را بنا کردند. هاشمی رفسنجانی بعد از پایان دوران ریاست جمهوریاش و با توجه به شرابط تازه کشور در دوران اصلاحات، تصمیم گرفت وارد کارزار انتخابات مجلس ششم شود. حضور هاشمی باعث شد تا راست گرایان یا همان مخافظه کاران دهه 70 که از منتقدان سیاستهای هاشمی در دوران سازندگی بودند به عنوان حامی او وارد عرصه شدند. جناح راست سنتی با این استدلال که هاشمی به راحتی به مجلس راه خواهد یافت و وآنها میتوانند از این طریق حیات سیاسی خود را بعد از دوم خرداد 76 احیا کنند. به عبارتی راست گرایان هاشمی را عامل نجات خود برای بقای سیاسیشان میدانستند. سید مرتضوی نبوی، که در زمان سازندگی در روزنامه رسالت علیه هاشمی مطلب مینوشت درحامیت از رئیس جمهور سابق ایران در ستون سرمقاله این روزنامه در دی ماه سال 78 نوشت:« اصلاح طلبان تصورشان این است در صورت وجود هاشمی، آنها نمیتوانند مجلس را به عنوان یک خاکریز فتح کنند.» محمدرضا باهنر چهره شاخص جریان راست در مجلس پنجم که نقش بسزایی در استیضاحهای مهاجرانی و عبدالله نوری وزرای ارشاد و کشور دولت اصلاحات داشت ضمن حمایت از هاشمی گفت که او تنها کسی است که میتواند مجلس ششم را اداره کند. باهنر اعتقاد داشت که:« آقای هاشمی حتما رئیس مجلس خواهد شد و جناحهای حاکم هیچکدام اکثریت نخواهند داشت.» ناطق نوری رئیس مجلس پنجم و رقیب بازنده انتخابات ریاست جمهوری سال 76 که اعلام کرده بود دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهد کرد نیز صریحا از درخواست دوستانش از جریان راست برای حضور هاشمی در انتخابات سخن گفت. او بر این باور بود که :« ورود هاشمی را به انتخابات مثبت میدانیم و از اول هم از ایشان خواسته بودیم که بیاید.» همین سخنان باعث شد تا عملا هاشمی در مقابل جریان چپ قرار بگیرد. اصلاح طلبان که تازه قوه مجریه را به دست گرفته بودند دوست داشتند بار دیگر هاشمی را در راس یک قوه ببیند. آنها میخواستند تمام مجلس ششم و به ویژه رئیس آن را خود در اختیار بگیرند. آنها در اولین گام سعی کردند که هاشمی را از حضور در انتخابات منصرف کنند. اکبر گنجی طی مقاله در روزنامه صبح امروز مینویسد:«هاشمی هوشیار تر از آن است که در دام فریبی گرفتار آید که جناح راست برای او تدارک دیده است. هاشمی باید در مجمع تشخیص بماند و سطح خود را تا مرضی الطرفین گروههای سیاسی قرار دهد.» قطعی شدن حضور هاشمی در انتخابات اما باعث شد تا اصلاح طلبان استراتژی خود را تغییر دهند و رسما دست به تخریب رئیس سابق قوای مقننه و مجریه زدند. آنها دراولین گام حضور هاشمی در انتخابات را تضعیف دوم خرداد تلقی کردند و به مردم هشدار دادند که حضور هاشمی در مجلس ششم ضربه سنگینی به جبهه تازه تاسیس اصلاحات و رای آنهاست. شکوری راد عضو ارشد جبهه مشارکت در مورد این معنا میگوید:«مواضع هاشمی شفاف نیست و حضور او به معنای تضعیف اصلاحات است.» عباس عبدی دیگر روزنامه نگار شناخته شده جریان اصلاحات در مورد خطر حضور هاشمی مینویسد:«دوره زمامداری هاشمی مانند یک « حکومت پدرسالار» بود و دوره این نوع حکومتها بر مردم به پایان رسیده است.» او که دردوره هاشمی به مدت 8 ماه به زندان افتاده بود به شدت از عملکرد هاشمی انتقاد نموده و قضایای پیش آمده در دوره ریاست جمهوری هاشمی از جمله قتلهای مشکوک چهره های سیاسی اپوزیسیون و قضیه اتوبوس حامل روزنامه نگاران را در روزنامه و سخنرانیهای مطرح میکرد. جبهه مشارکت در راس مخالفان هاشمی قرار داشت. آنها تصمیم گرفته بودند به هر شکل ممکن مانع ورود هاشمی به پارلمان ششم شوند. آنها برای این کار پای خانواده هاشمی را نیز به این میدان باز کردند و سخنرانی خود در دانشگاهها بارها به ثروت افسانهای هاشمی و فرزندانش اشاره میکردند. گنجي، عباس عبدي و سعيد حجاريان میدان دار این بازی سیاسی بودند. آنها وظیفه داشتند که هشامی را عامل تمام مشکلات مردم معرفی کنند. آنها او را با القاب عاليجنان سرخپوش و سياهپوش توصيف كردند . اکبر گنجی در دو رمان «عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری» و «تاریکخانه اشباح» در مورد هاشمی : «هاشمی حقیقت را کتمان میکند. آقای هاشمی میتوانست صادقانه به مردم بگوید که در دوران من قتلهای بسیاری توسط محافل سعید امامی صورت گرفت ولی من از آنها بیاطلاعم.» در جایی دیگر، وی قتلها را تکثیر داده و تعداد آنها را هشتاد تن عنوان کرد: «در دوران هشتساله صدارت آقای هاشمی حدود هشتاد تن به وسیله محفلهای اطلاعاتی و به علل سیاسی به قتل رسیدهاند.» عباس عبدی، عضو برجسته حزب مشارکت، نیز در سناریوی ترور شخصیت رفسنجانی به موازات اکبر گنجی به حملات ادامه داد. وی مدعی وقوع قتلهایی در دوان دولت سازندگی شد و در اتهامزنی به رفسنجانی بیان داشت که: «چهار حالت موضوع آقای هاشمی در این قضایا «قتلهای زنجیرهای» را ارزیابی میکنم: 1- آقای هاشمی اطلاع داشته و دستور هم داده که این کارها بشود؛ 2- آقای هاشمی اطلاع داشته، دستور نمیداد ولی به شرح هم نمیآمد؛ 3- آقای هاشمی اطلاع داشته، به دست میآمده ولی نمیتوانسته مخالفت بکند؛ 4- اینکه آقای هاشمی اطلاع نداشته است، بدترین حالت این آخری و بهترین حالت اولی است.» آنها در مورد هاشمی نوشتند:« «عالیجناب سرخپوش میخواهد تا در همه دهه سوم انقلاب همچنان قدرتمند باقی بماند... اگر ایشان بر کرسی ریاست مجلس تکیه زند، با چنین شخصی چه نوع رابطهای میتوان برقرار کرد؟» فشارها به هاشمی و خانواده او به حدی بود که محسن هاشمی مجبور شد در نامهای به حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان و برای روشن شدن فضای سیاسی کشور، به تشریح روابط خانوادگی خاندان هاشمی رفسنجانی بپردازد. او در این نامه به معرفی تمام خانواده هاشمی از جمله برادران، خواهران و فرزندان آیتالله هاشمی میپردازد. هاشمی رفسنجانی نیز برای روشن شدن افکار عمومی وارد میدان شد و در مورد ثروت خانواده خود گفت:«بچههای من و خود من فعالیتهای افتصادی نداریم. زندگی ما متکی به مقداری ارثیه پدری و پدر همسرم است و بچههایم تا حدودی از آارتزاق می کنند. کار هم می کنند و حقوقشان را هم می گیرند. این حرفها و نامهها اما گویی فایده نداشت و هرچه به زمان انتخابات نزدیک تر میشدیم هجمهها به هاشمی بیشتر میشد و کار به جایی رسید که رئیس جمهور سابق ایران در آستانه انتخابات قدرت تحمل خود را از دست داد و گفت:«حرفهای ناباب افراد فاسد که پرچم اصلاح طلبی برداشتهاند از دلایل همراهی مردم با روحانیت است. دشمنان تلاشهای بسیاری سنگینی را با به کارگیری همه امکاناتشان برای جدا ساختن مردم از افتخارات سابقشان آغاز کردهاند.» درنهایت طبق اعلام نتایج شمارش آرا هاشمی به عنوان سی امین نماینده تهران به مجلس راه یافت. مشارکتیها که نتوانسته بودند مانع راهیابی هاشمی رفسنجانی به مجلس گردند، سعی کردند با تشکیک در صحت شمارش آرا پرونده سیاسی رفسنجانی را ببندند. بر همین اساس، شبههافکنی در آرای رفسنجانی و اتهام تقلب در انتخابات به نفع وی، در دستور مطبوعات زنجیره ای قرار گرفت. روزنامهی «مشارکت»، که ارگان وقت حزب مشارکت به شمار میآمد، در این مورد نوشت: «نفر سیویکم (علیاکبر رحمانی) با اعتراض به نتایج انتخابات، جایگاه خود را به طور قطع در بین سی کاندیدای منتخب تهران میداند.» پس از راهنمایی رهبر انقلاب، شورای نگهبان با ابطال صندوقهای مخدوش، جمعبندی آرای نهایی تهران را در حالی اعلام میکند که رفسنجانی در رتبه بیستم تهران قرار دارد. در نهایت اما، رفسنجانی ترک مجلس را بر حضور ترجیح میدهد و با صدور بیانیهای رسماً انصراف خود را اعلام میکند. همانطور که مشاهده میکنید اصلاح طلبان زمین انتقاد از هاشمی را برای دیگران شخم زدند و دیگر جریانهای سیاسی همچون احمدی نژاد و اصول گرایان بذر حمله به هاشمی را در آن پایچیدند.
۲۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]