پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851618069
فال و فال بینی در تهران با مشتریهای پر و پاقرص
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
فال و فال بینی در تهران با مشتریهای پر و پاقرص
خیابانی فرعی و پرت بود. جایی در مرکز تهران. از ساختمانهای اطراف بخوبی مشخص بود که سالهاست دیگر کسی برای زندگی سراغ اینجاها نمیآید و هر چه هست یا کارگاه صنعتی است و یا خانههای قدیمی ونیمه ویران که به حال خودش رها شده
روزنامه ایران - پریا خداقلی زاده: خیابانی فرعی و پرت بود. جایی در مرکز تهران. از ساختمانهای اطراف بخوبی مشخص بود که سالهاست دیگر کسی برای زندگی سراغ اینجاها نمیآید و هر چه هست یا کارگاه صنعتی است و یا خانههای قدیمی ونیمه ویران که به حال خودش رها شده.اما قسمت عجیب ماجرا اینجا بود که همان کاسبها و مغازه دارهای پایین خیابان هم انگار غریبه نبودند.اگر خانمی آن هم کاغذ بهدست این وقت روز به آنها یک سلام ساده میکرد، بدون آنکه جواب سلام را بدهند با دست و سر به پایین خیابان و آن خانه قدیمی معروف اشاره میکردند.می گفتند در این راسته همه مادام را میشناسند.همان مادام و قهوههای معروفش!
بالاخره در فلزی زنگ زده و کوچکی که ظاهراً برای همین پلاک است. زنگ خراب است.در را میزنم.خبری نمیشود.بار دیگر محکم تر.صدایی مبهم از دور میآید.صدا نزدیک تر میشود اما هنوز بیمعناست.پیرمرد لاغر اندامی در را باز میکند و تازه میفهمم هنوز دارد به زبان فارسی لهجهدار زیر لب غر غر میکند.چند بار سرش را تکان میدهد و میگوید: «چه خبره ؟ در خانه را شکستی که تو»! لبخندی میزنم و میگویم: «ببخشید پدر جان، زنگ خراب بود.»
بدون آنکه بخندد با همان لهجه فقط میگوید: «خودت پدر داری، من پدر شما نیستم....» و به پلههای بالا اشاره میکند. از راهروی کوچک تاریکی رد میشویم و به حیاط میرسیم.یک خانه خیلی خیلی قدیمی حیاط دار با شیروانی حلبی و اتاق هایی که هیچ ربطی بهم ندارند.از همان خانه هایی که تا خودت به چشم نبینی باور نمیکنی هنوز هم از این خانهها در تهران نفس میکشد! دیدن آن حیاط و خانه کلنگی کافی بود برای فهمیدن اینکه هیچ چیز این ماجرا شبیه چیز دیگرش نیست.نمی دانم چرا صدای خانم جوان و خوش صحبت پشت تلفن که اتفاقاً اصرار داشت تمام وقتهای این ماه پر است، هیچ ربطی به خانهای شبیه اینجا نداشت. تصورم ساختمانی مدرن بود با لابی شیشهای و اتاق انتظار در روف گاردن یا همان طبقه نهایی برج و...
صدای پیرمرد دوباره بلند میشود که چرا این دست، اون دست میکنی؟ بفرما بالا دیگه ! پلهها تمام میشود و دیدن کفشهای زیادی که بدون هیچ نظمی مقابل در انداخته شده خیالم را راحت میکند که دست کم در این خانه مخوف تنها نیستم.داخل میشوم.راهرویی باریک که انتهایش آشپزخانهای کوچک است.
سرکی داخل آشپزخانه ساده میاندازم و پیرمرد با دست به اتاق بغل اشاره میکند.اتاقی نسبتاً بزرگ که علاوه بر میز ناهار خوری دوازده نفرهای که در گوشهای چیده شده است نزدیک به پنجاه صندلی هم دور تا دور دیوارش چیدهاند.صندلیهای چوبی قدیمی که آنقدر استفاده شده که دیگر هیچ ابری در تشکش نمانده و با نشستن روی چهار پایه چوبی هیچ فرقی نمیکند.
همه چیز قدیمی و بشدت خاک گرفته است.پردههای کرم رنگ، قاب عکسها و مجسمهها در هالهای از خاک و غبار.تصویری از مریم مقدس که با گلهای مصنوعی تزئین شده درست روی دیوار مقابل جا خوش کرده و تا چشم کار میکند قاب عکسهایی که پر از بچهها و آدمهای مختلف هستند.با صدای آشنایی از دنیای قاب عکسها بیرون میآیم.همان صدای پشت تلفن.خانم جوانی است.خوش تیپ وحدوداً 30 ساله.خودم را معرفی میکنم.فنجان کوچکی دستم میدهد و با لبخندی میپرسد: «گفتی از طرف کی اومدی؟» میگویم: «فرشته» و دل دل میکنم نپرسد کدام فرشته؟! به نقطه نامعلومی خیره میشود و میگوید: «آها فرشته.....» خوشحال میشوم که فرشته خیالی من حداقل برای او یک دوست قدیمی از آب درمیآید !!!
زن جوان توضیح میدهد که اول نیت کنم و قهوه را سر بکشم و بعد دوباره با نیت به طرف چپ بدنم فنجان را داخل نعلبکی برگردانم و منتظر بمانم تا نوبتم شود.بعد به چیزی میگوید و از اتاق خارج میشود و به دنبالش دو سگ خانگی کوچک از زیر میز ناهار خوری بیرون میآیند و تازه میفهمم مخاطبش این سگها بودند!
پول مشکل است یا نه، مسأله این است
داخل اتاق مثلاً انتظار، بجز من درست 15 نفر دیگر هم بودند.خانمهای جوان، میانسال و حتی مسن.با تیپها و پوششهای مختلف....اما نکته مشترک همه، فال مادام است. اکثراً همدیگر را میشناسند. از حرف هایشان معلوم است مشتریهای چندین و چند ساله مادام هستند.ساعت میگوید زمان انتظار یک ساعت را رد کرده.کم کم حوصله ام سر میرود.خانم جوانی که لباس فرم اداری به تن دارد با ملایمت میپرسد: «شما بار اول تان است ؟» بعد انگار که خودش جوابش را گرفته باشد، دوباره میگوید: «برای همین انقدر کم تحملید، من بعضی وقتها بوده که بالای 6 ساعت اینجا نشستم.»
میگوید 6 ساعت و نمیدانم چرا یکدفعه یاد مطب آن دکتر قلب میافتم. همان روز که نوبتم بین مریض بود و سه ساعت نشستم و چه اعتراض هایی که نثار منشی بیچاره نشد. اما حالا همه با لبخند و رؤیا بافی، ساکت و آرام نشستهاند تا قرعه فنجان به نامشان بیفتد...
سر حرف باز میشود. رو به همان خانم جوان با لباس فرم اداری میگویم: «شما کارمند هستید ؟ حتماً هم کارمند بانک.» لبخندی میزند و با علامت سر حرفم را تأیید میکند.می پرسم: «شما دیگر چرا ؟ بانکیها که کارشان سکه است؟»
ابروهایش را درهم میکشد و در حالی که سرش به گوشی تلفنش گرم است با بیتفاوتی میگوید: «چه ربطی دارد ؟ مگه مشکل همه فقط پوله؟من خیلی ساله میام اینجا، واقعاً به فال مادام اعتقاد دارم.»
میگویم اینکه اعتقاد داری یعنی چی ؟ او هم جواب میدهد: «مثلاً یه بار گفت کارت جور میشه میری خارج، خب رفتم.بعد گفت تو مسیر آشنایی جدید قرار میگیری، دقیقاً همین جوری شد و... خلاصه هر چی میگه به یه ماه نشده همون جوری میشه.»
چشم هایم را مثل کسی که از تعجب نمیداند چه کند،گشاد میکنم و با همان لحن متعجب میپرسم یعنی واقعاً همان طوری شد ؟ خب پس چرا دوباره برگشتید ایران؟
«دقیقاً همونی شد که میگفت. مثلاً گفت، میری خارج، منم خیلی اتفاقی کارام جور شد چند روز رفتم ترکیه و برگشتم.بعد هم مادام میدونه جدا شدم و درست در همون روزها بهم گفت آشنایی جدید دارم که داشتم.»
تازه وقتی خیلی اتفاقی چشمم به ساعت کوچک کنار پنجره میافتد، میفهمم نزدیک به نیم ساعت است که پای حرف هایش نشسته ام حرفهایی که با همراهی بقیه کامل میشود. یک نفر برای دخترش نیت کرده و سال بعد کنکور قبول شده، یک نفر مریضی بچه خواهرش خوب شده و یک نفر در دوراهی انتخاب به توصیه مادام گوش کرده و بعدها فهمیده چه انتخاب درستی کرده و یک نفر درست مثل چیزی که مادام پیشبینی کرده بود با یکی از اقوام ازدواج کرده و.... دلم نمیخواهد این حس اعتماد بین مان را خراب کنم.در دلم میگویم واقعاً اینکه آدم حدس بزند در این دنیای وانفسا یک نفر دانشگاه قبول میشود یا ازدواج میکند، آنقدر عجیب است که فالهای مادام از آن خبر میدهد؟
نقش آرزوهای کف فنجان
خانمهای منتظر در اتاق یکی یکی فنجان بهدست میروند پیش مادام و بعد هم خوشحال و خندان از خانه خارج میشوند.بالاخره بعد از چیزی حدود دو ساعت نوبتم میشود.اتاق مادام دست چپ راهرو و کمی بالاتر است.اتاقی بسیار کوچک با یک تخت قدیمی و میز چوبی کوچک درست مقابل پنجره.مادام خانم مسنی است حدوداً 60 ساله. عینک بزرگی به چشم زده و یک لباس خانگی گشاد به تن دارد.می گویم چه خانه قشنگی دارید ! بدون آنکه جوابم را بدهد فنجان را میگیرد و درست مثل پیرمرد که حالا فهمیدم همسر مادام بوده، با همان لهجه میگوید که خیلی فنجان را ناجور برگردانده ام!
مادام با همان چشمهای کمسو و دقتی عجیب زل میزند به کف فنجان و شروع میکند به حرف زدن.آنقدر به جملهها تسلط دارد و پشت هم بدون هیچ مکثی حرف میزند که انگار از روی نوشته میخواند.البته خیلی عجیب نیست.وقتی قرار باشد همین حرفها را روزی 30 بار برای آدمهای مختلف تکرار کنی ناخودآگاه تسلطت بالا میرود!
مادام میگوید: «بخت و اقبالت بلند است، تا 4 وعده دیگر سکه شانس را پیدا میکنی و باید مواظب باشی چند نفر حسودی که دور و برت هستند آن را نقاپند. مسافری از راه دور میآید و خبرهای خیلی خیلی خوبی برات میاره، یک پول گنده که از مدتها قبل براش برنامهریزی کردی بهدست میاری و ممکنه با همون پول یک سند به نامت بشه. بعد به زیارتی میری و نذرت رو ادا میکنی. مواظب باش در این ماه چیزی گم نکنی. سال به نیمه نرسیده خبر بچه دار شدن کسی را میشنوی. در محل کار پست بهتری میگیری.مدل ماشینت تغییر میکند و تا دو وعده دیگر از بانگ خروس خبردار میشی که خبر خوبی در راهه و... حالا نیت کن و انگشت بزن کف فنجان.»!
انگشت میزنم.دوباره چند جمله از همان حرف هایی که حفظ شده میگوید.فال قهوه تمام میشود.میگویم که فال تاروت نمیخواهم. 55 هزار تومان روی میزش میگذارم.تشکر میکنم و از پلههای آجری پایین میروم.....
درماندگی اجتماعی یا اعتقاد؟
فال گرفتن و اعتقاد به انواع و اقسام فال هایی که این روزها خیلی هم تنوع شان بالا رفته، نه اتفاق جدیدی است و نه حرف جدیدی برای گفتن دارد.شاید بهانه نوشتن این گزارش موج جدیدی باشد که به این خرافه قدیمی روی آوردهاند.این روزها دیگر مثل قدیم فال قهوه فقط برای خانمهای میانسالی که نگران باز شدن بخت دخترهایشان بودند، نیست.کافی است دو سه جا از این فال و فال بازیها را امتحان کنید، تا ببینید چه تحصیلکردهها و آدمهای متشخصی مهمان این بساطها هستند و حاضرند چه هزینههای باور نکردنی را برای آن بپردازند.همه اینها نشان میدهد ازاین موضوع با تمام کلیشهای بودنش هنوز هم دردی دوا نشده، هنوز هم عده زیادی به جای پشتکار و تلاش و تحصیل و حتی کمک گرفتن از مشاور ترجیح میدهند سختی این راههای طولانی و ساعتهای انتظار و قیمتهای نجومی را به جان بخرند و در عوض با مشتی خیال و جملههای تکراری مسیر زندگی را در پیش بگیرند.
البته خیلی از این افراد فقط به فال آن هم در همین اندازه ساده اکتفا نمیکنند و دنبال جادو و جادوگری آن هم از نوع پیشرفته اش میگردند.جادو برای دخل و تصرف در واقعیت موجود.
این نظر محمد مهدی رادان، جامعه شناس و پژوهشگراجتماعی است.او که مدرس و عضو هیأت علمی دانشگاه است در این خصوص در گفتوگو با «ایران» میگوید: «در واقع پیش از شروع بحث باید این دو واژه را از هم تفکیک کرد.هدف فردی که فال میگیرد با هدف کسی که به دنبال جادو است، تفاوت بسیاری دارد. اولی به دنبال نوعی آگاهی از آینده دور، نزدیک یا حال است اما کسی که به دنبال جادو است به تصور خودش قصد نوعی دخل و تصرف در واقعیت را دارد.شاید در برگیری و استقبال از این عمل یعنی فال گرفتن در میان قشرهای مختلف جامعه به وضوح دیده شود اما هنوز هم نمیتوان گفت اکثریت عمدهای را با خود همراه کرده است.اما شاید بتوان این تعمیم را از واقعیت داشت که فال به دلیل پشتوانههای فرهنگی و مذهبی زیادی که در جامعه ما دارد هم به نوعی عمل رایجی تصور میشود.مثل تفأل به دیوان حافظ که به مناسبتهای مختلف صورت میگیرد و غیره.»
این پژوهشگر و مدرس جامعهشناسی دین در ادامه میافزاید:«اما اگر بخواهیم کمی ریشهای تر این موضوع را بررسی کنیم، باید به بحران خلأ نهادهای حمایتی در جامعه اشاره کرد.باید این معضل به صورت عمیق بررسی شود که چرا فردی حاضر میشود با طی مسافتی طولانی و هزینه هایی بالا تا یک شهر دیگر برود که مثلاً یک فرمول یا راه حل یا همان جادو را بگیرد؟ این فرد به درجه بالایی از استیصال وآسیب رسیده است و چون هیچ نهاد یا محل دیگری برای حمایت و مدد از او وجود نداشته این راهکار را انتخاب میکند.واقعاً ما چه میزان نهادهای حمایتی داریم که به نوعی در این وضعیتها پناه این دسته از افراد باشند و بتوانند به آن تکیه کنند. مثلاً وقتی اتومبیل گرانقیمت یک نفر سرقت میشود اگر سیستمهای ردیابی و اطلاعاتی سرقت قوی باشد میتوان ظرف مدت کوتاهی آن خودرو را پیدا کرد ولی زمانی که چنین امکانی وجود نداشته باشد،فرد راه حل جایگزین را انتخاب و تصور میکند اگر سراغ کسی برود که در این کار تبحر دارد میتواند مثلاً با جادو و سحر بفهمد اتومبیلش الآن کجاست.خب همه اینها نشان دهنده این موضوع است که خیلیها از فال و سحر و جادو در واقع به عنوان یک روش جایگزین استفاده میکنند.»
رادان همچنین یادآور میشود:«به طور کلی رواج چنین رفتاری میتواند نمادی از بها نهادن به تعقل باشد که باز هم نباید متهم اصلی آن را خود آن فرد دانست.واقعاً این وضعیت اجتماعی و تعداد اندک نهادهای مدنی است که به دامن زدن این وضعیت میانجامد.ضمن اینکه دو نکته مهم دیگر که نباید از آن غافل شد این است که دسته اول کسانی هستند که این فالها هنوز هم برایشان جنبه تفریحی دارد و با هزینه پایین قابل انجام است.اما دسته دوم افرادی هستند که با هزینههای بالا و با قصد جدی تری این اعتقاد را دارند که خود تعداد بالای این دسته دوم نشان دهنده افزایش سطح استیصال و درماندگی اجتماعی در جامعه است که به طور جدی باید چارهای برای آن اندیشید وگرنه به صرف اینکه بگوییم فال و جادو خرافات است و بس یا راه حلهای چکشی و موقتی،این معضل حل نخواهد شد.»
* * *
اینجور وقتها نه بحث فلسفی جواب میدهد و نه شعار دینی ونه نصیحتهای اخلاقی که این کارها خرافات است و چه و چه.... فقط همین قدر عجیب است که فنجان بیجان و عقل هم میفهمد دین و مذهب صاحب فال چیست و عجیب تر اینکه یادآوری میکند که به کدام امامزاده بروی و نذرت را ادا کنی....!!! واقعاً عجیب است و بیشتر از اینکه عجیب باشد خنده دار. اینکه فنجان میداند و ما نمیدانیم. نمیدانیم یا فراموش کردهایم. فراموش کردهایم که آیههای همان دین میگوید انسان اشرف مخلوقات است. مخلوقی که هر چه بخواهد با فکرخودش دقیقاً همان میشود.حالا خنده دار نیست که این اشرف برای ساده ترین و پیش پا افتاده ترین تصمیم هایش گوش به فرمان توصیههای یک فنجان بیجان نشسته ؟ گاهی وقتها به بیتوجهی آدمها باید شگفت زده ماند یا خندید، شاید هم گریست!
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
این قیافه زن ۷ هزار ساله تهران است، ببینید
این قیافه زن ۷ هزار ساله تهران است ببینید جامعه > میراث فرهنگی و گردشگری - یک کارشناس باستان شناسی از بازسازی چهره زن هفت هزار ساله تهران که اسکلت آن سال گذشته در حفاری های فاضلاب تهران کشف شد خبرداد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین و به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه میراچهره بانوی 7000 ساله تهران را ببینید + عکس
تراز چهره زن هفت هزارساله تهران با انتخاب رنگ پوست و حالت موهای اسکلت به صورت سلیقهای بازسازی شد به گزارش تراز چهره زن هفت هزارساله تهران با انتخاب رنگ پوست و حالت موهای اسکلت به صورت سلیقهای بازسازی شد «حفر چاه فاضلاب» و کشف آثار 400 ساله در خیابان مولوی تکارشناس سازمان هواشناسی در گفتوگو با فارس پیشبینی کرد باد و گرد و خاک امروز هم در تهران
کارشناس سازمان هواشناسی در گفتوگو با فارس پیشبینی کردباد و گرد و خاک امروز هم در تهرانکارشناس سازمان هواشناسی با بیان اینکه امروز باز هم تهران شاهد باد و گرد و خاک خواهد بود گفت بعد از ظهر در استان تهران شاهد بارشهای پراکنده و رعد و برق خواهیم بود کبری رفیعی در گفتوگپیش بینی آب و هوای نخسین آخر هفته تابستان ۹۴/ باران پراکنده در شمال غرب، گرد و خاک در تهران و سیستان و بلوچستا
پیش بینی آب و هوای نخسین آخر هفته تابستان ۹۴ باران پراکنده در شمال غرب گرد و خاک در تهران و سیستان و بلوچستان جامعه > محیط زیست - مهر نوشت مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی از بارش پراکنده در شمال غرب و وزش باد و گرد و خاک در برخی مناطق جنوبی و مرکزی کشبا حضور رئیس کل دادگستری استان تهران برگزار شد جلسه توجیهی و آغاز به کار مشاوران دادگاههای اطفال و نوجوانان
با حضور رئیس کل دادگستری استان تهران برگزار شدجلسه توجیهی و آغاز به کار مشاوران دادگاههای اطفال و نوجوانانبا حضور رئیس کل دادگستری استان تهران جلسه توجیهی و آغاز به کار مشاوران دادگاههای اطفال و نوجوانان برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی و ارتباطات دادگسترحضور غیرقابل پیش بینی تهرانی ها در مراسم تشییع پیکر مطهر شهدای دفاع مقدس
حضور غیرقابل پیش بینی تهرانی ها در مراسم تشییع پیکر مطهر شهدای دفاع مقدس حسین سبحانی نیا نماینده مردم در خانه ملت درباره پیش بینی حضور مردم در مراسم تشییع پیکر مطهر ۲۷۰ شهید دوران دفاع مقدس گفت پیش بینی این جمعیت اصلا ممکن نبود و در واقع باید از مردم تهران به خاطر تداعی روزهای برئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس راهور تهران بزرگ خبر داد افزایش بار ترافیکی در زمان افطار/ پیش بینی ترافیک ۴۰ دقیقه
رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس راهور تهران بزرگ خبر دادافزایش بار ترافیکی در زمان افطار پیش بینی ترافیک ۴۰ دقیقهای در هسته مرکزی شهررئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس راهور تهران بزرگ به تشریح تفاوت بار ترافیکی در ماه رمضان نسبت به ماه های دیگر پرداخت و گفت پیش بینی می شود در ساعات غروب دپيشبيني افزايش دما در تهران/ خليجفارس و تنگه هرمز مواج خواهند شد
۳۰ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲ ۳۱ب ظ کارشناس سازمان هواشناسي پيشبيني افزايش دما در تهران خليجفارس و تنگه هرمز مواج خواهند شد موج - کارشناس سازمان هواشناسي با پيشبيني وضعيت هواي کشور خليجفارس و تنگه هرمز را مواج و استانهاي جنوبي کشور را همراه با پديده گرد و خاک پيشبيني کرد به گزارشراه اندازی رصدخانه مغناطیسی برای پیش بینی زلزله در تهران
رئیس موسسه ژئوفیزیک خبر داد راه اندازی رصدخانه مغناطیسی برای پیش بینی زلزله در تهران شناسهٔ خبر 2776702 - جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰ ۲۲ دانش و فناوری > علم و دانش رئیس موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران از راه اندازی رصدخانه مغناطیسی جهت پیش بینی رخداد های زلزله دراطراف تهران خبر دادگاردین؛ تریبون تفاله های قوم لوط در تهران!
مردم ما را نمی پذیرند گاردین تریبون تفاله های قوم لوط در تهران بزرگترین مشکل برای همجنس بازان در تهران نه خطر پلیس یا شلاق خوردن بلکه پیدا کردن جایی برای نمایاندن این علاقه نشان داده شده است به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز روزنامه انگلیسی گاردین در مطلبی مفصل و اغراق آمیزراه اندازی رصدخانه مغناطیسی برای پیش بینی زلزله در اطراف تهران
رئیس موسسه ژئوفیزیک خبر داد راه اندازی رصدخانه مغناطیسی برای پیش بینی زلزله در اطراف تهران رئیس موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران از راه اندازی رصدخانه مغناطیسی جهت پیش بینی رخداد های زلزله دراطراف تهران خبر داد مجید نبی بیدهندی گفت بنا داریم تا یک رصد خانه مغناطیسی در حوالرئیس اداره پیشبینی هواشناسی تهران: هوای شهریار غبارآلود میشود
رئیس اداره پیشبینی هواشناسی تهران هوای شهریار غبارآلود میشودرئیس اداره پیشبینی و هشدارهای جوی ادارهکل هواشناسی استان تهران گفت طی روزهای آتی هوای شهریار همراه با گرد و غبار خواهد بود محمدمهدی عشقی امروز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در غرب استان تهران به پیش&zwnرئیس اداره پیشبینی هواشناسی تهران: هوای شهریار امشب بارانی میشود
رئیس اداره پیشبینی هواشناسی تهران هوای شهریار امشب بارانی میشودرئیس اداره پیشبینی و هشدارهای جوی ادارهکل هواشناسی استان تهران گفت هوای شهریار امشب بارانی میشود محمدمهدی عشقی امروز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در غرب استان تهران به پیشبینی شرایط جوی شهرستوزش باد همراه با گرد و خاک در تهران / پیشبینی رگبار موقتی باران و رعد و برق برای برخی استانها
کارشناس هواشناسی مطرح کرد وزش باد همراه با گرد و خاک در تهران پیشبینی رگبار موقتی باران و رعد و برق برای برخی استانها کارشناس هواشناسی ضمن اشاره به وزش باد شدید در برخی استانهای کشور تصریح کرد امشب و فردا در مناطقی از استانهای تهران البرز قم قزوین مرکزی سمنان و اصفهانوزش باد همراه با گرد و خاک در تهران / پیشبینی رگبار موقتی باران و رعد و برق در برخی استانها
کارشناس هواشناسی مطرح کرد وزش باد همراه با گرد و خاک در تهران پیشبینی رگبار موقتی باران و رعد و برق در برخی استانها کارشناس هواشناسی ضمن اشاره به وزش باد شدید در برخی استانهای کشور تصریح کرد امشب و فردا در مناطقی از استانهای تهران البرز قم قزوین مرکزی سمنان و اصفهان دتصاویری از بازی مهیج «فالاوت 4» که 10 نوامبرراهی بازار میشود
تصاویری از بازی مهیج فالاوت 4 که 10 نوامبرراهی بازار میشود فناوری اطلاعات > بازی - 10 نوامبر 2015 روزی است که بازی مهیج Fallout 4 برای پلیاستیشن 4 ایکس باکس وان و پی سی مایکروسافت ویندوز عرضه خواهد شد فال اوت 4 Fallout 4 فال اوت 4 Fallout 4 فال اوت 4 Faقلیان والیبالیست های آمریکایی در تهران + عکس
قلیان والیبالیست های آمریکایی در تهران عکستاریخ انتشار يکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۴ ۴۴ اعضای تیم ملی والیبال آمریکا که امشب دومین دیدار خود برابر تیم ملی ایران را برگزار میکنند شب گذشته را به گردش در تهران سپری کردند-