واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
انواع فال ها، خرافه اند، تقدیر اند یا واقعیت؟/ یک جامعه شناس: جامعه ما نسبتا با این تفکرات درگیر است جامعه > حوادث - روزنامه شهروند نوشت:
تقدیرگرایی یا سرنوشتباوری، تفکری است که براساس آن تمام رویدادها و اعمال در استیلای قدرت سرنوشت قرار دارد. بهطورکلی تقدیر یا سرنوشت یکی از موضوعات مورد بحث در حوزه اخلاق، جامعه شناسی و حتی فلسفه است. انسانها در انجام بسیاری از اعمال خود، وجود اراده آزاد را آگاهانه و ناآگاهانه تأیید میکنند. انتخابهای متنوع و برنامهریزی جهت رسیدن به اهداف از پیش تعیینشده، شواهدی حاکی از این است که انسانها خود را در انجام اعمالشان آزاد و مختار میدانند.
با این حال، زمانی که بهرغم پیشبینی و تمهیدات گوناگون آنها نمیتوانند فعل مدنظر خود را انجام داده یا از وقوع حادثهای تلخ پیشگیری کنند، متوسل به تقدیر شده و وجود نیرویی مافوق اراده خود را که درنهایت مقهور آن هستند، تصدیق میکنند. موضوع تقدیر و تقدیرگرایی حتی میتواند در حوزههای روانشناسی و جامعهشناسی مورد بحث قرار گیرد. چراکه پدیده تقدیرگرایی نهتنها تاثیرات فردی دارد بلکه جامعه را تحتتأثیر قرار خواهد داد. در گفتوگوی پیشرو، تقدیرگرایی عامیانه و ریشهها و پیامدهای آن را با دکتر حاجی محمد احمدی، مدرس دانشگاه در حوزه علوم اجتماعی در میان گذاشتهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید. بهنظر شما تقدیرگرایی عامیانه را در فرهنگ عمومی جامعه ایران چطور میتوان تعریف کرد؟ اگر بخواهیم تعریفی از تقدیرگرایی داشته باشیم، باید گفت وقتی ما به جایی میرسیم که در برابر حل مشکلات و رسیدن به اهداف خود کاری از دستمان برنمیآید و به عبارتی در اندیشه و عمل قادر به پاسخگویی به شرایط نیستیم، ناگزیر هستیم که برای برونرفت از این وضع دست به فرافکنی بزنیم و بگوییم علت ناکامی و شکستهایمان این است که سرنوشت این را برای ما رقمزده و تقدیر ما این بوده است. این طرز تفکر در مقابل اراده آزاد انسان مطرح میشود. تقدیرگرایی پدیدهای است که نمیتوان گفت فقط خاص یک جامعه و یک فرهنگ است؛ بلکه خرافه و افسانههای واهی به دنبال آن در اکثر فرهنگها به شدت و ضعف متفاوت دیده میشود و وجود دارد. اگر بخواهیم در قالب ایران، تقدیرگرایی را در جامعه امروز بررسی کنیم میبینیم که حتی در دوره فعلی که شاید عدهای بگویند خرافه و خیالپردازی دیگر جایی ندارد، میبینیم که هنوز هم این تفکر سرنوشتباوری و تقدیرگرایی دیده میشود و وقتی افراد ناکام از رسیدن به آنچه که باید هستند، میگویند قسمت ما این بوده یا خواست خداوند برای ما این تقدیر را رقم زده است که این تفکر نشاندهنده عجز و ناتوانی انسانها و عدم آگاهی از حقوق و توانمندیهایشان است. اساسا ریشههای این نوع تفکر را بیشتر باید در فرهنگ جستوجو کرد یا به برخی باورها برمیگردد؟ میتوان گفت هر چیزی که در جامعه ما به وقوع میپیوندد، ریشه در یکسری از مولفههای تاریخی ما دارد که در این موضوع فکر میکنم نوعی توهم و ترس از شناخت و آگاهی در جامعه بهوجود آمده است. به بیان دیگر خیلی از موضوعات در درون جامعه حل نشده است. مثلا در دورههای گذشته که علم پزشکی پیشرفتهای فعلی را نداشت بسیاری از بیماریهای جسمی هم که حتی قابلدرمان بودند، برای جامعه تقدیر و دست سرنوشت تلقی میشد و مردم با تفکر تقدیرگرایی عامیانه برای درمان اقدام نمیکردند و نهایتا امیدوار به شفا بودند. البته این نگاه عامیانه در گذر زمان و با ارتقای آگاهی و اطلاعرسانی به انسانها و پیشرفتهای تکنولوژی تا حدودی تغییر کرده و بهتر شده است اما هنوز هم از این تفکرات رهایی پیدا نکردهایم. پیامدهای این تقدیرگرایی هم سلب آزادی و برآورده نشدن نیازها و نپرداختن به آگاهی و شناخت در میان جامعه است که در نتیجه جامعهای مسکوت باقی میماند. بهنظر من تنها راهحل مقابله با تقدیرگرایی عامیانه در جامعه همان آگاهسازی جامعه به هر نحوی است. رسانهها در این میان نقش مهمی دارند تا چشم جامعه را درمورد برخی واقعیتها و جلوگیری از ترویج خرافه و افسانه باز کنند. راه برونرفت و رهایی از این تفکرات نیازمند تئوریسازی و عملکردن به این تئوریهاست که در رأس آن نهادهای فرهنگی در انجیاوها و سازمانهای دولتی و همه تریبونهای فرهنگی که به مردم هشدار آگاهیبخش میدهند وظیفه اصلی را برعهده دارند. بهنظر میرسد آگاه کردن جامعه تقدیرگرا فرآیندی سخت و طولانیمدت است، چون این تفکرات اغلب بسیار ریشهای و عمیق هستند و تغییر آنها برای مردمی که شاید یک عمر به آن خو گرفتهاند، مشکل است... بدونشک این روند طولانیمدت و سخت است اما نهایتا با آگاهیدادن و فرهنگسازی درست میتوان به این تفکرات عامیانه غلبه کرد. بسیاری از کشورها به این نتیجه مطلوب رسیدهاند و با آگاهکردن جامعه توانستهاند بر این تفکرات یا بهتر است بگوییم توهمات خودساخته پایان دهند. آیا این پدیده را میتوان مختص به جوامع درحال توسعه دانست؟ البته خرافه و این نوع تفکرات در همه کشورها وجود دارد، حتی در جوامع توسعهیافته که شاید بسیاری از مسائل برایشان حل شده باشد هم این خرافه دیده میشود اما نسبت به جوامع درحالتوسعه بسیار کمتر است و درواقع اقلیتی هستند که مانعی برای روند پیشرفت جامعه محسوب نمیشود. با این حال در جوامعی که از نظر فکر، اندیشه و آگاهی عقبتر هستند، سرنوشتباوری و تقدیرگرایی در اکثریت جامعه وجود دارد و مانع مهمی برای پیشرفت است. دستاورد عملیاتیشدن مقابله با این تفکرات عامیانه برای جامعه چه چیزهایی است؟ بهنظر من اگر راههای برونرفت از این پدیده را در جامعه بشناسیم و عملیاتی کنیم، میتوانیم دستاوردهایش را در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه ببینیم. بهویژه تولید علم و دانش و رسیدن به دلایل علمی و منطقی برای هر پدیدهای میتواند برای مقابله با خرافه بسیار موثر باشد. جامعه ما هم نسبتا با این تفکرات درگیر است درواقع ما در گذار بین سنت و مدرنیته گیر کردهایم و درحالیکه جامعه رو به پیشرفت و توسعه میرود اما این تفکرات تقدیرگرایانه مانع است. مصداقهای زیادی برای این رفتارها میتوان عنوان کرد. خیل پیامهایی که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود با این مضمون که این متن را به ٥ نفر بفرست و آرزو کن تا ٤ روز آرزویت برآورده میشود. از این دست مثالها و مصداقها بسیار زیاد است. یکی از موانع توسعهنیافتگی همین تفکرات غالب بر جامعه است که به ترس انسانها از زندگی در واقعیت و عدمآگاهی آنها برمیگردد. ۴۷۲۳۷
کلید واژه ها: جامعهشناسی - روانشناسی -
یکشنبه 21 تیر 1394 - 08:36:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]