واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ترويج فرهنگ كتابخواني به روش يك معلم
بعد از نماز صبح وقتي از حرم حضرت امام رضا (ع) بيرون آمديم به دنبال تاكسي براي رفتن به هتل بوديم.
نویسنده : معصومه طاهري
بعد از نماز صبح وقتي از حرم حضرت امام رضا (ع) بيرون آمديم به دنبال تاكسي براي رفتن به هتل بوديم. متوجه پيكاني شديم كه مسافركشي ميكرد و قيمتش هم به نسبت ساير تاكسيها ارزانتر بود، اما چيزي كه بيشتر از همه شايد براي ما جالب توجه مينمود دكور و چيدمان داخل آن ماشين پيكان نه چندان نو بود؛ كتابخانهاي سيار و زيبا از كتابهاي مختلف ريز و درشت از رمان گرفته تا كتابهاي شهيد مطهري و علامه جعفري كه پيرمرد مسافركش به خوبي در جاهاي مختلف اتومبيل جاسازي كرده بود و البته خود او هم وقتي دست روي هر كتابي كه ميگذاشتيم ما را زير نظر ميگرفت و بعد مانند راوي زنده راديويي يك ماجرا يا يك موضوع از كتاب را گلچين كرده برايمان تعريف ميكرد. آن روز صبح اصلاً متوجه مسافت راه بين حرم تا هتل نشديم كه چطور زود گذشت. وقتي اشتياق ما را ديد شمارهاش را داد و گفت هر موقع ماشين خواستيد حرم برويد زنگ بزنيد تا بيايم. براي همين در همان چند روز مسافرت در مشهد سعي ميكرديم از مصاحبت آن راننده باسواد و كتابخوان بهره ببريم. او در بين راه برايمان حديث، روايت و داستان البته با منبع تعريف ميكرد. ميگفت من معلم بازنشسته آموزش و پرورش هستم كه يك عمر با كتاب مأنوس بودهام خيلي دوست داشتم تا اين كتابها به كار بيايد و گوشه اتاقم خاك نخورند، بلكه ديگران هم استفاده كنند و به دنبال راهكاري براي ارائه به ديگران بودم وگرنه نيازي به اين مسافركشي ندارم. جالبتر اين بود كه آقامعلم مسير را طولانيتر هم ميكرد ولي از ساير تاكسيها قيمتش كمتر بود ميگفت چون ماشين من پيكان است هزينهاش كمتر ميشود. خودم هم دوست دارم مسافرم بيشتر از دنياي كتاب فيض ببرد.
ماجراي معلم مسافركش مشهدي با كتابخانه سيارش و البته ديدگاهي كه داشت برايم خيلي جالب و قابل تأمل بود، زيرا اغلب اگر اهل كتاب و مطالعه هم باشند دوست دارند تا گنجينه باارزش خود را براي خودشان محفوظ نگه دارند و به دقت هم مراقبند تا مبادا كتابي كم شود يا در قفسههاي كتابخانه نباشد؛ هرچند كتابخانههايي بزرگ و پرحجم هم دارند ديگران كمترين بهرهاي از آن ميبرند كتابها را مانند فرزندان خود ميدانند كه تنها خودشان استفاده ميكنند. برايم جالب بود كه چطور اين معلم مشهدي به قدر بضاعت خود براي آشنايي مردم با كتاب كار ميكند ولي دستگاههاي عريض و طويل فرهنگي با بودجههاي تخصيص داده شده حتي رسانه ملي ما چنين دغدغهاي ندارند آن هم در دوراني كه اغلب آدمها به ظاهر باسواد و با مدارك بالاي تحصيلي هستند و گاه پز روشنفكري هم ميدهند ولي دريغ كه از كتاب و فرهنگ كتابخواني فاصلههاي ترسناكي دارند. آمارهاي كتابخواني در ايران را كه كنار بگذاريم تيراژ پايين چاپ و توليد كتاب خود به تنهايي مؤيد آن است كه در كشور ما فقر آشنايي با كتاب حتي در ميان قشر تحصيلكرده به شدت موج ميزند.
شايد مهمترين ركن اين فقر نبود تبليغات درست براي انس جامعه با كتاب باشد. كاش به اندازه آن معلم بازنشسته برخي مسئولان براي فرهنگ و سطح سواد واقعي مردم تلاش ميكردند. اما ماجراي اين معلم دلسوز نشان ميدهد كه هميشه نميشود منتظر حركت يا اقدامي از سوي مسئولان بود، هر كدام از ما ميتوانيم مانند آن راننده مشهدي به نحوي در اين پروسه مهم فرهنگي سهيم باشيم و براي ارتقاي جامعهمان نقش ايفا كنيم.
يادمان باشد زكات علم نشر آن است. معلم مشهدي كتابهايش را در گوشه تاكسي نه چندان شيك و جديد خودش جاسازي كرده بود تا شيريني مطالعه را به مسافران و زوار رضوي بخوراند و از اين طريق علمي كه سالها به پايش موي سفيد كرده را نشر دهد. پس ما هم ميتوانيم به سهم خود اينگونه باشيم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]