واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت
یتیمان عالم در فراق بابای خوبیها اشک ماتم ریختند
دیشب همه یتیم بودیم، همه بابایمان علی (ع) را یکصدا طلب میکردیم و دست به دامانش اشک میریختیم.
به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان، باز هم دیوارهای شهرمان سیاهپوش شد و باز درد یتیمی همهگیر بر جانمان چنگ انداخت. این چند شب در مساجد و حسینههای شهرمان غوغا بود، دلها تاب نداشت، به هزار و چند صد سال پیش، پشت درب خانه بهترین بابای دنیا رفته بودیم... این چند شب فرق شکافته حکایت قرنها نبود، حکایت دردهای دوران بود و عمامه خونین رنگ امروز دنیای بیانسانیت، رنگ آدمکشیها و نسلکشیهای متجاوزان بود، متجاوزانی که پس از شکافتن فرق «علی(ع)» در طول ادوار، سینه انسانیت را نیز شکافته بودند. دیشب گلدسته مسجد محلهمان چه سوزی داشت، از حسینیه انتهای خیابان صدای شیون میآمد و به کرات نام زیبای مهربانترین و شجاعترین بابای عالم تکرار میشد. دیشب به تن تمام بچههای کوچه، شهرمان و به گمانم تمام کشورم و شاید تمام شهرهای شیعهنشین جهان رخت عزا بود، دیشب هم به سوگ پدر مرثیه میخواندیم و هم جویای تقدیر نانوشته خود بودیم. دیشب تقدیرها نیز با اشکها رقم میخورد و قرآن تاج سرمان بود، از خداوند نیم نگاهی را طلب میکردیم تا پس از یکسال تیرگی، حال، نور قرآن را بر دروازه ذهنمان ببیند. در لابهلای مدیحه مداحان، عطر اسپند و شمیم امید به مشام میرسید، دستهایی که برای سینه زدن بلند شده بودند و گاهی بر سر فرو میآمدند در میانه راه با امید آغشته به شرمندگی از «الله» آغاز و تا صاحب مهربان این دوران، یک به یک دامنی چنگ میزد برای نجات. دیشب بلندگوی مسجد محلمان آرام و قرار نداشت و اما کمی هم که در شهر با پاهای دلت قدم میزدی میدیدی در کنج آتشنشانیها، گوشه سرای سالمندان، بیمارستان و حتی در ضلع ساکت و نمور پاسگاه و بازداشتگاه و زندانها، جعبهای جادویی بدون بلندگو و جمعیت چند هزار نفری نام «علی(ع)» را تا عمق دلهای ترک برداشته نفوذ میدهند. کارگر ساده با هزار بیم و امید از آینده، دخترک بیمار در بیمارستان در هراس از فردا و دردهای نفس گیرش، پیرزن سرای سالمندان با کوهی از تنهایی و حتی دختر و پسر نوجوان با دستها و فکرهای آلوده به رنگ روزمرگی، آرام و یا فریادگونه «الغوث الغوث» را صدها بار تکرار کردند. دیشب اشکهای سرازیر شده جویباری میساخت از چشمه دلهای متضرع تا سراپرده خالق، و ملائکه بین دلهای خاکی تا رب اولیای افلاکی پل زده بودند. هر ملک کولهاش سنگینی میکرد از خواهش عفو بندگان سراپا تقصیر و قلمهای تقدیر و قدر و قسمت هر کس را با توجه به کوله بارش مینگاشت. دیشب همه یتیم بودیم، همه بابایمان علی(ع) را یک صدا طلب میکردیم، کاسههای دلمان را تا درب لطف آقا آورده بودیم اما این کاسهها با کاسه یتیم بچههای کوفه، کوچ بابای خوبیها فرق داشت... دو شب قدر گذشت و تنها یک شب برای ثبت شدنها باقیست، و حال تا آن زمان دلهای زنگار گرفتمان را با بهترین امیدها به دستهای پر از عطف خداوند میسپاریم و با حذف منیتهایمان همیت ساختن را به خدای این تصاویر بدیع تقدیم میکنیم. و امید داریم تا تابلوی زیبایی انتظار را برای ظهور آقای زمانه ترسیم کنیم و دل و جسم و روحمان را تقدیم قدمهای سبزش سازیم و تا هر زمان درهای رحمت پروردگار باز است تعجیل در فرج را به اصرار طلب کنیم. ================== یادداشت از سیده فاطمه هلالات ================== انتهای پیام/72021/ط30
94/04/17 - 11:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]