واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۶
رفیع افتخار به انتشار بیاجازه فایل صوتی کتابش به همراه امضای قرارداد کتاب دیگری که آن را «صوری و بیارزش» خواند، اعتراض کرد. این نویسنده از تولید فایل صوتی بر اساس یکی از داستانهای رئالش توسط یک موسسه انتشاراتی که نخواست نامی از آن ببرد، ابراز ناخرسندی کرد و به خبرنگار ایسنا گفت: اتفاقی متوجه شدم. و اگر الان از من بپرسید من چه کار کردم میگویم هیچ. هیچ کاری نکردم. چه کار میتوانستم بکنم؟ مگر نویسنده جز سکوت صدایی دارد؟! شما بودید چه میکردید؟ مثلا شکایت میکردید؟ فکر میکنید به جایی میرسید؟ فکر میکنید نتیجه میگرفتید؟ سالها دوندگی میکردید و سرآخر، هیچ. او که به تازگی کتاب «مسافر دماغ» را به ناشر سپرده تاکید کرد: از مخاطب، محتوا، شکل و قطع و دیگر مشخصات کتاب نپرسید چون جوابم این است: نمیدانم! و واقعا نمیدانم- علیرغم انعقاد قرارداد - آیا روزی کتاب چاپ خواهد شد یا ناشر همانند بسیاری از ناشرین دیگر پس از چند سال خیلی راحت کلمه نمیتوانیم چاپ کنیم را بر زبان بیاورد! بنابراین قراداد مابین ناشر و نویسنده یک نوشته صوری و بی ارزش است که حتی بار اخلاقی هم به دوش ناشر نمیگذارد، بار حقوقی که جای خود دارد. افتخار گفت: به راستی چرا اینگونه است و در چشم به هم زدنی زحمات و خلاقیت نویسندهها از طرف ناشران نادیده گرفته میشود و یا زوال مییابد؟ جز این است که نویسنده ها بی حامی و پشتیبانند که حتی از کوچکترین تشکل فعال صنفی نیز بیبهره ماندهاند؟ همان تشکلهایی که حق و حقوقشان را حفظ کنند. به راستی قراردادی که هیچگونه ضمانت اجرایی ندارد و ناشر هر وقت خواست (با هر دلیلی) آن را نادیده میگیرد به چه درد میخورد و اصولا کارکرد و کارایی ناشران در کشور ما چیست؟ او افزود: جدیدا به نویسندهها میگویند با سرمایه خودتان کتابتان را چاپ میکنیم. خانم جوانی را میشناسم که کتابش را به ناشری سپرد. ناشر برای او شرط گذاشت در صورت جایزه گرفتن در چاپ جدید و پس از شش ماه حق التالیف بپردازد. کتاب جایزه گرفت، به چاپ دوم رفت و حق التالیفی پرداخت نشد. این خانم به من گفت دیگر هرگز نمینویسد. از این دست، زیاد سراغ دارم. چندی پیش متوجه شدم یک نفر دیگر که کتابش بسیار تحسین شد و جایزه هم گرفت، کتابش را با هزینه شخصیاش منتشر کرده است. این نویسنده تاکید کرد: با وضعیت موجود، ناشران حتی نقش دلالی را هم ایفا نمیکنند. آنان یک سری موسسات خدمات چاپ هستند که در سطح زیراکس و تایپ مشغول فعالیت اند و در چرخه کارهای فرهنگی قرار ندارند و در این محدوده نمیگنجند. وقتی قرار باشد نویسنده خود بنویسد و خود سرمایهگذاری کند، پس وظیفه یک ناشر چیست؟ همین نویسنده خود نیز میتواند کتابش را چاپ کند و به انتظار ناشر نماند که پس از چند سال بگوید کاغذ گران شده و نمیتوانیم چاپ کنیم! و یا مردم کتاب نمیخوانند و نمیتوانیم چاپ کنیم و از این نوع بهانهها. میتواند، چرا نتواند؟ بنابراین میتوان این سوال را مطرح کرد که چرا نویسندگان قادر یا حاضر به دفاع از حق و حقوق خود نیستند؟ او گفت: در بخش دولتی که وضع به مراتب اسفناکتر است. بارها شاهد بوده ایم که با تودیع یک مدیرعامل، مدیرعامل جدید با نادیده انگاشتن قرارداهای قبلی و مفاد آن قراردادها دستور به کارشناسی مجدد میدهند. انگار نه قانون «عطف به ماسبق» وجود دارد، آن را نمیشناسند و یا اگر میشناسند خیلی راحت از کنار آن میگذرند. از اینان باید پرسیده شود آیا در بخشهای اقتصادی و خدماتی و سیاسی نیز مدیران جدید این اختیار و جربزه را دارند؟ امضاهای مدیران قدیم را نادیده گرفته و زیر همه چیز بزنند؟ اگر جوابشان مثبت است که وای بر ما، باید هر روز شاهد بروز جنگها میان دولتها و کشورها باشیم و سنگ روی سنگ بند نشود! رفیع افتخار گفت: به راستی چرا، چرا حتی این تیپ مدیران دولتی حق و حقوق نویسندگان را نادیده میگیرند و بدون هر گونه بازخواستی امضاهای پیشینیان را به هیچ میگیرند. آیا نویسندهها فریادرسی ندارند و یا اینکه آنان نیز در حالی که هنوز اولیه ترین حقوق فرهنگی و سازوکارهای نشر زیر سوال است و شکل نگرفته و سازمان و قوام نیافته خود را درگیر بحثهایی همچون جهانیسازی ادبیات، سفارشینویسی و امثالهم ساختهاند و این سیکل معیوب را ندانسته با دستان خود ادامه می دهند. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]