محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827142525
در هیاهوی اسیدپاشی صورتم را گم کردهام |اخبار ایران و جهان
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: در هیاهوی اسیدپاشی صورتم را گم کردهام
نامزد بودم بعد از اینکه نامزدیام را به هم زدم این کار را کرد. از اول میگفتم ما به هم نمیخوریم اصرار کردند نامزد کنید
کد خبر: ۵۱۸۵۴۷
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۰ - 21 July 2015
این سه زن تا همین چند سال قبل زندگیشان تا حد زیادی مثل دیگران بود. صبح که از خواب پا میشدند هرکدام برای خودشان کار وزندگی داشتند، روزهایی که هنوز بیمارستان خانه اصلیشان نشده بود، روزهایی که آینه برایشان یکچیز عادی بود و روزی چند بار نگاهی به خودشان میانداختند، نه مثل حالا که از آیینه میترسند.
ایران در ادامه نوشت: معصومه دریک آرایشگاه کار میکرد، صورتها را زیبا میکرد و از تنها پسرش نگهداری میکرد. زیور سه فرزند داشت و مشغول جمعوجور کردن جهیزیه و آماده کردن خودش برای برگزاری جشن عروسی تنها دخترش بود. محبوبه درس میخواند تا در کنکور شرکت کند و به دانشگاه برود، اما زندگی هر سهشان یکروزه زیرورو شد، همان روزی که اسید حفرههایی پاک نشدنی روی پوست صورت و بدنشان ایجاد کرد و زخمهایی عمیق بر دلشان.سراغ هرکدام که میروم داستان زندگیاش را برایم میگوید، داستانی که حالا دو بخش دارد. داستان روزهای قبل از اسید و روزهایی کاملاً متفاوت؛ روزهای اسیدی.
صورت قبلیام از یادم رفته است
بااینکه 10 سال از آن روزها میگذرد اما محبوبه تکتک تصاویر و لحظههایش را به یاد دارد وهنوز همهچیز برایش تازه است: «نامزد بودم بعد از اینکه نامزدیام را به هم زدم این کار را کرد. از اول میگفتم ما به هم نمیخوریم اصرار کردند نامزد کنید، بعد اگر نخواستید به هم بزنید. دوست داشتم درس بخوانم، فرم دانشگاه را هم پرکرده بودم، آنقدر آمدند و رفتند که دلم برایش سوخت از اول گفته بودم کوچکترین چیزی ازت ببینم به هم میزنم. یک سال و نیم نامزد بودیم و در این یک سال و نیم آنقدر حرف وحدیث و دروغ ازش دیدم که نامزدی را به هم زدم. مدتی پیدایش نشد تا آن تابستان لعنتی 10 سال قبل.»
همه در محلهشان به او «محبوب خر خون» میگفتند ازبسکه در مدرسه نمرههایش خوب بود و مدام بیست میگرفت و لحظهای کتاب از دستش نمیافتاد؛ یعنی اصلاً به فکر ازدواج و این حرفها نبود. یک روز صبح نامزد سابقش به سراغش آمد و به بهانه اینکه کار مهمی دارد او را تا مقابل حیاط خانهشان کشید: «گفتم همهچیز بین ما تموم شده چرا آمدهای، پیشنهاد داد دوباره به هم برگردیم. چیزی توی دستش بود نمیدونستم چیه. گفت میترسی؟ جوابش را نداده بودم که همهجایم شروع به سوختن کرد. فقط چند ثانیه شد. بعداً فهمیدم اسیدسولفوریک به صورتم پاشیده. جیغ زدم، سوختم خانوادهام دورم جمع شدند و او سریع فرار کرد.»
در این مدت همه آرزوهای محبوبه نقش بر آب شد چراکه مجبور بود دائم برای درمان در بیمارستانها باشد. وقتی به خانه برگشت خانوادهاش همه آینهها را جمع کرده بودند. ۳۳ بار جراحی شد. یکچشم، بینی و چانهاش را ازدستداده بود. به قول خودش استخوان بینیاش مانده بود ولی روکش نداشت. آنقدر رفت و آمد تاکمی چهرهاش را بازسازی کرد؛ اما بینایی یکچشمش برای همیشه از دست رفت و زیبایی و سلامتش و زخمهایی که هنوز در سراسر بدنش دیده میشود. حالا هر وقت او را ببینی یک باند و چسب بر چشمچپش بسته. هر روز باید پانسمانش را عوض کند زخمهای ناشی از سوختگی اسید در همه بدنش دیده میشود.
اما داستان زندگی محبوبه ۳۵ ساله همینجا تمام نشد. نامزد سابقش بازداشت شد و ۵ سال را در زندان اوین گذراند. از زندان آزاد شد و دوباره خواست با او ازدواج کند: «در دادگاه گفتند ازدواج کن تا خرجت کند، فامیلها گفتند ازدواج کن وگرنه کسی دوباره نمیگیردت. ولی برای من حرف خانواده و فامیل مهم نبود فقط با این قصد که حضورم عذابش بدهد با او ازدواج کردم. میخواستم با من توی عروسی و عزا که میآید رنج بکشد، اوایل هم خیلی اذیت میشد. شاید الآن برایش کمی عادی شده باشد. تو خیابان بافاصله از من راه میرفت. به همه میگفت تصادف کردهام و محض رضای خدا با من ازدواجکرده ولی من به همه میگفتم او این کار را کرده و او هم مجبور میشد به همه واقعیت را بگوید.»
محبوبه آهی میکشد و سرش را تکان میدهد: «ازش بچه دار شدم اما هیچوقت نبخشیدمش. بارها معذرتخواهی کرده و به پایم افتاده اما من نبخشیدمش. چهره قبلیام از یادم رفته. هنوز هم که عکسهای قبلیام را میبینم ناراحت میشوم امیدوارم یک روز که از خواب پا میشم صورتم خوب باشد. منتظر معجزه هستم. کینهام نسبت به او کم نمیشه. هر بار خودم را در آینه میبینم و باند چشمم را عوض میکنم عذاب میکشم.»
محبوبه دلش میخواهد وقتی در کوچه و خیابان راه میرود کسی با انگشت نشانش ندهد، دوست دارد کار کند، کار بیرون از خانه که همیشه آرزویش بوده. همیشه یک عینک آفتابی بر چشم میگذارد و به خیابان میرود. دلش میخواهد زخمهایش را جراحی کند، اما هزینههای درمان آنقدر هست که از پسش برنیاید. دلش میخواهد با کسانی که این اتفاق برایشان افتاده معاشرت کند و ببیند آنها چطور با این قضیه کنار آمدهاند، اما تنهاست و جز دیدن شوهری که...
روزهایش را با خواندن کتابهای روانشناسی و خانهداری پرمی کند؛ اما به قول خودش لحظهای آرامش ندارد.
صدایی که هنوز مادرانه است
زیور پروین با لهجه کردی حرف میزند صدایش پرصلابت وپرقدرت است. هیچوقت در صدایش ترس نمیبینی برای زندگی کردن تلاش میکند.
چهار سال از اسیدپاشی به زیور و دخترش یسری در شهر ایلام میگذرد. نصفهشب بود که برادرشوهرهایش با همدستی جاریاش به سراغشان آمدند، به قول خودش با سطل اسید: «خواب بودیم، دخترم میگفت چرا اینها آنقدر امشب عجیب وغریب شدهاند و زن عمو بالای سر ما رژه میرود، آخه میدونید بعد از مرگ شوهرم اصرار کردند و گفتند درست نیست زن تنها با سه تا بچه تنها زندگی کنه. گفتند اسباب و وسایلت را جمع کن بیا، باهم زندگی کنیم. من ساده هم رفتم فکر میکردم خیر و صلاحم را میخوان. ساعت سه شب بود که هر دو سوختیم از سرتاپا. نگو میاومدند بالای سرمون ببینند خوابیم یا نه؟ آنقدر جیغ زدیم که همسایهها ما را با همان پتوها انداختند توی برانکارد و بردند بیمارستان.»
روزهای قبل از حادثه روزهای خوشی برای زیور و دخترش بود. یسری نامزد کرده بود و زیور و او از صبح تا شب وسایلشان را که از کرمانشاه با خود آورده بودند تمیز و مرتب میکردند تا باهم به خانه جدید نقلمکان کنند. زیور خوشحال بود که از این به بعد با دختر و دامادش زندگی میکند. دامادش پسر خوبی بود و پذیرفته بود زیور و پسرهایش هم با آنها زندگی جدیدی را شروع کنند. برادرشوهرش با اینکه زن داشت اما به او پیشنهاد ازدواج داده بود. زیور از همان اول هم گفته بود نه. آنقدر شوهر خوب و مهربانی داشت که بعد از مرگ ناگهانیاش براثر سکته به خودش قول داده بود دیگر ازدواج نکند، حالا چه برسد ازدواج با برادرشوهر متأهلش.
مادر و دختر بعد از حادثه اسیدپاشی ۱۸ روز کنار هم بستری شدند. بستری بودن در بیمارستان برای زیور طولانی شد؛ اما یسری بعد از ۱۸ روز رفت، برای همیشه. زیور دو چشمش را از دست داد، بینی و لبش و همه صورتش را. آنقدر عمل جراحی کرده که حسابش از دستش دررفته؛ هشتاد بار، صدبار درست یادش نیست. در بیشتر بیمارستانها پرونده دارد. وقتی درباره یثری حرف میزند اشک از گوشه چشمان آسیبدیدهاش که حالا فقط حفرههایی قرمز رنگاند سرازیر میشود: «گفتند اسید به قلبش آسیب جدی زده تا سه ماه نمیدانستم. گفتند بردیمش به اتاق دیگری. آنقدر حالم بد بود که باورش کردم. الان که فکر میکنم بااینکه هر بار یادش میافتم جگرم آتش میگیره، میگم راحت شد اون به جوش صورتش هم حساس بود چطور میخواست با این صورت عروس بشه.»
برادرشوهرهای زیور همراه با جاریاش بازداشت شدند و به زندان ایلام رفتند. یکی از برادرشوهرها که به قول زیور مهره اصلی است و همان خواستگار او بوده بعد از مدتی به همراه جاریاش با قید وثیقه آزاد شدند و برادرشوهر دیگر همچنان در زندان است. زیور گفت کهبرادر شوهرش آن دیگری را که معتاد است قانع کرده، تقصیر اصلی را به گردن بگیرد و او هم موادش را در زندان تأمین کند.
الان در انتهای شهرک ولیعصر زندگی میکنند. زیور ۳۸ ساله همراه با دو پسر و مادر و پدرش. مادر زیور مونس و نگهدار آنهاست. مهدی پسر کوچکش شده چشمهای زیور: «هر جا میرویم مهدی جلو میافتد، من پشت سرش. باور کن حاضرم همه زندگیام را بدهم، فقط چشمم برگردد. خسته شدم از بس لباسهایم را جلویم گرفتم و از اینوآن خواستم بگویند چه رنگی است، کدام وری بروم و بیایم، برگشت چشمم برایم از هر چیزی مهمتر است. یکی از چشمهایم تخلیه شد اما شاید آنیکی با جراحی 20-10 درصد بیناییاش برگردد.»
اوایل که زیور را میدیدم همیشه بیحال و بیرمق در رختخوابش افتاده بود، غذایش را هم توی رختخواب میخورد. این روزها کمی بهتر شده حالا بینیای دارد که با آن نفس میکشد. هرچند سخت. از پایش گوشت برداشتهاند و برایش بینی ساختهاند، لبهایش نیاز به جراحی دوباره دارد و آرزویش درمان چشمش است؛ اما هزینه عملها کمرشکن: «حوصلهام توی خانه سر میره از وقتی با معصومه آشنا شدم فهمیدم تنها نیستم. مرگ سمیه جگرم را سوزاند تا روزها گریه میکردم حالا چه بر سر دو بچهاش مییاد.»
سمیه مهری، یکی دیگر از قربانیان اسیدپاشی بود که فروردینماه گذشته براثر زخمهای ناشی از اسید درگذشت. شوهر سمیه روی او و دختر کوچولویش رعنا اسیدپاشیده بود. سمیه دو چشمانش را از دست داد و آسیب جدی دید و دخترش رعنا هم سرش سوخت و یکچشمش را از دست داد. حالا دخترهای سمیه بعد از مرگ مادرشان با پدربزرگ و مادربزرگشان دریکی از روستاهای شهر بم زندگی میکنند.
زیور آرزو دارد که جایی بود تا میتوانست با کسانی که این درد را کشیدهاند دورهم جمع شوند و حرف بزنند: «خونه موندن کلافهام میکنه. گاهی وقتی دکتر هم میرم خوشحالم که روز زود میگذره، اگه جایی بود که ما رو دورهم جمع میکردن خوب بود. ماهم باید زندگی کنیم. پسرهام فقط حرف انتقام میزنند. میگم خدا باید انتقام ما رو بگیره؛ اما خب کینه به دل گرفتند خواهرشون و از دست دادن و من اینجوری شدم، اما بازهم به من دلخوشند. میگن صدات هنوز همون مامان خود مونه.»
سفالگری و پسرکی که پیش مادر ماند
معصومه عطایی ۳۲ ساله است. این روزها سفالگری میکند. با گل، بشقاب، کاسه و گلدان میسازد. معصومه در حادثه اسیدپاشی هر دو چشمش را از دست داد و دچار سوختگی شدید شد. ۴ سال از حادثه میگذرد. روزی که پدرشوهر معصومه به بهانه اینکه برای نوهاش - پسر معصومه - هدیه خریده به سراغشان آمد و معصومه را دم در خانه خواست و گفت برایشان سورپرایز دارد. از معصومه خواست چشمانش را ببندد، او چشمانش را بست و کادوی او اسیدی بود که سراپای معصومه را سوزاند. معصومه آنقدر فریاد زد که خانوادهاش به کمک آمدند و او را به بیمارستان رساندند. مدتی بود از همسرش جداشده بود و پدرشوهرش مدام پاپیچاش میشد که آشتی کند.
معصومه میگوید همه، اوایل به او و امثال او توجه میکنند: «همهچیز سطحی است همه اوایل کار میآیند و توجه میکنند. فقط بحث درمان نیست، بیشتر کسانی که این اتفاق برایشان افتاده منزوی و گوشهگیر میشوند. حضور در جامعه برایشان سخت میشود، اما اگر بدانند یک انجمن هست یا جایی که کسی اذیتشان نمیکند و همه مثل هم هستند، میتوانند روی آموزش خاصی تمرکز کنند.»
همان کاری که معصومه کرد؛ سفالگری یاد گرفت. چندی قبل هم نمایشگاهی از آثار سفالش برگزار کرد. همان نمایشگاهی که پدرشوهرش را به شکل یک گرگ سفالی تصویر کرده بود، البته فقط مجسمه گرگ نبود فرشته عدالت و کلی کوزههای سفالی رنگ و وارنگ و زیبا هم بودند. به قول خودش خشماش را روی گلهای سفالگری میریزد: «وقتی در کارگاه کار میکنم حس خوبی دارم همهچیز را فراموش میکنم. چرخ سفالگری نیاز به تمرکز بالایی دارد، برایم خیلی خوب است».
معصومه با لحن خیلی ملایم و صدای آرامی سخن میگوید. خیلی متین و با آرامش تا جایی که گاه به زحمت صدایش را میشنوی. او شانس این را داشت تا دوباره روحیهاش را بازسازی کند، از کمک مردم بهره بگیرد. به انجمن عصای سفید برود، خط بریل یاد بگیرد و از کنج خانه بیرون بیاید. هرچند گفت این روزها کمتر توان پرداخت کرایه ماشین دارد و از کلاسهایش کم کرده. قرار است پلک چشمش را ۲۴ مرداد برای بیستمین بار جراحی کند.
معصومه همچنین مجبور شد چندی قبل، از قصاص پدرشوهرش بگذرد. چون قصد داشتند حضانت تنها فرزندش، آرین، را از او بگیرند: «من در شرایطی قرارگرفته بودم که ترجیح دادم بچهام را نگهدارم تا این پیرمرد هفتادساله را قصاص کنم؛ اما بخششام از سر اجبار بود و نه رضایت. دوست داشتم دستکم این پیرمرد بقیه سالهای عمرش را در زندان میماند، او زندگی مرا نابود کرد و به دلیل کهولت سن فقط یک سال و نیم در زندان ماند.» معصومه به پسرش آرین نگاهی میاندازد: «در شرایطی مجبور به رضایت شدم که احساس کردم پسرم تحتفشار روحی شدید است. او این روزها مطمئن است که پیش من میماند و همین آرامش او خوشحالم میکند. خوشحالی را در وجود او میبینم. اینکه با خوشحالی میپرد بغل من و خیالش راحت است که ماجرا تمامشده، حضانتش دست مامانش است.»
معصومه، زیور و محبوبه فقط سه زنی هستند که به سراغ آنها رفتهایم، سه زنی که قربانی اسیدپاشی شدهاند. هرکدام داستان متفاوتی دارند، اما هر سه طعم تلخ بارها جراحی شدن، بیهوشی، بیمارستان و هزینههای کمرشکن و دردهای بیپایان را چشیدهاند، اما زنان دیگری هم هستند که این وضعیت رادارند. الهام، مهناز، طاهره و آمنه و... سراغ هرکدام که میروی، اول داستان زندگیشان را میگویند، داستانی که امروزش با گذشته یک دنیا فاصله دارد. آنها آرزو دارند زندگی کنند. مثل همه، یک زندگی عادی، بدون اینکه فراموش شوند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]
صفحات پیشنهادی
دستگيري عاملان اسيدپاشي بوكان |اخبار ایران و جهان
دستگيري عاملان اسيدپاشي بوكان کد خبر ۵۱۸۲۹۵ تاریخ انتشار ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۶ - 20 July 2015 فرمانده انتظامي آذربايجان غربي در خصوص حادثه اسيدپاشي گفت در تحقيقات فني به عمل آمده از متهمان و مواجهه حضوري با مصدومان حادثه چهار متهم به بزه انتسابي معترف و علت و انگيزه خود را عدمآخرین وضعیت پرونده اسیدپاشی اصفهان |اخبار ایران و جهان
آخرین وضعیت پرونده اسیدپاشی اصفهان فرمانده انتظامی استان اصفهان با بیان اینکه در این پرونده چندین مظنون مرحله به مرحله مورد بازجویی قرار گرفته و اظهارات آنها ثبت شده است گفت برخی از اظهارات مظنونین رد شده و برخی دیگر نیز نیاز به بررسی بیشتری دارد کد خبر ۵۱۶۴۷۱ تاریخ انتشارقتل برای جلوگیری از تعرض |اخبار ایران و جهان
قتل برای جلوگیری از تعرض کد خبر ۵۱۷۲۵۹ تاریخ انتشار ۲۴ تير ۱۳۹۴ - ۰۸ ۰۱ - 15 July 2015 پسری نوجوان که مدعی است بهخاطر جلوگیری از تعرض دست به قتل زده مطابق قانون آیین دادرسی جدید با حضور وکیلش در جلسات بازجویی حاضر شد و جزئیات قتل را توضیح داد به گزارش شرق اوایل تیر سال جاریبارش باران و موجي از خوشحالي مردم مازندران |اخبار ایران و جهان
بارش باران و موجي از خوشحالي مردم مازندران کد خبر ۵۱۷۰۳۶ تاریخ انتشار ۲۳ تير ۱۳۹۴ - ۰۹ ۲۹ - 14 July 2015 بارش باران از سحرگاه امروز موجی از خوشحالی مردم مازندران را برانگیخت به گزارش خبرگزاری صداوسیما مدیرکل هواشناسی مازندران گفت با ورود سامانه بارشی بارش باران سراسر استان راغافلگیری مسافران مشگینشهر با برف تابستانی |اخبار ایران و جهان
غافلگیری مسافران مشگینشهر با برف تابستانی بارش برف در ارتفاعات سبلان و کاهش کم سابقه دمای هوا در شهرستان مشگین شهر غافلگیری مسافران و گردشگران را به دنبال داشت کد خبر ۵۱۸۰۷۴ تاریخ انتشار ۲۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۸ - 19 July 2015 بارش برف در ارتفاعات سبلان و کاهش کم سابقه دمای هوا دبرخورد با خیریههای غیرمجاز در تهران |اخبار ایران و جهان
برخورد با خیریههای غیرمجاز در تهران رییس شورای زکات استان تهران در این جلسه با اشاره به اهمیت زکات در جامعه و اختصاص آن به رفع نیاز فقرا گفت تعهداتی که برای روستاها داده شده است از محل زکات هر روستا لازم است انجام شود و کمکی استانداری تهران به این شورا انجام داده چون از محل زکاوقتش رسیده که پرونده بورسیهها را قضایی کنیم! |اخبار ایران و جهان
وقتش رسیده که پرونده بورسیهها را قضایی کنیم شرط اول این پیگیری پرهیز از جنجال سازی درباره آن و مراقبت شدید از روند پیگیری به ویژه در مقابل بهبه برداری سیاسی است یعنی دو نکته مهمی که رهبری درباره این پرونده بیان کردند به نوعی در هم تنیده هستند و در عین حال خط سیری را مشخص میجنگلهای سیروان در «آتشی عمدی» سوخت |اخبار ایران و جهان
جنگلهای سیروان در آتشی عمدی سوخت فرماندار سیروان گفت بیش از 200 هکتار از جنگلهای این شهرستان طعمه حریق شد کد خبر ۵۱۷۷۶۹ تاریخ انتشار ۲۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۳ - 17 July 2015 فرماندار سیروان گفت بیش از 200 هکتار از جنگلهای این شهرستان طعمه حریق شد مراد یگانه در گفتوگو با ایسنآتش سوزی چند فروند شناور ایرانی باری در دبی |اخبار ایران و جهان
آتش سوزی چند فروند شناور ایرانی باری در دبی شنیده می شود که بعدازظهر روز دوشنبه چندین فروند شناور باری ایرانی به همراه محموله کالای تجاری در اسکله دبی امارات متحده عربی دچار آتش سوزی شدند کد خبر ۵۱۷۰۳۴ تاریخ انتشار ۲۳ تير ۱۳۹۴ - ۰۹ ۲۰ - 14 July 2015 شنیده می شود که بعدازظهر روجزئیات استخدام فرزندان فرهنگیان |اخبار ایران و جهان
جزئیات استخدام فرزندان فرهنگیان آموزش و پرورش باید 25 درصد از فرزندان ایثارگر و جانباز شاغل در آمورش و پرورش را جذب کند که براین اساس 1250 نفر باید پذیرفته شوند کد خبر ۵۱۵۹۱۹ تاریخ انتشار ۱۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۴ ۱۴ - 10 July 2015 مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش گفتمردم درباره مسایل جنسی خود مضطرب هستند |اخبار ایران و جهان
مردم درباره مسایل جنسی خود مضطرب هستند خود من وقتی در محافل خانوادگی و دوستی میگویم که پزشک در حوزه سلامت جنسی هستم یک دفعه با سیل سوالات آقایان و خانمها درباره مشکلاتشان روبهرو میشوم کد خبر ۵۱۷۰۳۵ تاریخ انتشار ۲۳ تير ۱۳۹۴ - ۰۹ ۲۴ - 14 July 2015 نشست گروه جامعهشناسی پزشکیکیفیت آب شرب قیامدشت ارتقاء مییابد |اخبار ایران و جهان
کیفیت آب شرب قیامدشت ارتقاء مییابد کد خبر ۵۱۶۳۹۱ تاریخ انتشار ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۸ ۰۷ - 11 July 2015 فرماندار ویژه شهرستان ری با اشاره به جلسه مشترک مدیران کل اجرایی استان تهران استاندار تهران و وزیر بهداشت در بخشداری قیامدشت گفت بر اساس تصمیمات گرفته شده در این جلسه آب شرب اینگازگرفتگی و مرگ، پایان سودای گنج |اخبار ایران و جهان
گازگرفتگی و مرگ پایان سودای گنج کد خبر ۵۱۶۹۹۰ تاریخ انتشار ۲۳ تير ۱۳۹۴ - ۰۹ ۵۳ - 14 July 2015 چهار مرد جوان در ماجراجویی چندین روزه برای یافتن گنج در یکی از روستاهای شهر سروآباد استان کردستان در داخل غار دچار مسمومیت و گازگرفتگی شدند و یکی از آنها جانش را از دست داد به گزارش فعلل زردی کودکان |اخبار ایران و جهان
علل زردی کودکان کد خبر ۵۱۶۳۹۰ تاریخ انتشار ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۸ ۰۶ - 11 July 2015 زردی ناشی از افزایش بیلیروبین در خون نوزاد است که عللی مانند ناسازگاری گروه خونی مادر و عامل RH عفونت خونی تغذیه و گرسنگی نوزاد دارد و در این حالت تغذیه کافی با شیر مادر موجب اصلاح زردی میشود بهتوسعهاقتصادی رابطه مستقیمی با شادبودن دارد |اخبار ایران و جهان
توسعهاقتصادی رابطه مستقیمی با شادبودن دارد در جامعه ایرانی سطوح انتظارات و توقعات اجتماعی و اقتصادی دچار آشفتگی شده است درواقع فقدان شایستهسالاری موجب شده است بسیاری از افراد سطوح اجتماعی و اقتصادی خود را نشناسند کد خبر ۵۱۷۰۴۰ تاریخ انتشار ۲۳ تير ۱۳۹۴ - ۰۹ ۴۶ - 14 July 201بحران آب شرب در خراسان شمالی |اخبار ایران و جهان
بحران آب شرب در خراسان شمالی گرمای هوا و کمبود یا نبود آب در روستاهای خراسان شمالی مردم را با مشکلات جدی مواجه کردهاست کد خبر ۵۱۴۴۷۸ تاریخ انتشار ۱۳ تير ۱۳۹۴ - ۲۰ ۵۷ - 04 July 2015 گرمای هوا و کمبود یا نبود آب در روستاهای خراسان شمالی مردم را با مشکلات جدی مواجه کردهاست بهعلت دردهای مفصلی از دیدگاه طب سنتی |اخبار ایران و جهان
علت دردهای مفصلی از دیدگاه طب سنتی کد خبر ۵۱۵۷۵۶ تاریخ انتشار ۱۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۶ ۴۰ - 09 July 2015 متخصص طب سنتی انواع دردهای مفصلی را بیان کرد و گفت گاهی دلیل افزایش دردهای مفصلی به دلیل کمتحرکی ورزش نکردن استحمام با شکم پر و افزایش مواد زائد است به گزارش فارس غلامرضا کرد ا-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها