تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکت‌های معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867142953
ننگ يک «دروغ جاويدان»
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۵ مرداد ۱۳۹۴ (۱۰:۵۳ق.ظ)
روايت عمليات مرصاد؛ ننگ يک «دروغ جاويدان» موج - سايررسانه ها؛ دروغ‌ها معمولاً عمر کوتاهي دارند و به قاعده ماهي که قرار نيست همواره پشت ابر بماند، مشت دروغ‌گويان زود باز مي‌شود اما ننگ برخي دروغ‌ها چنان جاويدان است که چوپانان بسياري را رسواي تاريخ کرده است!
مهر نوشت:
«بر اساس تقسيمات انجام‌شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهيم رسيد... کاري که ما مي‌خواهيم انجام دهيم در حد توان و اشل يک ابرقدرت است؛ چون فقط يک ابرقدرت مي‌تواند کشوري را ظرف اين مدت تسخير کند...»
صدا از کسي بلند نمي‌شد. شب عمليات بود و همه براي آخرين جلسه طراحي عمليات موسوم به «توجيه فروغ» در سالن اجتماعات گردآمده بودند و اين صداي مسعود رجوي بود که مست از توهم «ابرقدرت بودن» همراهان خود را به فتح ۴۸ ساعته ايران خسته از جنگ هشت‌ساله، بشارت مي‌داد!
مرداد ۱۳۶۷ اگرچه در دفتر خاطرات بسياري از ايرانيان يادآور حماسه‌اي ماندگار به نام «مرصاد» است اما در ذهن منافقان گرفتار جهل تنها تاريخ مرور کابوسي با ضرباهنگ «فروغ جاويدان» است. کابوسي که به وعده رجوي قرار بود براي آن‌ها تعبيري از روياي آزادي باشد.
داستان يک خيانت
تنها چند روز مانده به ۲۹ تير ۶۷ و اعلام رسمي قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوي امام خميني (ره) بود که صدام حسين در يک نطق تلويزيوني ادعايي عجيب را مطرح کرد: «بعد از مدتي خواهيد ديد که چگونه مجاهدين خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همين‌طور پيوستن مردم ايران به صفوف آن‌ها را خواهيد ديد.»
اين ادبيات اگرچه مي‌توانست تنها يک تهديد قلمداد شود اما خيلي زود و تنها شش روز پس از قبول قطعنامه از سوي ايران ماهيت اصلي آن عيان شد؛ خيانت و پيش‌دستي در زير پا گذاشتن يک آتش‌بس تحميلي.
رجوي «فروغ جاويدان» را با حمايت کامل صدام کليد زد
چهارم مرداد ۱۳۶۷ نيروهاي عراق توافقات قطعنامه ۵۹۸ را زير پا گذاشته مجدداً به مرز خرمشهر حمله کردند که يک عمليات نظامي براي زمينه‌سازي ورود گروهک مجاهدين خلق به خاک ايران از مرزهاي غرب بود.
«فروغ جاويدان» نامي بود که منافقين خود بر اين عمليات گذاشتند و برنامه‌اي که براي آن تدارک ديده بودند تسخير ۴۸ ساعته ايران بود! توهمي که تا پيش از آغاز عمليات آنقدر قوت گرفته بود که حتي به مهدي ابريشم‌چي به‌عنوان فرمانده محور تهران مجاهدين به نيروهاي خود اعلام کرد: «وقتي به تهران رسيديد اتاق کار سابق من در خيابان علوي را آماده کنيد تا من بيايم و در آن مستقر شوم، بعد از ورود به تهران تا ۴۸ ساعت هر کاري خواستيد بکنيد و هرکسي را که خواستيد بکشيد تا اينکه من فرمان عفو عمومي بدهم!»
منافقين به دنبال چه بودند؟
درباره انگيزه مسعود رجوي و ديگر سردمداران گروهک منافقين در طراحي و اجراي عمليات «فروغ جاويدان» تا به امروز تحليل‌هاي بسياري مطرح‌شده که وجه غالب آن‌ها «توهم قدرت» و «جهل در محاسبات» است.
هادي شعباني يکي از اعضا گروهک منافقين در سال ۶۷، سال‌ها بعد در گفتگويي مقدمات طراحي و ابلاغ دستور اين عمليات را اين‌گونه تشريح کرده است: «بعد از قبول قطعنامه از سوي ايران بود که مسعود (رجوي) سريعاً جلسه‌اي گذاشت و گفت بايد تا يک هفته ديگر به ايران حمله کنيم چراکه قبول قطعنامه از سوي جمهوري اسلامي نشان‌دهنده ضعف نيروهاي ايراني در جبهه‌هاي جنگ است و گفت که ما مقصر بوديم که ايران قطعنامه را قبول کرد چون وقتي ما در عمليات چلچراغ، مهران را تصرف کرديم، شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر داديم و رژيم ايران ترسيد که ما بتوانيم وارد تهران شويم و به همين خاطر سريعاً آتش‌بس را پذيرفت. بعدازاين صحبت‌ها بود که سازمان‌دهي جديد شروع‌شده و تيپ‌ها و لشکرهاي جديد تشکيل شدند. بعدها مسعود عنوان کرد که در يک طرح هماهنگ با ارتش عراق قرار شده بود آن‌ها (نيروهاي عراقي) از جنوب به ايران حمله کنند تا ما بتوانيم به‌راحتي از سمت غرب پيشروي کنيم.»
اين روايت به‌روشني نشان مي‌دهد که رهبران مجاهدين خلق گرفتار توهمي سنگين درباره توان خود و مهم‌تر از آن ضعف جمهوري اسلامي ايران شده بودند. توهمي که بي‌ترديد خيانت رژيم بعث عراق به مفاد قطعنامه و همراهي آن‌ها براي تهييج منافقين جاهل را نمي‌توان در پررنگ شدن آن ناديده گرفت.
خيانت‌هاي همسايه!
به استناد اسناد تاريخي صدام با طراحي حملات نظامي به مرزهاي جنوبي و نيز تلخ‌تر از آن با بمباران شيميايي برخي شهرهاي مرزي نقش بسيار بالايي در کليد خوردن عمليات موهوم «فروغ جاويدان» داشت.
ارتش عراق در روز ۳۱ تير ۱۳۶۷ چندين روستاي ايران در اطراف کرمانشاه شامل روستاهاي زرده، روستاهاي نسارديره، نسارديره سفلي و شاه مار ديره از توابع شهرستان گيلان غرب، شيخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجاني، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستاي باباجاني از توابع شهرستان دالاهو را با بمب‌هاي گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد.
اهالي «زرده» هنوز با عوارض ناشي از بمباران شيميايي دست و پنجه نرم مي‌کنند
اين بمباران‌ها به مرگ صدها غيرنظامي و مجروح شدن چندين هزار نفر از افراد غيرنظامي انجاميد و اين جنايت در حالي رخ داد که بسته شدن جاده ارتباطي روستاها به کرمانشاه توسط مجاهدين خلق در ناتواني مردم براي اعزام به بيمارستان و بالا رفتن تلفات تأثير مستقيمي داشت.
در همين شرايط بود که به‌واسطه پشتيباني نظامي ارتش عراق نيروهاي منافقين بيش‌ازپيش در توهم خود غرق شدند که چند گام بيشتر با تحقق شعار «از مهران تا تهران» فاصله ندارند! رؤيايي که هيچ‌گاه تعبير نشد!
عمليات مرصاد کليد خورد
اين درست است که در مرداد ۶۷ بسياري از ايرانيان خسته از جنگ تحميلي هشت‌ساله و درعين‌حال در بهت قبول شرايط تازه پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ بودند اما اين توصيف کاملي از شرايط و روحيه ايرانيان نبود!
نيروهاي نظامي ايران با همراهي سپاه و ارتش خيلي زود عمليات پاتک به تجاوز متوهمانه منافقان به خاک کشور را طراحي کردند و درست در کمتر از ۴۸ ساعت شرايطي را پيش روي منافقين به تصوير درآوردند که روياي شان تبديل به کابوسي جاودان شد.
عمليات مرصاد در پنجم مرداد ۱۳۶۷ به‌منظور مقابله با منافقين در منطقه اسلام‌آباد و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز شد. البته طبق طراحي صورت گرفته نيروهاي نظامي ايران ابتدا منتظر شدند تا منافقين به‌اندازه کافي در داخل خاک ايران نفوذ کنند تا از برد پشتيباني عراقي‌ها خارج شوند.
آن‌ها ابتدا نيروهاي چترباز را در پشت سر مجاهدين پياده کردند سپس هواپيماهاي اف-۴ نيروي هوايي ستون زرهي منافقين را بمباران کردند و در ادامه بالگردهاي نيروي زميني ارتش با سلاح‌هاي ضدتانک به ستون زرهي آنان يورش بردند و اين‌گونه آنان را در همان گام نخست بلندپروازي زمين‌گير کردند.
تعداد زيادي از منافقين در عمليات مرصاد به اسارت در‌آمدند
در اين عمليات که با فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و با پشتيباني هوانيروز ارتش اجرا شد، رزمندگان از سه محور چهارزبر، جاده قلاجه و جاده اسلام‌آباد- پل‌دختر وارد عمل شدند و نيروهاي ضدانقلاب را تا پشت نوار مرزي عقب راندند؛ اما قواي ارتش عراق، ارتفاعات مرزي را همچنان در اشغال خود نگه داشتند.
در عمليات مرصاد، بيش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۲۴۰ قبضه خمپاره‌انداز ۶۰ و ۸۰ ميلي‌متري و ۳۰ عراق به توپ ۱۰۶ ميلي‌متري دشمن منهدم شد.
همچنين بيش از ۲۰ تيپ مشترک منافقين و ارتش عراق متلاشي شد و تعداد کشته و زخمي‌هاي دشمن از مرز ۴۸۰۰ تن گذشت.
در اين عمليات، نزديک به ۱۰۰۰ قبضه آر. پي. جي ۷، ۷۰۰ قبضه تيربار کلاشنيکف، ده‌ها دستگاه خودرو، ده‌ها دستگاه تانک و نفربر، تعدادي تجهيزات پيشرفته الکترونيکي و مخابراتي و مقاديري اسناد درون‌گروهي منافقين به دست رزمندگان ايران افتاد.
حماسه‌سازاني که جاودان شدند
عمليات مرصاد اگرچه خيلي زود منافقان را زمين‌گير کرد اما خلق حماسه‌اي چنين تاريخي خون‌بهايي داشت؛ در اين عمليات بالغ بر ۳۰۰ شهيد تقديم انقلاب شد. بنابر اطلاعات مندرج در پايگاه رسمي قربانيان ترور در ايران، در عمليات مرصاد بيش از ۲ هزار نفر از منافقين به هلاکت رسيدند و در مقابل ۳۰۴ نفر از رزمندگان اسلام هم به شهادت رسيدند.
در کنار اين حماسه‌سازان اما نام بزرگان ديگري هم با حماسه مرصاد عجين است که جاودانه‌ترين آن‌ها «سپهبد علي صياد شيرازي» بود.
سپهبد علي صياد شيرازي در سال‌هاي پاياني جنگ به دليل تغيير مسووليت، از خط مقدم دور بود. وي با عنوان نماينده امام (ره) در شوراي عالي دفاع، از نزديک فرماندهي يگان‌هاي هوانيروز و نيروي هوايي و رزمندگان حاضر در منطقه عملياتي مرصاد را به عهده گرفت و به همراه خلبانان شجاع هوانيروز و نيروي هوايي، لشکر منافقين و مزدوران صدام را در تنگه «مرصاد» منهدم و تار و مار کرد.
روايت شهيد صياد شيرازي از عمليات مرصاد خواندني است؛ «شبانه خودم را با يک فروند هواپيماي فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پيشروي دشمن را از نزديک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم... . صبح روز پنج مرداد عمليات با رمز يا علي (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمي براي ياران صدام برپا شد که زماني براي پشيماني نمانده بود. جاده به زودي انباشته از ادوات سوخته شد. همزمان با عمليات هوانيروز علاوه بر گروه‌هاي مردمي، تعدادي از لشکرهاي سپاه نيز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عمليات شدند. راه از هر سو به روي بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختي مي‌توانستند به عقب برگردند. بعضي از آن‌ها به روستاها پناه بردند و بعضي‌هايشان با خوردن قرص سيانور به زندگي خود خاتمه داده بودند. عمليات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دختراني که با ملت خود بسيار ناجوانمردانه رفتار کرده بودند. کساني که روز تنهايي ميهن به ياري اردوي خصم شتافته بودند.»
حضور و نقش‌آفريني زنده‌ياد شهيد صياد شيرازي در اين عمليات چنان پررنگ بود که منافقين تا سال‌ها کينه او را در دل گرفتند و سرانجام در سال ۷۸ با ترور او زهرشان را ريختند. شهادت صيادشيرازي سال‌ها بعد از عمليات مرصاد آنقدر براي رجوي و يارانش مهم بود که در پادگان اشرف اعلام عيد عمومي کردند و جشن گرفتند!
خواب عميق يک متوهم!
عمليات مرصاد از هر زاويه‌اي که روايت شود يکي از افتخارات نيروهاي نظامي ايران اعم از ارتش و بسيج و سپاه در کارنامه جنگ تحميلي هشت‌ساله بود و شايد بيراه نباشد اگر آن را بهترين حسن ختام براي پايان زياده‌خواهي هرآن کس که چشمي بر خاک ايران دارد دانست.
داستان مجاهدين جهل اما اينجا هم پايان نيافت و پس از نزديک به سه دهه همچنان دام نيرنگ و وهم پراکني اين گروهک مجعول همچنان ادامه يافت.
اگرچه شكست در عمليات فروغ، باعث شكسته شدن مترسکي به نام رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها و ريزش گسترده در ميان گروهک مجاهدين خلق شد اما خواب عميق سرکرده منافقين همچنان ادامه داشت. در توجيه شكست عمليات، رجوي در سخناني گفت: «تمامي اتکا ما به ارتش و ايدئولوژي‌مان بود و روي عناصر سياسي کار جدي صورت نداده‌ايم و اين مانند قيام كربلا بود كه امام حسين (ع) نيز تمامي اتكاي خود را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادله‌هاي سياسي چشم‌پوشي كرد و همين باعث شكست شد.»
عمق جهالت رجوي در بهره‌گيري مغلوط و معوج از مفاهيم مذهبي که يکي از کليدي‌ترين دست‌مايه‌هاي او و همراهانش براي صيد جاهلان در طول سال‌هاي فعاليتشان بوده است، از همين سطح تحليل عيان است و آن را که عيان است چه حاجت به بيان است!
غفلت از ماهيت تراژيک يک حماسه
فارغ از روايت تاريخي خيانتي که به‌واسطه مجاهدت و حماسه‌سازي ايرانيان ناکام ماند اما عمليات مرصاد واجد ماهيتي تراژيک است که متأسفانه سال‌هاست مورد غفلت روايتگران و هنرمندان عرصه‌هاي مختلف قرارگرفته است.
در ميان توليدات ادبي و هنري سال‌هاي پس از جنگ سهم عمليات مرصاد به‌طور قابل‌توجهي مورد غفلت واقع‌شده است و بازخواني چندباره آنچه در بطن اين رويداد به وقوع پيوسته است بهترين گواه براي افسوس بابت اين غفلت است.
در اين زمينه گفتني‌ها بسيار است به‌ويژه در دو حوزه ادبيات و سينما که به‌واسطه ماهيت تراژيک اين رويداد روايت‌هاي بسياري نهفته و مغفول مانده است. در اين ميان و به عنوان پايان‌بندي اين گزارش تنها بخشي از اظهارات ابراهيم حاتمي‌کيا را که دو سال قبل و زماني که با درخواست ساخت فيلمي درباره عمليات مرصاد مواجه شد بيان کرد را بازخواني مي‌کنيم.
ابراهيم‌حاتمي‌کيا «مرصاد» را يک تراژدي توصيف مي‌کند
اين فيلم‌ساز باسابقه جنگ همزمان با رونمايي از فيلم «چ» در کرمانشاه و زماني که با درخواست مديرکل فرهنگ و ارشاد اسلامي اين استان مبني برساخت فيلم مرصاد مواجه شد، اگرچه صراحتاً تأکيد کرد «نگاه من به سينما متفاوت از قبول سفارش براي ساخت فيلم است.» اما گفت: در روزهاي عمليات مرصاد به‌عنوان فيلم‌بردار روايت فتح در کرمانشاه حضور داشتم و اميدوارم روزي بتوانم برگه‌هايي از تاريخ عمليات مرصاد را بيان کنم.
حاتمي‌کيا عمليات مرصاد را يک تراژدي دانست و افزود: اين عمليات غصه ما بود که با کساني جنگ مي‌کرديم که هم‌زبان ما بودند و اين اتفاق شايد در هيچ کجاي دنيا رخ نداده باشد. در آن روزگار منطقه به لحاظ حضور منافقين آلوده‌شده بود و به دليل عدم وجود تفاوت ظاهري در دوست و دشمن به همه مظنون بوديم.
حاتمي‌کيا با تأکيد بر اينکه «جزئيات بسيار بزرگي از روزهاي عمليات مرصاد در خاطر دارم» يادآور شد: عمليات مرصاد در زماني رخ داد که کتاب جنگ بسته‌شده بود و رزمندگان در غم پايان جنگ بودند که ماجراي بزرگ مرصاد به وقوع پيوست و لازم است به اين بخش از تاريخ معاصر بسيار زياد پرداخته شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها