تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):چهار چيز از خوشبختى و چهار چيز از بدبختى است: چهار چيز خوشبختى: همسر خوب، خانه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826308876




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادداشت/ منصور کنعانی مذاکرات هسته‌ای و نسبت آن با گفتمان جهانی انقلاب اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/ منصور کنعانی
مذاکرات هسته‌ای و نسبت آن با گفتمان جهانی انقلاب اسلامی
بعد از گذشت سالها از پیروزی انقلاب برخی‌ها هنوز یک نظام تک قطبی و کدخدا محور را بعنوان ساختار مورد پذیرش توده جهانیان می‌دانند غافل از آنکه این ساختار بشدت مختل شده و حتی در درون خود آمریکا از جامعیت افتاده است.

خبرگزاری فارس: مذاکرات هسته‌ای و نسبت آن با گفتمان جهانی انقلاب اسلامی



به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، منصور کنعانی دبیر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا در یادداشتی پیرامون «مذاکرات هسته‌­ای و نسبت آن با گفتمان جهانی انقلاب اسلامی» نوشت: بعد از گذشت سی و شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی برخی‌ها هنوز یک نظام تک قطبی و کدخدا محور و به اصطلاح امپراطوری نوین را بعنوان ساختار مورد پذیرش توده جهانیان می‌دانند و آن را مبنای تحلیل و سیاست خارجی کشور پیشنهاد می‌کنند غافل از آنکه این ساختار بیش از دو دهه است که بشدت مختل شده و حتی در درون خود آمریکا از جامعیت افتاده است. متن این یادداشت به شرح زیر است: « یکی از چالش‌ها این است که کسی تصور کند که ما اگر از مبانی اعتقادی خود، مبانی اعتقادی نظام جمهوری اسلامی دست برداریم، راه‌ها باز خواهد شد و دروازه‌های بسته گشوده خواهد شد که این خطای بسیار بزرگ و اساسی است. ( مقام معظم رهبری) بعد از گذشت سی و شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی برخی‌ها هنوز یک نظام تک قطبی و کدخدا محور و به اصطلاح امپراطوری نوین را بعنوان ساختار مورد پذیرش توده جهانیان می‌دانند و آن را مبنای تحلیل و سیاست خارجی کشور پیشنهاد می‌کنند غافل از آنکه این ساختار بیش از دو دهه است که بشدت مختل شده و حتی در درون خود آمریکا از جامعیت افتاده است. سرعت انتقال اطلاعات در دنیای امروز بصورت فزاینده‌ای سرعت پدیده‌های اجتماعی را، بویژه در جوامع در حال توسعه، افزایش داده است. در زمانی قرار داریم که تراکم بحران‌ها و تحولات بین‌المللی آنقدر زیاد است که مجال تحقیق و ارزیابی درست آنها بسیار دشوار می‌کند. امروز ایران اسلامی عزیزمان در مرکز بسیاری از این تحولات و مسایل تعیین کننده دنیا قرار گرفته است. ابرقدرت‌های فرتوت و رسوای قرن بدنبال کسب اعتبار آقایی خود از گذرگاه بُرد-بُرد با تنها قدرتی هستند که توانسته با استقامتی مثال زدنی و با بنیان‌های خدشه‌ناپذیر، هیمنه و هژمونی پوشالی‌شان را در چشم جهانیان متزلزل کند. روح اسلام ناب محمدی (ص) که در کالبد ایران دمیده شده، و به تعبیر حضرت امام (ره) ظهور ابرقدرت سوم در دنیای دوقطبی آن دوران بود، امروز همچون گوهری ارزشمند شده‌است که چشم دوستان و دشمنان بسیاری را به خود خیره کرده‌است و کاش این حقیقت را آن کسانی که در درون این گوهر هستند هم می‌دیدند و قدر می دانستند. حقیقت این است که علی‌رغم اتحاد و انسجام مثال زدنی داخلی که در برابر تهدیدات خارجی بیگانگان وجود دارد متاسفانه وفاق و حتی علم و توجه لازم در خصوص فرصت های خارج از مرزهای ایران اسلامی وجود ندارد. اساساً دو نگاه سیاه و سفید به دنیای خارج جا افتاده است. مضاف بر این متاسفانه صاحبان این دیدگاه‌ها گذر زمان را و تغییر و تحول عمیقی که در درون فرهنگ، جامعه و علوم غربی رخ داده را تا حد زیادی نادیده می‌گیرند بطوری که بعد از گذشت سی و شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی برخی‌ها هنوز یک نظام تک قطبی و کدخدا محور و به اصطلاح امپراطوری نوین را بعنوان ساختار مورد پذیرش توده جهانیان می‌دانند و آن را مبنای تحلیل و سیاست خارجی کشور پیشنهاد می‌کنند غافل از آنکه این ساختار بیش از دو دهه است که بشدت مختل شده و حتی در درون خود آمریکا از جامعیت افتاده است و این نه تنها در طبقه عموم که بشدت در میان نخبگان و متفکرین غربی رواج یافته است. شکست و سقوط امپراطوری امپریالیستی دیگر شعاری در کنج کشور خودمان نیست بلکه در پهنه وسیعی از کشورهای به اصطلاح توسعه یافته و در برخی از جوامع به اصطلاح در حال توسعه مورد توجه است. شاهد مثالش اینکه چاره اندیشی برای دوره بعد از این سقوط که موضوع بررسی بسیاری از متفکرین در جای جای این جوامع علمی است، کمیته‌های بین المللی با بودجه‌های نجومی که برای حل و پیش بینی بحران‌ها تشکیل شده، طیف قابل توجهی از گره‌های فلسفی که بحران معنویت را با شاخصه‌های هویت، خانواده و جامعه مطرح نموده و هشدارهای جدی در این زمینه داده‌اند.  این اعتراف بسیاری از متفکرین پسامدرن و منتقد مدرنیته است که بطور وسیعی در دانشگاه‌های مطرح دنیا بعنوان یک برآورد جامع از این همه تحول و پیشرفت ارائه شده است: بهشتی برای سرمایه‌داران و جهنمی برای بقیه اقشار. جای بسی تاسف است که برخی هنوز می‌خواهند ادعاهای استراتژیست‌های « جامعه باز» و « اقتصاد آزاد» را که بعد از جنگ جهانی دوم با عملی دانستن وعده « بهشت زمینی» فرانسیس بیکن (Francis Bacon) این جوامع را بدنبال خود کشاندند و امروز در کنار رفاه لجام گسیخته مادی، انبوهی از بحران‌های مدرنیته در هویت، اقتصاد و معنویت به بار آورده‌اند، به اسم حرف نوین و کلید پیشرفت و توسعه به خورد ملت بدهند و با اعتماد بنفس کامل آن را تنها راه می‌دانند و سعی دارند اسلام و امام(ره) را نیز منطبق بر این فکر منحرف و سطحی خود تعریف کرده تا مردم را نیز با خود همراه کنند. گویا که اصلا این نظام هیچ حرفی برای قوانین اجتماعی و حکومتی و اقتصاد نزده و کاملا سکولار بوده است در حالی که صحیفه امام(ره) پر است از چارچوب‌های اجتماعی و اقتصادی و خطوط قرمز آنها. متاسفانه ملاحظه می‌شود با خوشحالی تمام از اتصال به این اقتصاد سرمایه‌داری در حال سقوط استقبال می‌شود و از آمدن چند تاجر و سرمایه‌دار غربی قند در دلها آب. که گویا کدامین همای سعادت بر شانه‌های مملکت خواهد نشست. غافل از این که غول‌های اقتصادی دنیا امروز در چشم توده مردم جهان جنایتکارترین‌ها هستند که با قبضه سیاست و قوانین ملی و بین‌المللی کشورها زمینه سود بیشتر برای اقلیت و زیان بیشتر برای اکثریت را به ارمغان آورده‌اند. هنوز یک سال از کشته شدن بیش از هزار کارگر بنگلادشی بخاطر ساختار غیر استاندارد کارخانه‌ای که در راستای سرمایه گذاری‌های خارجی برای کارخانجات مد اچ اند ام (H&M) آمریکایی و پری مارک (Primark) ایرلندی کار می‌کردند، نگذشته است. کارگران یک دلاری چینی و هندی که برای این غول‌های جنایتکار آمریکایی و اروپایی کار می‌کنند و صدای سازمان ملل را نیز درآورده است، آینه عبرتی باید شود برای ما. جنبش‌های متعدد 99 درصد، حرکت‌های اعتراضی اروپا در جریان بحران‌های 2004 به بعد، اختلافات عمیق بین کشورهای ضعیف اتحادیه اروپا با سه کشور اصلی آن و درنهایت تقابل بین حاکمیت کشورهای ضعیف‌تر با مردمانشان همه و همه این تنفر از نظام اقتصادی این امپراطوری را تایید می‌کند. واقعا این دخیل امید را به کدامین نظام اقتصادی دنیا بسته‌ایم؟ قطعا این به معنای انزوای از اقتصاد دنیا نیست که امری غیرممکن است ولی اشتیاق بی‌مهابایی که متاسفانه امروز مشاهده می‌شود نه تنها مخرب و مایوس کننده خواهد بود بلکه می‌تواند زمینه گره خوردن شاهراه‌های اقتصادی کشورمان به بحران‌های بین‌المللی را نیز فراهم آورد. در اینجا قصد داریم مطالبی را از یک نگاه بیرونی به شرایط حال حاضر کشور بویژه مساله مذاکرات هسته‌ای و انسجام درونی نظام مطرح کنیم، باشد که به وظیفه خود در این بزنگاه عمل کرده باشیم. پر واضح است که دعواهای سیاسی آنقدر فضا را هیجانی کرده‌است که مطرح کردن یک سیر منطقی و مبتنی بر حقایق شاید چندان جذاب نباشد و بجای آن ذائقه‌ها به سمت مطالب سطحی و هیجانی تغییر کرده باشد. با این وجود من باب تکلیف شرعی خود را ملزم می‌دانیم بدون ورود به مسایل سیاسی و جناحی داخلی برداشت خود را نسبت به موارد کلان مربوط به ظهور و بروز نظام جمهوری اسلامی در چشم جهانیان مطرح کنیم. اخیراً مقام معظم رهبری در خصوص شخصیت حضرت امام (ره) فرمودند که بجای جزئی نگری و تحلیل تکه‌تکه دوران زندگی ایشان، مراجعه به اصولی داشته باشیم که این شخصیت را شکل داده است و این روش شناخت مانع از تحریف امام (ره) و در نتیجه انقلاب ارزشمند اسلامی می‌شود. معتقدیم که داشتن این نگاه جامع مساله بسیار مهمی است و در همه زمینه‌ها بویژه شناخت دشمن نیز باید به آن تمسک بجوئیم. ما اسم این نوع نگاه را یک نگاه سیستمی و کلان نگر می‌گذاریم که حرکات و اجزاء را در کنار هم تحلیل می‌کند و نه بصورت منفرد و مجزا. عصر انفجار اطلاعات به تعبیر نیل پستمن (Neil Postman) انسان‌ها را جزء نگر و معطوف به حال و توهم آینده کرده است. این یعنی « گذشته را فراموش کنیم و به حال و آینده موعود بیاندیشیم»؛ گزاره‌ای که شاید برای یک رابطه دوستی صدق کند (اصل مداهنه در اسلام) ولی قطعا برای مسایلی که با اصول و اساس یک کشور و گفتمان سر و کار دارد نشان از عمق فریبکاری گوینده دارد. در قضیه جنگ صفین و در زمانی که لشگر دشمن درحال شکست خوردن بود عمر و عاص در نامه‌ای به ابن‌عباس دقیقا همین گزاره را بیان می‌کند تا او را مجاب به صلح کند: «...گذشته را فراموش کرده و به فکر آینده‌ات باش... این جنگ هر دو طرف را به هلاکت خواهد کشاند.». این گزاره بارها توسط جنایتکارترین رژیم‌ها یعنی ایلات متحده آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در مواجه با افکار عمومی و قربانیان خود و در صحن سازمان ملل تکرار شده‌است. شناخت رفتار امریکایی‌ها بویژه دولت فعلی آن بشدت نیازمند یک نوع نگاه جامع و نظام‌مند است چرا که پیچیدگی‌هایی که دارد سبب می‌شود نگاه‌های متعصب و یکطرفه منفی را براحتی مستمسکی برای مظلوم نمایی خود قرار دهد و نگاه‌های جزئی نگر و خوشبین را با انعطاف‌های فریبکارانه از اصل منحرف و معطوف به فرع کند. امروز به هر دلیلی نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته بر سر میز مذاکره‌ای بنشیند که آن طرفش کشورهایی هستند که بیشتر آنها باورنکردنی ترین جنایت‌ها را در حق ملت ایران روا داشته‌اند و امروز بصورت غیرمستقیم دارند همان گزاره عوام فریبانه « فراموشی گذشته» را به طور غیرمستقیم در خلال این مذاکرات مخابره می‌کنند. اینجا همان نقطه‌ایست که باید همان نگاه سیستمی و کلان را در خصوص حرکات این قدرتهای جنایتکار و خونخوار بکار ببنیدیم تا فریب حرکت‌های ایذایی و خردشان را نخوریم: فریب روکش مخملی دست چدنیشان، لبخند خدعه وارشان و اشک تمساحشان را. شناخت رفتار امریکایی‌ها بویژه دولت فعلی آن بشدت نیازمند یک نوع نگاه جامع و نظام‌مند است چرا که پیچیدگی‌هایی که دارد سبب می‌شود نگاه‌های متعصب و یکطرفه منفی را براحتی مستمسکی برای مظلوم نمایی خود قرار دهد و نگاه‌های جزئی نگر و خوشبین را با انعطاف‌های فریبکارانه از اصل منحرف و معطوف به فرع کند. بعنوان مثال متن تبریک وزیر خارجه، جان کری، برای آغاز ماه مبارک رمضان که با یک نگاه آگاهانه به مسایل مورد توجه مسلمانان و ظرافت‌های روان‌شناسانه نوشته شده، باید در یک قاب بهمراه جنایات رژیم صهیونیستی، رژیم آل سعود، رژیم آل خلیفه، و تکفیریون منطقه دید. ایشان همان کسی است که قبل از تجاوز یمن با آل سعود دیدار کرد و بعدها معلوم شد حملات با موافقت ایشان آغاز شده است؛ همان کسی است که در جریان کودک کشی‌های رژیم صهیونیستی آن را دفاع از خود نامید، تجاوز عربستان به بحرین را دفاع مشروع نامید و ایرانی را که تنها کشوری است که بصورت جدی در برابر تروریست منطقه ایستاده است حامی تروریسم معرفی کرد و امروز هم از هر فرصتی برای تکرار این ادعا استفاده می‌کند که نمونه بارز آن انتشار گزارش سالیانه تروریسم چند روز پیش در وزارت خانه مطبوع ایشان است. این رفتارها را باید در یک مجموعه دید تا فهمید معنای تبریک ماه رمضان و آرزوی صلح برای یمن و فلسطین و عراق از زبان این جنایتکاران یعنی چه. اینکه زوزه مذاکره و گفت‌وگو سر داده‌اند قطعا از سر ضعفشان است که همچون معاویه در نزدیکی شکستش، امام علی (ع) را به کتاب خدا و خداترسی دعوت می‌کند همانی که همیشه نافرمانی‌اش را کرده‌است. لذا نباید صرفاً به تحلیل یک مقطع پرداخت بلکه باید وزارت خارجه آمریکا را در پهنه تاریخ حداقل 70 ساله بعد از جنگ جهانی دوم دید که چگونه به مثابه یک « کلّ بهم پیوسته» مبتنی بر اصول امپریالیستی به تجاوز، تحقیر و غارت دیگر کشورها پرداخته و باوجود تنوع در شیوه تعامل، هیچگاه نیز از اصولش عدول نکرده است. همچنانکه باید امام و انقلاب را با اصولش شناخت در مورد این دولت‌های استکباری نیز اولین قدم شناخت اصول آنها در مواجهه با ملت‌های دیگر است که تاریخ 200 ساله‌ای دارد. نوام چامسکی (Noam Chomsky) اندیشمند پرآوازه دانشگاه ماساچوست آمریکا که از بدو شروع جنگ ویتنام در اقلیت محض به نقد اساسی نظام سلطه جهانی موجود در جهان پرداخته و تقریبا جزئی‌ترین حوادث تاریخی مرتبط با سیاست خارجه کشورهای استکباری را در کتابهای مختلف خود مورد توجه قرار داده، این اصول را در دو محور اصلی خلاصه نموده است که تقریبا بر همه اتفاقات تاریخی تعامل آمریکا و کشورهای استعماری اروپایی با کشورهای دیگر منطبق است. اصل اول این است که « ما مالک زمین هستیم و برتریم» یعنی دیگران در صورت مشروعیتی که ما می‌دهیم حقی پیدا خواهند کرد. و اصل دوم این که « هر کاری ما انجام دهیم مورد علاقه کل جهانیان هست و نیازی به اثبات حقانیت آن نیست.» در حقیقت این دو اصل شاکله امپراطوری مستکبرین جهان به رهبری آمریکا است که نقطه‌ای از جهان را خارج از حاکمیت خود نمی‌بیند. دقیقا تعبیری که دولت بوش در برآورد عملکرد ایران و اینکه چرا تهدیدی بین‌المللی است تحت عنوان « غیر قابل کنترل» بکار برد، یعنی ما تحمل نمی‌کنیم کسی خارج از کنترل این امپراطوری باشد. لازم است در خصوص مساله « تعامل و آشتی با جهان» و « تنش زدایی با کشورهای دنیا» که این روزها و به بهانه مذاکرات بسیار سر زبان‌هاست با خود صادق باشیم. ما کشوری هستیم که بخاطر همان اصولی که امام خمینی (ره) در ذات این انقلاب نهاده، داریم نظم این امپراطور ظالم را بهم می‌زنیم، از کنترلش خارج شده‌ایم، اصل اول این است که « ما مالک زمین هستیم و برتریم» یعنی دیگران در صورت مشروعیتی که ما می‌دهیم حقی پیدا خواهند کرد. و اصل دوم این که « هر کاری ما انجام دهیم مورد علاقه کل جهانیان هست و نیازی به اثبات حقانیت آن نیست» اوامرش را گوش نمی‌دهیم که هیچ به مرگ هم تهدیدش می‌کنیم، چگونه آشتی‌ای را واقعا انتظار داریم؟ راضی کردن امپراطوری که اصولش اجازه رویکرد دیگری به او نمی‌دهد آیا چیزی بجز کوتاه آمدن از اصول اساسی خودمان خواهد بود؟ خطابه‌های قلدرمآبانه با ایران بعد از انقلاب اسلامی شاه بیت ثابت همه دولت‌های آمریکایی و اروپایی مستکبر بوده و هست که ادامه آن در برهه مذاکرات نیز خود مویّدی است بر اینکه این رفتار جزء اصول تخطّی ناپذیر آنهاست. بنابراین کسی که امروز سعی می‌کند دشمنی دشمن را در خلال این مذاکرات بر ملت بپوشاند در واقع خیانتی آشکار به اصول انقلاب و بشریتی کرده که دل به یک روزنه امیدی در برابر این نظام سلطه بی‌رحم بسته‌اند. کشوری که معاون ریاست جمهوری (Georg H.W. Bush) آن در مراسم اهدای مدال به ناخدای ناو نظامی که هواپیمای مسافربری ایران را با شهروندان بی‌گناهش در مقابل چشمان جهانیان منفجر کرده بود اعلام می‌کند « من از هیچ چیزی عذرخواهی نمی‌کنم، از هیچ چیزی که آمریکا انجام می‌دهد در همه جا و همه جور. مهم نیست که آن عمل چه باشد.» این یعنی همان خوی استکباری و منطبق بر دو اصل مطروحه. کشوری که با قلدری تمام و با ادله ساختگی به کشور عراق حمله می‌کند و هزاران انسان را می‌کشد و میلیون‌ها نفر را آواره می‌کند و وقتی که سوال می‌شود چرا بعد از چندین سال جنایت هنوز عراق با مشکلات امنیتی و اقتصادی مواجه است وزیر امور خارجه‌اش، رایس، با وقاحت تمام می‌گوید « علتش نیروهای نظامی خارجی عراق هست و با خروج آنها همه چیز مرتب می‌شود.» گویا که آنها صاحبخانه‌اند و شبه نظامیان شیعه عراقی که در قبال اشغال کشورشان مقاومت را بجای تسلیم برگزیده‌اند نیروهای خارجی مخلّ امنیت! در حالی که منطقه در آتش تجاوزکاری‌های آنها می‌سوزد و همزمان نظامیان متجاوزشان در افغانستان و عراق حضور دارند و کشتار مفتضح محمودیه را براه می‌اندازند و مقصرانشان بخاطر اختلالات روانی در آمریکا تبرئه می‌شوند، ایران را بخاطر چیزی که « قدرت تجاوزگر منطقه» (aggressive power) می‌نامند، بعنوان تهدیدی برای امنیت بین‌المللی اعلام می‌کنند. اینها در جراید ضد امپریالیستی نیست بلکه اسناد شورای امنیت سازمان ملل است! این ادعاها تنها با همان دو اصل امپریالیستی توجیه‌پذیر است که شوربختانه بر ساختارهای بین‌المللی نیز سایه سنگینی دارند. وا اسفا که به این جا که می‌رسیم بعضی‌ها شرف و غیرت را قلم می‌گیرند و بدون اینکه بخواهند به روی خود بیاورند خون صدها هزار شهید و زجر هزاران جانباز پای نهال انقلاب اسلامی را نادیده می‌گیرند و ذلیلانه یا مزوّرانه سعی می‌کنند زبان در دهان بگیرند و ظالم را جری‌تر کنند و می‌گویند « این قانون دنیاست و همه آن را پذیرفته‌اند!» جای بسی تاسف که چندی است این نداها باز هم از درون کشور ما در رسانه‌های جهان و بویژه در میان علاقمندان مقاومت و ایستادگی دارد انعکاس پیدا می‌کند. بد نیست برخی از این مدعیان، نگاهی هم به توده مردم دنیا بیاندازند و اینقدر چشم به دهان سیاستمداران مستکبرشان و پروپاگاندای رسانه‌ای‌شان نداشته باشند. چرا وقتی رهبری نظام قصد می‌کنند با جهان غرب حرف بزنند جوانانش و نه سیاستمدارانش را مورد خطاب قرار می‌دهند ولی عده‌ای جامعه جهانی را در آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان و آن هم در دولت‌های منفورشان خلاصه می‌کنند؟ فرض بر اینکه ما ناگزیر از تعامل با این کشورها هستیم، که خود جای سوال و مداقّه بسیار دارد، چرا فقط می‌خواهیم آنها را در جلسه خصوصی قانع کنیم و از صحبت کردن با مردمانشان امتناع ورزیده‌ایم؟ اساسا چه امیدی هست به کسانی که بصورت اصولی یک نگاه « ارباب و نوکری» به دیگران دارند تا با « احترام متقابل» دلایل ما را بپذیرند؟ آیا می‌دانیم چند درصد از مردمان دنیا مساله هسته‌ای ما را تهدید می‌دانند؟ جالب است که خطرناکترین کشور از نظر مردم بسیاری از کشورها از جمله خود کشورهای غربی و همسایگان ایران که توسط دو نظرسنجنی رسمی آمریکایی درسال 2012 منتشر شد آمریکا، اسرائیل و پاکستان بودند و ایران علی رغم تبلیغات وسیع ایران هراسی، حتی در نظر غربی‌ها در رتبه‌های پایین‌تری قرار داشت نکته جالتر آمار کشورهای عربی همسایه هست که همیشه نگرانی آنها بعنوان مستمسکی برای قدرت‌های استکباری‌ست، که آمریکا را بسیار پرخطرتر از ایران ارزیابی کرده‌اند. حال معلوم می‌شود که تعاریف بین‌المللی نیز که خیلی‌ها دارند رویش حساب می‌کنند یا سنگش را به سینه می‌زنند متاثر از اصول امپریالیسم آمریکایی است به این ترتیب که: تجاوز و تهدید آن چیزی است که آمریکا تشخیص می‌دهد نه مردم دنیا، و به همین ترتیب یک نظام حکومتی زمانی دموکراسی است که آمریکا تایید کند و یا به عبارت دقیق‌تر متحد او باشد، مهم نیست که در حقیقت آن یک نظام دیکتاتوری باشد یا کمونیستی، حقوق بشر آن چیزی است که دقیقا منطبق بر منافع و علاقه‌مندی‌های آمریکا باشد و لاغیر و تخطی از آن محکوم است. با یک نگاه ساده و صادقانه متوجه می‌شویم که  عمده رفتارهای این کشورها منطبق بر همین تعاریف استکباری از معیارهایی است که دنیا را با آنها فریب داده‌اند. این‌ها همان خطوطی است که در اسناد استراتژیک بعد از جنگ جهانی دوم، توسط جورج کنون (Georg F. Kennan) برای امریکایی که سرمست پیروزی‌های خود بود اشاره شده و امروز نقشه راه همه تعاملاتش با بقیه دنیاست. آنجا که می‌گوید« برای حفظ قدرت برتر و ثروت در دست آمریکا باید شعارهای دموکراسی و حقوق بشر و دیگر مسایل پوپولیستی را به کناری بنهیم و به بطور ویژه به مبانی محض قدرت بیاندیشیم. با این نگاه، دنیا یک نظم جدیدی خواهد داشت که همه نقاط دنیا براساس یک کارکرد برای آمریکا تعریف می‌شود.» باید بدانیم کسی که درحال مذاکره با او هستیم چگونه به ما و دیگران نگاه می‌کند: یک ابزار برای امپراطوری و قدرت محض خودش. این قضیه در مقاله‌ای که چند روز پیش توسط سرمایه‌دار معروف و موثر در سیاست خارجه آمریکا، جورج سورس منتشر شد نیز به وضوح دیده می‌شود جایی که اشاره می‌کند بحران اکراین اساسا بخاطر این است که اروپا بعلت درگیری با بحران‌های دیگر نتوانسته کارکرد خود را بدرستی ایفا کند! در این میان باید دید که دقیقا ما چه و که هستیم؟ چه اصولی داریم و چگونه به ارتباط با دیگر کشورها باید نگاه کنیم؟ در حقیقت مبانی انقلاب ما دقیقاً در نقطه مقابل قرار گرفته، یعنی ضد هر دو اصل امپریالیستی و در عین حال با یک نگاه جهانی و غیر منحصر در مرزهای جغرافیایی. آنها نمی‌توانند انحراف از فرمان پذیریشان را تحمل کنند، ما هم نمی‌توانیم فرماندهی ظالمانه و مستبدانه شان را تاب آوریم. این آغاز یک درگیری ایدئولوژیک است، آوردگاهی که از نظر ما منکرین آن یا شناخت حداقلی از وضعیت جهان و اصول انقلاب اسلامی ندارند یا دچار نفاقند. چه بخواهیم و چه نخواهیم اگر ما بر اصول خود باقی بمانیم و این امپراطوری هم بخواهد بر اصولش ثابت قدم بماند اساسا هیچ معامله بُرد-بُرد به معنای سود دو طرف ممکن نیست گرچه شاید در عالم اصطلاحات سیاسی معنی داشته باشد ولی در عالم حقیقت اینطور نیست. هر معامله ای بین این دو قدرت یعنی انقلاب اسلامی با رویکرد ضد استکباری و ضد امپریالیستیش و دولت‌های استکباری و قلدر مآب تنها درصورت افول یکی از آنها تا حدی که بخواهد برای حفظ موجودیتش از یکی از اصولش کوتاه بیاید ممکن خواهد بود. روزها در حال گذر است و چشمان دوست و دشمن خیره است تا ببینند چه کسی کوتاه خواهد آمد و این حساسیت و دشواری مسئولیت مذاکره کنندگان را نشان می‌دهد. البته این یکی از بهترین فرصت‌ها برای شکستن شاخ این قلدرهاست بویژه که اختلافات درونی این کشورها بشدت به این مساله گره خورده است. یک اشکال محاسباتی قابل تذکر دیگر در خصوص اظهاراتی است که به نوع قدرت و توانایی ما مربوط می‌شود. یعنی ما چه چیزی داریم که با اتّکای به آن امید داریم ابرقدرت‌های جنایتکار را مجبور به پذیرش اصولمان و عدول از اصولش وادار کنیم؟ برخی با یک برداشت سطحی توانایی را با وادادگی معادل می‌گیرند و فکر می‌کنند وجه‌المعامله ما دستآوردهای هسته‌ای است و به محض رتق و فتق آنها همه چیز تمام می‌شود غافل از اینکه اساسا بهتر از هرکسی خود دول غربی می‌دانند که بحث هسته‌ای بهانه است و مشکل اصلیشان همان فرمان ناپذیری است که اشاره شد. عین عبارتی که چند هفته پیش سناتورهای جنگ طلب آمریکایی در جمعه منافقین در شوی تبلیغاتی پاریس چندین باره بر آن تاکید کردند. فلینت لِورِت (Flynt Leverett) که سال‌ها بعنوان مشاور برنامه‌ریزی دولت بوش، مامور سیا و همچنین کارشناس امور خاورمیانه سازمان ملل بوده، قدرت امروزه ایران را بعد از سال‌ها بررسی‌های علمی و تجربی تحت عنوان « قدرت نرم یک انقلاب» جمع بندی می‌کند. او قدرت نرم را اینطور تعریف می‌کند که یعنی دیگران را وادار کنی چیزی را بخواهند که تو می‌خواهی بدون اینکه هیچ فشار نظامی یا اقتصادی وارد کنی. گرچه این تعبیر خود یک برداشت غربی است، با این حال یک معیار مناسبی است که بدانیم دشمن چگونه دارد ما را برآورد می‌کند. جالب است که متاسفانه عده‌ای در داخل کشور تازه در تکاپوی صدور انقلاب با دستکاری در اصول آن هستند و عده‌ای هم اساساً ایده انقلاب اسلامی را افراطی و غیر قابل انتشار در دنیا می‌دانند غافل از آنکه ببیند شعاع‌های نورش تا دورترین نکات رفته و امروز به همان سبب در دل ظالمان دلهره ایجاد کرده است. آری این آن چیزی است که دشمن تصمیم گرفته برای جلوگیری از گسترشش تحریم‌های فلج کننده و تکفیریون و شارلی ابدوها را راه بیندازد و امروز در همان راستا پای میز مذاکره بنشیند. این را باید بدانیم که قدرت نرم ما بسیار مهمتر از قدرت نظامی ماست. باید به این اعتقاد داشته باشیم تا بتوانیم بطور صحیح در میدان مذاکره و مبارزه ظاهر شویم. گوهر ذاتی این به اصطلاح قدرت نرم، مقاومت و ایستادگی و عمل به آیات قرآن کریم است که در قالب نظام یکپارچه ولایت فقیه عملی شده است. این را باید قدر دانست و محافظت کرد. اینکه گفته می‌شود مذاکره بده بستان است و ما هم باید چیزی بدهیم، در پاسخ باید گفت که نشستن ما با ظالمان دنیا سر یک میز بعد از 36 سال مقاومت خودش بزرگترین چیزی است که ما داده‌ایم در واقع ما از قدرت نرممان خرج کرده‌ایم ولی آنها بارها در هنگامه شکستشان برسرچنین میزهایی حاضر شده اند. سخن آخر اینکه اولا رفتارهای دولت امریکا در آستانه مذاکرات و انتخابات ریاست جمهوری آن کشور باید متکّی بر یک نگاه جامع نگر مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد، ثانیا در کنار تمرکز بر مسایل داخلی، چهره خود را بدرستی در آئنه افکار عمومی دنیا ببینیم و آن را مبنای حرکت و تحلیل قرار دهیم و نه مبتنی یک نگاه جزمی متاثر از فضای رسانه‌ای و ابرقدرتی. ثالثا از فرصتی که برای شنیده شدن صدای ایران اسلامی در افکار عمومی دنیا که در دو عرصه اساسی یعنی هندسه سیاسی جهان و تبیین صحیح اسلام ناب ایجاد شده باید بدرستی استفاده کرد. در عرصه اول رسوا کردن دشمن و بیان ظلم‌های آشکار و پنهان او از یک طرف و بیان ایستادگی‌های داخلی انقلاب اسلامی و حمایت همیشگی از مظلومان جهان باید از طرف دیگر مورد نظر باشد در غیر اینصورت قطعا مغلوب همان گزاره « فراموشی گذشته» خواهیم شد. در عرصه دوم باید در فضای مشمئز کننده جریانات تکفیری، روایت صحیح و ناب از اسلام را که اتفاقا غیرسکولار و برای مردمان جهان حاوی ابعاد تازه‌ایست بدون محافظه کاری ارائه شود. و بدانیم که این فطرت انسانهاست که مقصد ماست و نه گوش سیاستمداران.» انتهای پیام/

94/04/07 - 14:16





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن