واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۴ تير ۱۳۹۴ (۱۰:۲۸ق.ظ)
دکتر اميني: شهيد بهشتي از تمام چالش هاي پيش روي انقلاب بزرگ تر بود گروه فرهنگي موج
در آستانه حادثه اندوه بار هفتم تير، دکتر محمود رضا اميني، تحليل گر و سخنران مسائل راهبردي و بين الملل، ضمن بازگويي خاطره اي تامل برانگيز از دکتر شهيد بهشتي، ابعاد تازه اي از منش و شخصيت ايشان را پيش روي مخاطب قرار مي دهد.
قابل تامل اين که؛ اين خاطره از اثر ارزشمند و در حال تاليفِ وي به نام «خاطراتي به رنگ ارغوان» برداشت و در اختيار علاقه مندان قرار گرفته است. متن خاطره به شرح زير است:
«زماني من به اتفاق چند تن از دوستان، شهيد دکتر بهشتي را به منظور رفع برخي ابهامات و شبهاتي که پيرامون زندگي و سلوک شخصي ايشان پديد آمده بود، به يک سخنراني در جمع جوانان و دانشجويان دعوت کرديم. در اصل تنظيم کننده سخنراني هم خود من بودم و خوب ايشان نيز دعوت ما را پذيرفتند و سخنراني در موقع مقرر آغاز شد.
خاطرم هست اشتياق و در عين حال التهاب عجيبي بين شنوندگان وجود داشت. من نيز با وسواسي خاص بين جمعيت ميگشتم و پرسش هاي دانشجويان و ساير جوانان شرکت کننده در مراسم را جمع آوري ميکردم. پرسش هايي که ميتوانست پاسخ به آنها ذهن پر ابهام و مشکوک برخي از جوانان را نسبت به آن شهيد بزرگوار روشن و آسوده کند.
اصلاً فلسفه برگزاري چنين سخنراني اي هم همين بود. آن روزها تحت تاثير فضاي سياسي و فرهنگي خاصي که وجود داشت، برخي از روي هيجان و ناآگاهي و حتي شايد هم مغرضانه و از روي عناد، انتقادهاي بسياري بر شهيد مظلوم وارد ميکردند. از جمله اينکه: رفاه مادي براي ايشان در درجه اول اهميت قرار دارد و خود او شبيه بورژواهاي ثروتمند زندگي ميکند؛ بعلاوه به دليل تحصيل، زندگي و تبليغ در خارج از کشور ميتواند علاوه بر ايجاد ارتباط با دشمنان انقلاب، حسابهاي ارزي قابلتوجهي نيز در برخي از کشورهاي اروپايي داشته باشد و...
دقيق يادم هست؛ آن روز جاذبه عجيبي در سخنان شهيد بهشتي بود. در واقع ايشان با آن خطابه مهم و تاريخي توانست قلب اغلب شنوندگان را با خود همراه کند و اين براي من بسيار رضايت بخش و مايه دلگرمي بود.
سخنراني که به پايان رسيد، پرسشهاي دانشجويان و ساير جوانان از ايشان آغاز شد. من به نظر خودم و براي اينکه برخي شبهات عليه ايشان همان جا پاسخ داده شود، چند سؤال مهم را از قول برخي دانشجويان حاضر خدمت شهيد مطرح کردم که يکي از آن ها اين بود:
-آقاي دکتر دانشجويي از شما سؤال کردهاند که گويا شما اموال و داراييهاي فراواني در داخل و خارج از ايران داريد؛ ضمن اين که به نظر ميرسد در حسابهاي ارزيتان هم رقمهاي قابل ملاحظه اي وجود داشته باشد. درباره چگونگي حصول و چند و چون گردآوري اين اموال چه پاسخي به دوستان ميدهيد؟!
يادم مي آيد شهيد مظلوم پس از شنيدن آن سوال چند لحظه سکوت کرد؛ آرام بود و گويا عجله چنداني براي پاسخ دادن به آن سوال نداشت. ناگهان بغضي سنگين در گلوي من پيچيد. اصلاً نميدانم چرا آن لحظه يک آن، شهيد مظلوم را در محاصره ابرهاي مه آلود و تيره تصور کردم. شبيه ماه پرفروغ و روشني که غريبانه پشت ابرها قرار گرفته بود.
اساساً آن مرد شکوه و عظمت وصف ناپذيري داشت. اين را من که بارها ايشان را از نزديک ديده و گاه با وي هم کلام شدهام مي گويم. همه اوصاف اخلاقي و انساني در وجود ايشان به حد کمال رسيده بود. اقتداري عجيب که از درون نشأت ميگرفت و دريايي از اخلاص و صداقت که هر فردي را به تعجب وا ميداشت، حتي دشمنانش را...
خاطرم هست ايشان بعد از مدتي تأمل با لحني دردمند و در عين حال با وقار گفت: «عزيزان من از پشت همين تريبون با صداي بلند اعلام ميکنم هرکس از اين جانب چه در داخل و چه درخارج از کشور به جز همين امکانات مألوف و متداولي که حسب وظيفه و شغل به اين جانب واگذار شده و در اختيار من قرار دارد، حساب بانکي و غيربانکي از شخص بنده سراغ دارد يا در جست و جوهايش ميتواند به آن دست يابد، متعلق به اوست.
بعد از ايراد اين عبارت، سکوت معناداري در جمع شنوندگان حاکم شد. سکوتي که از پذيرشي قابل قبول و مثبت حکايت ميکرد؛ و من هم که انگار به هدف نهايي خود از برپايي اين سخنراني رسيده بودم، با چشماني نمناک و سرشار از اشتياق و در حالي که قلبم از فرط ارادت به آن شهيد بزرگ به شدت در سينه مي تپيد، رفتن عزت مند آن يگانه مرد را از محل سخنراني تماشا و بدرقه ميکردم.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]