تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ایمان هیچ کس کامل نمی شود مگر هر که را خدا دوست دارد دوست داشته باشد و آن که را خدا دشم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803063396




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرحله سوم عملیات رمضان به روایت یک سرهنگ عراقی بالاخره از آنچه هراس داشتیم اتفاق افتاد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مرحله سوم عملیات رمضان به روایت یک سرهنگ عراقی
بالاخره از آنچه هراس داشتیم اتفاق افتاد
علی‌رغم آن که توپخانه ما کل منطقه و حتی بخش‌های عظیمی از مواضع ایران را زیر آتش خود برده بود تا قدرت تحرک را از ایرانی‌ها سلب کند، آن‌ها همچنان به سوی بصره پیش می‌آمدند.

خبرگزاری فارس: بالاخره از آنچه هراس داشتیم اتفاق افتاد



به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، سرهنگ ستاد احسان‌ المقدادی،‌ افسر اسیر عراقی پیرامون حوادث مرحله سوم عملیات رمضان که در 23 تیر 1361 آغاز شده بود، می‌گوید: «... بالاخره آنچه که از آن هراس داشتیم اتفاق افتاد. ایرانی‌ها بار دیگر حمله خود را شروع کردند. حمله وسیع و برق آسای آن باعث شد واحدهای ما که خاطرات تلخ شکست‌های پی‌درپی عملیات گذشته هنوز از ذهن‌شان زدوده نشده بود، در ساعات اولیه حمله، توان مقابله با ایرانی‌ها و سد حمله آن‌ها را از دست بدهند. علی‌رغم آن که توپخانه ما کل منطقه و حتی بخش‌های عظیمی از مواضع ایران را زیر آتش خود برده بود تا قدرت تحرک را از ایرانی‌ها سلب کند، آن‌ها همچنان به سوی بصره پیش می‌آمدند چیزی نگذشت که گروه‌هایی از نیروهای ایرانی که خیلی ساده خطوط دفاعی ما را در هم شکسته بودند، خود را به بیابان‌های حاشیه شرقی شهر بصره رساندند. فردای روز حمله- یعنی 23 تیرماه 1361- درست زمانی که طرح‌های جدید دفاعی ما از یک سو و شرایط نامتعادل آب و هوایی منطقه- که نیروهای ایرانی را بناگاه در توفان‌های غبار عظیم خود گرفتار ساخته بود- تقریباً همه چیز را به نفع ما تغییر می‌داد، فرمانی از مقر فرماندهی منطقه برای ما مخابره شد و ما را واداشت تا سریع خود را برای حرکت به سوی پاسگاه زید که قبلاً در دست نیروهای خودی بود ولی پس از سقوط خرمشهر آنجا هم تحت تصرف نیروهای ایرانی در آمده بود، مهیا کنیم. ما می‌بایست پاسگاه را دوباره از چنگ ایرانی‌ها در می‌آوردیم. فرماندهان ما تقریباً درست تشخیص داده بودند. پاسگاه زید دقیقاً قلب و مرکز ثقل میدان نبردی به حساب می آمد که به تازگی ایرانی‌ها گشوده بودند. به این ترتیب، اگر ما موفق به عقب‌زدن ایرانی‌ها از آن می‌شدیم، خیلی زود همه چیز تمام می‌شد و ایرانی ها مجبور می‌شدند دست از پا درازتر از معرکه عقب‌نشینی کنند. پاسگاه زید به این لحاظ از اهمیت زیادی برخوردار بود که بر مناطق حیاتی و استراتژیک منطقه، اشراف کامل داشت. بالاخره هرطور که بود، با اکراه و ترس به راه افتادیم. طولی نکشید که به نزدیکی پاسگاه رسیدیم و به محض این‌که ایرانی‌ها متوجه حضور ما شدند، نبرد سختی آغاز شد. تانک‌ها و ادوات زرهی ما تقریباً دشت مقابل پاسگاه را پوشانده بودند و با شلیک بی‌امان گلوله‌های خود پیش می‌رفتند و نیروهای پیاده‌مان هم از پی آنان. در آن لحظات مرگ لحظات مرگ و زندگی، در مقابل دیدگان وحشتزده ما جز آتش و خون و انبوه جنازه‌های متلاشی شده و غرق به خونی که در جای جای صحنه نبرد افتاده بودند و لحظه به لحظه بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شد و هول و هراس ما را دو چندان می‌کرد، هیچ‌چیز دیگری خود نمایی نمی‌کرد. ستون‌های دود سیاه و غلیظی که یکی پس از دیگری از تانک‌های ما اوج گرفته، با سرعت خود را به سوی آسمان بالا می‌کشیدند، بذر یأس ناامیدی را بیشتر در دل ما می‌کاشت. با این‌که ما تقریباً پیشرفته‌ترین تانک‌های دنیا را در اختیار داشتیم و افراد پیاده‌مان هم در پناه آن‌ها در صحنه باقی‌مانده بودند، من با چشم‌های خودم می‌دیدم که ایرانی‌ها با همان تعداد بسیار اندک تانک‌های قدیمی خود چنان در مقابل خیل عظیم تانک‌های ما رجزخوانی می‌کردند و با پایین و بالا و از این سو به آن سو رفتن، تیرهای مستقیم‌شان را در دل تانک‌های ما می‌نشاندند که باور‌کردنی نبود. با مشاهده این صحنه‌های ناامید کننده، مطمئن بودم که چنانچه وضع به همین روال ادامه پیدا کند،‌جز شکست حتمی و احتمالاً انهدام همه تانک‌ها، چیزی عاید ما نخواهد شد. خیلی تلاش کردیم تا با تغییر آرایش و اتخاذ تاکتیک‌های بدیع و نو، سرنوشت معرکه را به نفع خود ورق بزنیم اما دست به هر کاری می‌زدیم، شجاعت ایرانی‌ها آن را خنثی می‌کرد و باز هم همه چیز به نفع آن‌ها تمام می‌شد. فرمانده لشکر که از دور شاهد شکست نیروهای زرهی خود بود،‌پی‌در پی با ما تماس می‌گرفت و مرا به هجومی دیگر تشویق می‌کرد. من که چاره‌ای جز اطلاعات امر او نداشتم، یکسره با تانک خود از این سوی میدان به آن سوی می‌رفتم و واحدهایم را - که دیگر چیزی از آن‌ها باقی نمانده بود- به پیشروی ترغیب می‌کردم؛ اما با آتش دقیقی که از سوی تانک‌ها و موشک‌های آر.پی.جی ایرانی‌ها به سر ما می‌بارید، نیروهای ما- که می‌دیدند عاقبت ماندن در آن مهلکه جز مرگ نیست یکی پس از دیگری سر تانک‌ها را به سوی پشت جبهه برگردانده، پا به فرار گذاشتند. فرمانده لشکر که با دوربین قوی‌اش تمام حرکات ما را زیر نظر داشت، دستور داد تا بدون کمترین اخطاری تمام تانک‌های در حال عقب نشینی و فرار منهدم شوند. لحظاتی بعد، هنگامی که زبانه‌های سر به فلک کشیده آتش آن تانک‌ها را در کام خود فرو برد و ستون‌های سیاه دود آن‌ها به دل آسمان کشیده شد، تمامی تانک‌های در حال فرار هم به خیل تانک‌ها و نفر برهایی که با آتش ایرانی‌ها منهدم شده و لاشه سوخته‌شان در میدان نبرد باقی مانده بود، پیوستند؛ در حالی که هیچ یک از خدمه آنها مجال بیرون پریدن از آنها را نیافتند و در میان شعله‌های سوزان آتش، به زغال تبدیل شدند. دراین هنگام، نیروهای ایرانی، با اتخاذ یک تاکتیک جدید، یکباره ما را دور زدند و تمامی واحدهای زرهی ما را به گونه‌ای در حلقه محاصره به دام دام انداختند که هیچ راه گریزی از آن نمی‌یافتیم. حلقه محاصره‌ای که به دور ما کشیده بود و لحظه به لحظه تنگ و تنگ‌تر می‌شد، حدود 20  کیلومتر ادامه داشت.» *پاسداشت سی و سومین سالگرد «عملیات رمضان» در خبرگزاری فارس/51 انتهای پیام/ب

94/05/06 - 10:44





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن