واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: 2 پرونده جديد مرگ روي ميز قاضي
كشف جسد زن جوان در محل كارش و مرگ غمانگيز دختربچه سه ساله كه با خوردن شربت متادون فوت شده دو پرونده تازهاي است كه روي ميز بازپرس ويژه قتل پايتخت قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 15 روز شنبه، سوم مردادماه مأموران كلانتري 124 قلهك قاضي سعيد احمدبيگي، بازپرس ويژه قتل را از مرگ مشكوك زني جوان در محل كارش باخبر كردند. بعد از آن بود كه بازپرس به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حادثه كه آپارتمان ادارياي در كوچه صادقيان، حوالي قلهك بود، حاضر شد. نخستين بررسيها نشان داد جسد متعلق به زن جواني به نام شبنم است كه از مدتي قبل اين دفتر را براي كارش اجاره كرده است. همچنين با توجه به وضعيت جسد مشخص شد، مدت زيادي از مرگ زن جوان گذشته است. صاحب آپارتمان اداري گفت: از يك سال قبل آپارتمان را به شبنم اجاره دادم و هر ماه اجاره را پرداخت ميكرد اما از چهار ماه قبل ديگر از او خبري نشد و به تماسهايم جواب نميداد. چند بار هم به دفتر آمدم اما كسي در را باز نكرد تا اينكه به شوراي حل اختلاف رفتم و حكم تخليه گرفتم. ساعتي قبل با حكم دادگاه به همراه مأموران كلانتري و نماينده دادستان و كليدساز به اينجا آمديم كه بعد از باز كردن در آپارتمان با جسد او روبهرو شديم. همزمان با ادامه تحقيقات، جسد براي مشخص شدن علت اصلي مرگ به دستور بازپرس به پزشكي قانوني فرستاده شد.
مرگ غم انگيز دختر 3 ساله بعد از خوردن شربت متادون
در حالي كه هنوز بازپرس احمدبيگي مشغول تحقيقات درباره حادثه قبل بود، مأموران كلانتري 164 قائم، مرگ مشكوك دختر سه سالهاي را به وي گزارش دادند. لحظاتي بعد، بازپرس تحقيقات خود را در بيمارستان مسيح دانشوري كه دختر بچه فوت شده به آنجا منتقل شده بود، ادامه داد. نخستين تحقيقات نشان داد ريحانه بر اثر غفلت پدرش با خوردن شربت متادون فوت شده است. همچنين مشخص شد دختر سه ساله اهل شهرك قلعهمير در حوالي سهراه آرادان بوده كه بعد از حادثه براي درمان به بيمارستان مسيح دانشوري منتقل شده است. پدر ريحانه گفت: چند ساعت قبل براي خريد داروي گياهي به همراه ريحانه به مغازه عطاري دوستم رفتيم. روي پيشخوان مغازه شربت متادون بود و دوستم درباره فروش اين دارو با من حرف ميزد. ما سرگرم حرف زدن شده بوديم به طوريكه حواسم به ريحانه نبود تا اينكه ناگهان متوجه شديم ريحانه شربت متادون را برداشته و خورده است.
بعد از آن ريحانه حالش خراب شد و من او را به درمانگاه رساندم. پزشك درمانگاه به ما گفت تا براي درمان، دخترم را به بيمارستان مسيح دانشوري ببرم. به سرعت ريحانه را به تهران آوردم به اميد اينكه دخترم را از مرگ نجات دهم اما دخترم به خاطر سهلانگاري من مقابل چشمانم فوت شد. جسد دختر كوچولو براي آزمايشهاي لازم به پزشكي قانوني فرستاده شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]