تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836992344
«پیرزن مسلمان شده» جایی برای زندگی ندارد!
واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: یک پیرزن تهرانی سالها پیش به دلیل مسلمان شدنش از طرف خانواده طرد شده و حالا در سن ۷۵ سالگی با مشکلات فراوانی روبرو شده است.
به گزارش تراز ، «زهرا با ۷۵ سال سن جایی برای زندگی و خواب ندارد.» این جمله در عین حال که می تواند هر فردی را غمگین کند جمله تکان دهنده ای هم هست که چرا باید زنی با این سن نتواند جای کوچکی برای زندگی و استراحت داشته باشد؟آن هم کسی که در این سن از نظر جسمی دچار مشکلات فراوان است تا جایی که ممکن است به خاطر آب مروارید، چشم اش را هم از دست بدهد. با او از طریق خانم بدرالزمان مجتهدزاده، یکی از خیرهای تهران آشنا شدیم. خانم از ۱۶ سالگی به دین مبین اسلام گرایش پیدا کرده و از آن زمان دیگر خانواده اش به خاطر تغییر دین از او جدا می شوند و با این حال سعی می کند گلیم خودش را به تنهایی از آب بیرون بکشد. او در حال حاضر به خاطر نداشتن توان مالی جایی برای زندگی ندارد و برای اینکه بتواند از نظر مالی کمی به خودش سر و سامان بدهد به مراغه رفته تا بتواند بخشی از ارث و میراثی که از پدربزرگش به او رسیده اما ورثه دیگر با دوز و کلک از چنگش بیرون آورده اند از طریق شکایت و دادگاه پس بگیرد. در همین گیرودار صاحبخانه در نبود او اسباب و اثاثیه اش را در پارکینگ می ریزد. یکی از خیرین پسر بیمارش را به مراغه نزد مادرش می فرستد و خیر دیگر اسباب اش را به یک انباری منتقل می کند. زهرا خانم الان کاملا درمانده است. نه هزینه برگشت به تهران دارد و نه جایی برای زندگی. در این گزارش علاوه بر اینکه با این خانم درباره مشکلات اش صحبت کردیم با خانم مجتهدزاده و همسایه های این پیرزن درمانده نیز به گفت و گو پرداختیم.
قصه از کجا شروع شد؟
بدرالزمان مجتهدزاده خانم خیری است که به شکل اتفاقی سال گذشته با این پیرزن ۷۵ ساله آشنا می شود: «اسفند ماه سال گذشته بود که برای کاری به اداره ثبت رفته بودم و در آنجا با ایشان به طور اتفاقی برخورد کردم. ایشان آمده بودند تا مشکلی که در نام فامیلی شان وجود داشت را اصلاح کنند. برای اینکه فامیلی اش مسیحی بود نوع تلفظش اشتباهی صورت می گرفت و برای برطرف کردن این اشتباه به ثبت احوال آمده بود. با عصا راه می رفت و دیدم در راه افتادن دچار مشکل است به او کمک کردم تا بتواند بهتر گام بردارد.» در همین زمان بود خانم سفره دلش برای خانم مجتهدزاده باز می شود: «همینطور که دست او را گرفته بودم تا راحت تر گام بردارد به شکل درد دل شروع کرد به صحبت کردن و گفت از کمیته امداد هر ماه ۴۵ هزار تومان مستمری دارد. مثل اینکه چون مسیحی بوده و از ۱۶ سالگی مسلمان می شود از خانواده طرد شده و تا الان که دیگر نزدیک به ۷۰-۸۰ سال سن دارد با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده. حتی همان موقع آنقدر درمانده بود که به من گفت خیلی وقت است غذایی هم نخورده. دیدم واقعا نیازمند است و حرف هایی که می زند تنها با انگیزه درد و دل کردن است و نمی خواهد گدایی و تکدی گری کند؛ برای همین با خودم گفتم من که می خواستم به یک نیازمند کمک کنم؛ خداوند یک نفر را از این طریق بر سر راه من قرار داد. شماره تلفن و آدرس محل سکونتش را گرفتم و به او گفتم چند وقت یک بار برای کمک به او تماس می گیرم و پیشش می روم.»
وسایل خانه اش به اندازه یک میلیون تومان هم نبود
خانم مجتهدزاده که دیگر تصمیم گرفته بود به این خانم کمک کند با او تماس می گیرد تا کمی موادغذایی برایش بفرستد: «بعد از مدتی با او تماس گرفتم تا برایش کمی گوشت و مرغ ببرم که گفت توان درست کردن غذا هم ندارد و اگر هر غذایی درست می کنم مقداری برایش ببرم برایش خیلی بهتر است. من هم دیدم حق دارد و واقعا از نظر جسمی حتی توان درست کردن غذا هم ندارد. من کاملا درک می کنم ناتوانی یک فرد را خیلی اذیت می کند. من هم غذایی که درست کرده بودم مقداری از آن را برداشتم و به خانه اش رفتم. وقتی وارد خانه شدم دیدم تمام وسایلش سرجمع یک میلیون تومان هم نمی شود. گازی که داشت پایه اش شکسته و کابینتی که در خانه اش بود را از خیابان پیدا کرده بود. بنده خدا با این سن بالا هم مجبور بود خودش لباس هایش را بشورد. این وسایل بعلاوه یک یخچال کوچک و قدیمی کل دارایی اش می شد. زندگی درهم ریخته ای هم داشت. برای همین به او گفتم برایش کارگری می فرستم تا کمی از نظر نظافت به خانه اش یک سر و سامانی بدهد.»
به دنبال گرفتن ارث و میراث
این خانم خیر در ادامه از پسر خانم می گوید که از نظر روانی دچار اختلال بود: «زهرا خانم پسری هم دارد که می گفت بیماری فشار مغزی دارد و مثل اینکه در سن ۱۵ سالگی به او آمپول اشتباهی می زنند و کمی از نظر ذهنی و روانی دچار مشکل است؛ بنابراین با وضعیتی که پسرش دارد علاوه بر خودش نگهداری فرزندش را هم بر عهده داشت و روی او نمی توانست به عنوان عصای دست و کمک حال حساب کند.» با دیدن مشکلات این پیرزن مسن خانم مجتهدزاده و همسرش چند وقت یکبار به او برای کمک سر می زدند تا اینکه متوجه می شود کسی که به عنوان خیر، خانه را برای او اجاره کرده دیگر نمی تواند هزینه اجاره خانه را بپردازد: «از اسفندماه چند وقت یکبار برای کمک به او سر می زدم تا اینکه همین اواخر به من گفت کسی که کمک کرده بود این خانه را اجاره کنم دیگر نمی خواهد این کار را انجام بدهد و صاحب خانه هم گفته است هر چه سریعتر باید برای خالی کردن خانه اقدام کند. درمانده بود که اگر چنین اتفاقی بیافتد باید به کجا برود. در زمان هایی که به او سر می زدم به من از جریان ارث و میراث اش هم صحبت کرده بود که انگار از طرف پدر بزرگ اش یکسری زمین به او رسیده اما با اثر انگشت تقلبی آن زمین ها از چنگ اش درآورده اند در صورتی که به خاطر مسلمان شدن اش گویا اولویت دریافت ارث در قانون جمهوری اسلامی با با او بوده اما از چنگ اش درآورده بودند. او برای اینکه بتواند به حق خودش برسد تصمیم می گیرد به مراغه برود تا از نزدیک روال قانونی پس گرفتن اموال اش را پی بگیرد. چون دیدم چاره دیگری وجود ندارد و او نمی تواند با اتوبوس این مسیر طولانی را برود برایش بلیط هواپیما گرفتم و رفت.»
وسایل خانه اش در پارکینگ بود
در زمانی که خانم برای کارهای انحصار وراثت از خانه اش دور بوده صاحب خانه از فرصت استفاده کرده و تمام وسایل او را به پارکینگ برده بود و خانم مجتهدزاده می گوید: «در روزهای ماه رمضان بود که افطاری درست کرده بودم به همسرم گفتم کمی از افطاری را برای پسر این خانم ببرد. وقتی همسرم به در خانه آنها رسید دید که همان خورده وسایلی که آنها داشتند داخل پارکینگ است و یک پارچه روی آنها کشیده شده و پسر زهرا خانم پشت پرده ای با شلوار پاره نشسته بدون اینکه حرفی بزند و در حضور همسرم عکس العملی نشان بدهد. مثل اینکه صاحب خانه به وعده ای که داده بود عمل کرده و وسایل آنها را بیرون ریخته بود و پسرش برای اینکه جایی نداشته در پارکینگ مانده است و آنطور که همسرم می گفت فشار مغزی اش عود کرده بود و مانند شوک زده ها یک گوشه نشسته بود و هیچ چیزی نمی گفت. من که متوجه این ماجرا شدم به این بنده خدا تماس گرفتم تا اتفاقات را برایش تعریف کنم. بلیطی هم برای پسرش تهیه کردیم و او را هم پیش مادرش فرستادم.»
کلکسیونی از مشکلات
مشکلات مانند سیلاب سرازیر است برای اینکه علاوه بر مشکلات گفته شده آب مروارید زهرا خانم هم عود کرده و اگر زودتر اقدام نکند ممکن است بینایی اش را از دست بدهد: «حالا در میان تمام مشکلات چشم اش آب مروارید دارد و اگر به موقع عمل نکند چشمش را از دست می دهد. زهرا خانم برای خودش یک پا کلکسیون مشکلات است در کنار تمام آنچه که گفتم از دست دادن کنترل اداری اش در این سن و سال را هم اضافه کنید و ببیند این زن چقدر باید با مشکلا جسمی، روحی، مالی و... دست و پنجه نرم کند. به او گفتم برگردد تهران تا به وضعیت اش رسیدگی کنیم. گفت برگردد تهران کجا برود؟ شب را کجا بماند؟ با این مشکلات جسمی که دارد چطور می تواند در خیابان از پس خودش بربیاید؟ من هم دیدم واقعا راست می گوید من هم آنقدرها از نظر مالی دستم باز نبود که بیشتر از آنچه تا الان کمک کرده ام کمک کنم. برای همین به این فکر رسیدم که این ماجرا رسانه ای شود تا شاید خیر توانمندتری پیدا شود و بتواند به این پیرزن درمند کمکی کند. آدم جوان اگر کار و سرمایه نداشته باشد باز هم می تواند دست به کارهایی مانند کارگری و دست فروشی بزند؛ اما یک پیرزن ۷۰-۸۰ ساله که توان جسمی مناسبی هم ندارد و فرزندش هم نمی تواند به او کمکی کند به نظر من خیلی مستمندتر و نیازمندتر از جوان هاست.»
داستان واقعی و تلخ
زهرا ، ۷۵ سال سن دارد با ۵ فرزند. ۳ دختر و ۲ پسر. یکی از دخترهایش همسر شهید است و دختر دیگرش همسری با جانبازی ۷۰ درصد دارد. یکی از پسرهایش در آلمان است و پسر دیگرش علیرضا با ۳۹ سال با خودش زندگی می کند اما دارای اختلال روانی است و به نوعی باید سرپرستی پسر بیمارش را هم برعهده داشته باشد. همسرش نیز در سال ۶۴ فوت می کند و به خاطر اینکه شوفر ماشین بوده مستمری بعد از فوتش نداشته تا او بتواند با آن امرار معاش کند. دخترهایش هم آنقدر از نظر مالی توانایی ندارند تا بتوانند از پس نگهداری مادر و برادرشان بربیاید. تا زمانی که دست و پایش توان کار کردن داشت از سالمندان نگهداری می کرده و در تالارهای عروسی هم مشغول به کار بوده تا اینکه دیگر دست چپش توان حرکت کردن را از دست می دهد و رمق پایش هم گرفته می شود برای همین تنها امید او به یکسری کسبه و خیرهایی است که هرازچندگاهی به او کمک کنند. او الان در مراغه در خانه امام جمعه ارومیه زندگی می کند تا کارهای دادگاهی انحصار وراثتش انجام بشود. وقتی با او تماس گرفته ایم درمانده بود. آنقدر ناراحت و دلمرده بود که از ابتدا تا انتهای صحبت یا گریه می کرد یا بغض در گلویش نمی گذاشت خوب صحبت کند. زهرا خانم گله دارد از صاحبخانه اش که تا وقتی پدر و مادرش زنده بودند از آنها نگهداری کرده اما الان پسر آنها او را از خانه بیرون می کند: «من زمانی که پدر صاحبخانه زنده بود از او نگهداری می کردم الان به خاطر کارهایی که کرده ام دست چپم کار نمی کند آنوقت او با من چه کار کرده؟ من از خانه بیرون انداخته و وسایلم را بیرون ریخته. مادر آنها من را خیلی دوست داشت و تا زمانی که زنده بودند هوای من داشتند اما الان که دیگر آنها مرده اند من هم به این روزگار افتاده ام.»
ماجرای دادگاه و زمین های ارثیه
زاهرا داستان زمین های ارثیه را اینطور تعریف می کند: «یک نفر در تهران به من گفت می دانی پدر بزرگت در ارومیه کلی زمین دارد و تو هم در آن سهمی داری؟ آن زمان نمی دانستم. سنم کم بود که پدر بزرگم فوت کرد. آن خانمی که به من گفت خودش ارمنی بود و می دانست که پدربزرگ من مال و اموال زیادی دارد. برای اینکه بتوانم حقم را بگیرم به مجلس رفتم و آنجا درخواست کردم با خانم رهبر ملاقات داشته باشم و مشکلم را گفتم که چون من دینم را عوض کرده ام طرد کرده اند و می گویند نمی توانم حقی داشته باشم. نماینده ارومیه، آقای جهانگیرزاده برای من نامه زد و خانم رهبر هم به من زنگ زد و گفت بروم ارومیه و در آنجا هم به من در خانه امام جمعه ارومیه جا دادند. در انحصار وراثت مشخص شد که من تنها ورثه هستم اما کسانی که زمین های من را بالا کشیده اند زمین هایم را پس نمی دهند. سه سال است برای گرفتن زمین هایم دارم تلاش می کنم. پدر و شوهر عمه ام کاری کرده اند که من الان نمی توانم ارثی که حق من است را بگیرم. در قانون ۸۸۱ مدنی زن مسلمان از غیر مسلمان ارث نمی برد. اما اقلیت های دینی شناخته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مشمول حکم این ماده نیستند. ورثه تمام تلاش خود را می کنند به من چیزی ندهند. یکی از زمین ها را توانستم سندش را برای خودم بزنم اما زمین را تخلیه نمی کنند. فعلا هم پول برای کارشناس ندارم تا در دادگاه از خودم دفاع کنم. محکوم هم هستند اما نه زمین را می دهند نه پول زمین را و من چون پیرزن هستم زورشان به من می رسد. می خواهم در خانه خودم بمیرم نه در کنار خیابان و مسافرخانه.»
قصه مسلمان شدن در ۱۶ سالگی
او با دیدن یک خواب مسلمان می شود: «در شازده حسین قزوین که برادر امام رضا (ع) است روضه خوانی به نام آقای مجاهدی که سید بود کار می کرد. یک شب خواب دیدم من در آنجا با آقایی صحبت می کنم. او لب اش تکان می خورد اما من صدایش را نمی شنیدم. سه روز بعد از آن چادر از همسایه گرفتم و به او سپردم به کسی نگوید من از او چادر گرفتم و رفتم شازده حسین و به آقای مجاهدی گفتم خواب تو را دیدم. گفت کسی که تو خواب دیدی و شکل من بود از اهل بیت و جد من است و می خواسته تو را مسلمان کند. حالا تو می خواهی مسلمان شوی؟ گفتم دوست دارم مسلمان شوم اما پشتوانه ندارم. آدرسی به من داد تا بروم زنجان، نزد آیت الله زنجانی که علمای بزرگی است. یک بار در مشهد هم نزد پسر ایشان رفتم در را باز کرد بی اختیار گریه ام گرفت بس که چهره نورانی و عزیزی داشت. اینطور شد که من مسلمان شدم.»
همسایه ها چه می گویند؟
وقتی به آدرس محل زندگی خانم رفتیم زمانی بود که یکی از خیرها وسایلش را از پارکینگ به یک انبار برده بود. خانم همسایه طبقه بالا می گوید: «خانم زن بی آزاری بود. مریض احوال هم بود و چون پسرش توان کار کردن نداشت مجبور بود از کسبه چند وقت یکبار کمک بخواهد و در کنار آنها یکسری خیر هم به او کمک می کردند. پسرش به خاطر بیماری که داشت کمی اذیت آزارش بیشتر بود. گربه های زیادی را نگهداری می کرد که باعث می شد راه پله خیلی کثیف شود. با این حال ما به خاطر مادرش چیزی نمی گفتیم. حتی چند وقت یکبار کارگر می آوردیم با هزینه خودمان راه پله را تمییز می کرد. پول آب و برق آنها را هم سعی می کردیم بین خودمان تقسیم کنیم. طبقه ای که آنها زندگی می کردند برای کسی بود که می خواست دیگر اینجا را بفروشد برای همین هم وسایل آنها را گذاشت داخل پارکینگ و یکی از خیرها آمد و وسایل را چند روز پیش با خودش برد.»
همسایه روبروی آنها هم پیرمردی بود که از بالای پنجره گفت: «واقعا خانم محتاجی بود. من ۸ ماه می شود که در اینجا زندگی می کنم. پسرش مریض احوال بود. چند وقت یکبار هم سر وصدا به پا می کرد. من خیلی آنها را نمی شناختم اما متوجه شدم که صاحب خانه اش وسایلش را داخل پارکینگ آورده است.»
در همین زمان مردی با کیسه میوه کلید می اندازد تا وارد خانه شود و ما هم از او اجازه می گیریم تا داخل شویم. وقتی وارد شدیم دیگر وسیله ای در پارکینگ نبود اما آقای همسایه گفت: «خانم بی آزاری بود اما پسرش به خاطر اینکه گربه نگهداری می کرد راه پله اصلا تمییز نبود با این حال ما مشکلی با آنها نداشتیم تا اینکه دیگر صاحب خانه تصمیم گرفت خانه اش را بفروشد برای همین دیگر وسایل را به پارکینگ آورد الان هم آقای سید محمود که یکی از خیرهای محل است وسایلش را تا وقتی برگردد برده در یک انباری جا داده است.»
منبع: مجله مهر
زمانبندی انتشار: 12 مرد 1394 - 11:22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[مشاهده در: www.taraznews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]
صفحات پیشنهادی
« پیرزن مسلمان شده » جایی برای زندگی ندارد!
پیرزن مسلمان شده جایی برای زندگی ندارد یک پیرزن تهرانی سالها پیش به دلیل مسلمان شدنش از طرف خانواده طرد شده و حالا در سن ۷۵ سالگی با مشکلات فراوانی روبرو شده است زهرا با ۷۵ سال سن جایی برای زندگی و خواب ندارد این جمله در عین حال که می تواند هر فردی را غمگین کند جمموفق شدن در زندگی بستگی به کنکور ندارد!
متاسفانه امروزه جوانان ما از کنکور غولی برای خود ساخته اند و پذیرش در دانشگاه را برای خود امری سرنوشت ساز و حیاتیی می دانند معصومه نصیری اظهار کرد متاسفانه کنکور از جانب بسیاری از خانوادههای ایرانی به عنوان یک هدف متعالی و ارجح بر سایر اهداف در نظر گرفته میشود از این رو داگفتاری از حجتالاسلام کاویانی سبک زندگی و مسائل اقتصادی/ بازنشستگی در سبک زندگی اسلامی جایی ندارد
گفتاری از حجتالاسلام کاویانیسبک زندگی و مسائل اقتصادی بازنشستگی در سبک زندگی اسلامی جایی نداردبر اساس سبک زندگی اسلامی یک انسان نباید هیچگاه خود را بازنشسته بداند حتی اگر به لحاظ اقتصادی تأمین باشد چرا که به تدریج انگیزه خود را برای زندگی از دست میدهد خبرگزاری فارس ـ حجت&zهمدلی در گفتگو با نوریان:عاشورای مسلمانان تعطیل رسمی برای یک میلیارد هندو
همدلی در گفتگو با نوریان عاشورای مسلمانان تعطیل رسمی برای یک میلیارد هندو تهران- ایرنا-روزنامه همدلی در توضیح تیتر یک شماره روز چهارشنبه هفتم مرداد به نقل از سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در شهرحیدرآباد ایالت تلنگانا نوشت در اداره کشور هند ارزش های دینی دخالت داده نشده بلکه به نوعیرئیس پلیس راهور فرماندهی انتظامی استان قم: سهم بالایی از تصادفات موتورسواران هستند/ کلاه ایمنی، کلاهی برای زند
رئیس پلیس راهور فرماندهی انتظامی استان قم سهم بالایی از تصادفات موتورسواران هستند کلاه ایمنی کلاهی برای زندگی استرئیس پلیس راهور فرماندهی انتظامی استان قم عدم استفاده از کلاه ایمنی رعایت نکردن نکات ایمنی و هشدارهای پلیس را باعث مرگ تعداد قابل توجهی از موتورسواران عنوان کرد بمکان جدید گورستان پایتخت نهایی شد/جایی در نزدیکی بهشت زهرا
مکان جدید گورستان پایتخت نهایی شد جایی در نزدیکی بهشت زهرا جامعه > شهری - خبرگزاری مهر نوشت رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران از نهایی شدن مکان جدید گورستان پایتخت خبر داد رحمتالله حافظی با اشاره به آخرین وضعیت مکان یابی گورستان جدید پایتخت گفت اعلامانتقال زندانیان ندامتگاه قزلحصارو رجایی شهر به تهران آغاز شد
انتقال زندانیان ندامتگاه قزلحصارو رجایی شهر به تهران آغاز شد کرج-ایرنا- مدیرکل زندان های استان تهران از آغاز انتقال بخشی از زندانیان ندامتگاه های قزلحصار و رجایی شهر کرج به تهران خبرداد سهراب سلیمانی روزسه شنبه درحاشیه آیین راه اندازی شبکه فاضلاب ندامتگاه های قزلحصارو مرکزی کرجبا شهدای امور تربیتی/۱۳۲ شهید بخشی: در زندگی هدفدار باشید
با شهدای امور تربیتی ۱۳۲شهید بخشی در زندگی هدفدار باشیددر وصیتنامه شهید حبیبالله بخشی آمده است در زندگی هدفدار باشید تا جاودان بمانید به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس شهید حبیبالله بخشی چرانی در سال ۱۳۳۴ در روستای چران رضوانشهر متولد شد دوران ابتدایی رامنطقه ۱۲ تهران، سالهاست زندگی ندارد، چطور زنده میشود؟
منطقه ۱۲ تهران سالهاست زندگی ندارد چطور زنده میشود جامعه > شهری - رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت در بافتهای فرسوده باپتک آهنگری در حال تخریب هستنداما اگر بخواهیم چشم اندازی در مورد این محله ها داشته باشیم باید زندگی مسکونی را به آنجا بکشانیم چون به حفظساخت متروی کربلا برای جابجایی زائران |اخبار ایران و جهان
ساخت متروی کربلا برای جابجایی زائران فرماندار کربلا با اشاره به اینکه ساخت مترو برای جابجایی زائران در شهر کربلا در دستور کار قرار گرفته است گفت زمینی برای ساخت مجتمع مسکونی ویژه زائران ایرانی تهیه کردهایم که با تکمیل شدن آن میتوانیم 3 هزار نفر را اسکان دهیم کد خبر ۵۲۰۷۰۲باید جایگاه زنان مسلمان را در خانواده تقویت کنیم
نخستین نماینده محجبه پارلمان بوسنی در تهران باید جایگاه زنان مسلمان را در خانواده تقویت کنیم تهران-ایرنا- نخستین نماینده محجبه پارلمان بوسنی در تهران در دیدار با مدیرکل امور زنان و خانواده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گفت ما باید جایگاه زنان مسلمان را با توجه به نقش مادری و جانتقال زندانیان2 ندامتگاه قزلحصارو رجایی شهر به تهران آغاز شد
انتقال زندانیان2 ندامتگاه قزلحصارو رجایی شهر به تهران آغاز شد کرج-ایرنا- مدیرکل زندان های استان تهران از آغاز انتقال بخشی از زندانیان ندامتگاه های قزلحصار و رجایی شهر کرج به تهران خبرداد سهراب سلیمانی روزسه شنبه درحاشیه آیین راه اندازی شبکه فاضلاب ندامتگاه های قزلحصارو مرکزی کرجروایتی تازه از زندگی حضرت زینب(س)
روایتی تازه از زندگی حضرت زینب س مژگان شیخی متولد سال 1341 تهران و دانشآموخته مترجمی زبان انگلیسی است او تاکنون آثار متعددی را در حوزه کودک و نوجوان منتشر کرده و موفق به اخذ جوایز متعددی از جمله جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است او از سال 1363 فعالیت در این عرصه را بعضو شورای اسلامی شهر تهران امید به زندگی به خرمشهر بازگشته است/ هنوز در خرمشهر، شهر نداریم
عضو شورای اسلامی شهر تهرانامید به زندگی به خرمشهر بازگشته است هنوز در خرمشهر شهر نداریمعضو شورای اسلامی شهر تهران درباره اقدامات صورت گرفته توسط شهرداری تهران در خرمشهر گفت با اقدامات صورت گرفته امید به زندگی در شهر خرمشهر بازگشته است و به زودی طرحی برای ادامه اقدامات در خرمشهتاثیر اقدامات مثبت مدیریت شهری تهران در زندگی مردم خرمشهر
عضو شورای شهر تهران تاکید کرد تاثیر اقدامات مثبت مدیریت شهری تهران در زندگی مردم خرمشهر شناسهٔ خبر 2869538 - سهشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۷ ۱۷ جامعه > شهری نایب رئیس کمیسیون شهر سازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران گفت اقدامات مدیریت شهری تهران در خرمشهر امید به زندگی را در دل مفتح الفتوح دیپلماسی / زندگی در سایه صلح لذت بخش است
فتح الفتوح دیپلماسی زندگی در سایه صلح لذت بخش است پایگاه خبری مازند نمونه در مطلبی به قلم اسحاق کشاورزی به دیپلماسی موفق و نقش آن در زندگی مردم پرداخت و نوشت فتح الفتوحِ دیپلماسی از آن رو ارجمند و شکوهمند است که یا به کلی از وقوعِ وحشت و درد و رنج پیشگیری می کند و یا جلوی خساسنگی بر آینه زندگی...
سنگی بر آینه زندگی تهران- ایرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش نوشت شیشه یکی از شایع ترین محرک ها با اعتیادآوری بالاست که متاسفانه شیوع مصرف آن در ایران رو به افزایش است بررسی های ستاد مبارزه با مواد مخدر نشان می دهد که آمار مرگ و میر های ناشی از سوء مصرف مواد مخدر و محرک در-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها