تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821103760




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گزارشی از مجاهدت نیروهای پشتیبانی سفر جهادگران به سرزمینی ناشناخته در دره ها


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارشی از مجاهدت نیروهای پشتیبانی
سفر جهادگران به سرزمینی ناشناخته در دره ها
فقط یک خبر در یکی از صفحات میانی یک رسانه موجب شد که از تهران عازم شهر حماسه و ایثار شوم اگر چه برای مان دل کندن از اهالی شیعه و سنی بلوچستان سخت بود.

خبرگزاری فارس: سفر جهادگران به سرزمینی ناشناخته در دره ها



به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، فقط یک خبر در یکی از صفحات میانی یک رسانه موجب شد که از تهران عازم شهر حماسه و ایثار شوم اگر چه برای مان دل کندن از اهالی شیعه و سنی بلوچستان سخت بود که 5 سالی را برای اردوی جهادی به آن ارض نام آور هجرت می کردیم؛ لیک به همراه برادر بهشتیان که تنها سید گروه جهادی مان است حرکت را آغاز کردیم به مناطقی که از عدالت انقلاب بهره ای کمتر برده و از امکانات ما پایتخت نشینان مرفه محرومند. اگر چه از هیاهوی پر زرق و برق و تجملات شهر ما و از دور دور کردن خودروهای لوکس جوانان مغرور پول پرست بالای شهر راحت و آسوده اند و صد البته از مانکن های بزک کرده ای که «گدایان عاطفی » پایتخت بوده و تمام چشم پر از تلوّن لنز هایشان به دنبال آنست که چشم های دیگر، رنگ های آرایش این محرومان از محبت و عاطفه و محرومین از روح پاکی را ببینند ... (خوشا بر احوال روستاییان)           به هر حال به دزفول رسیدیم و سوار تاکسی شدیم . اولین سوال از پیر مرد راننده این بود که « آیا منطقه احمد فداله را میشناسی» گفت: «همان که پشت کوههاست» گفتیم: «بله» و پاسخ شنیدیم «می گویند خیلی دور است و فقط ماشین دنده کمک دار و نیسان می رود » خلاصه از مسافران تاکسی تا کسبه و رهگذر، از هر که سوال کردیم تاکنون به آن منطقه نرفته بود. و اینجا بود که باز هم فهمیدیم گویا روستاهایی جدید را کشف کرده ایم.

*بسیج همیشه و همه جا
                                                                                      
جنگ که تمام شد عده ای تکنوکرات و آقا زاده که یکی دو ساعتی را تا اهواز آمده و در بحبوبه‌ی ایثار و فداکاری ملت و به خون غلطیدن جوانان و نوجوانان؛  به دنبال تحصیل در انگلیس و اروپا بودند و پس از رحلت پیر جماران، داعیه ی رهبری پدرشان را در سر می پروراندند؛ باز هم- با
دوره هایی که روباه پیر به آنان یاد داده بود- به عملیات روانی دست زدند که « پس از جنگ چه نیازی به بسیج » (!!) غافل از آنکه نه در شعار (سردار سازندگی) که در عمل، بسیج سازندگی می آید و بساط توطئه‌گران را که در پی برچیدن جهاد سازندگی بودند، بر می‌چیند و همه با هم بسیجی وار به خدمت ولی نعمتان انقلاب، گوی سبقت را از هم می ربایند تا « اولئک المقربون » گردند.
وارد سپاه سرافراز دزفول شدیم خودروی تویوتا در حال بار زدن تا خرخره از نان و کنسرو و چای و چراغ قوه تا آب و بنزین و البته چکمه و عروسک و شکلات برای اهداء به کودکان.
سروان حکیمی- مسئول بسیج سازندگی را با لباس نظامی و گتر شلوار و پوتین های آماده رزم دیدم که گویا عازم عملیات بود و ما نیز با کفش میهمانی و پالتوی بلند بارانی!!
آن لحظه جملات مردم دزفول به یادم می آمد که از پشت کوه ها سخن می گفتند و حال چهره ی حکیمی را می دیدم و این ها به ما می گفت «سفری سخت در راه است که حتی برای مردم این شهرستان نیز ناشناخته است و گویا پای هیچ دزفولی به آن دیار باز نشده است جز اهالی خود روستا ها»
از آنجا که بسیج سازندگی دزفول چند ماهی بود که برای آب رسانی به 22 روستای آن سرزمین، رفت و آمد ها به منطقه داشت ما نیز سراغ آنان رفتیم و عازم منطقه شدیم. عشایری از سلاله ی امام  سجاد (علیه السلام) در این دوران که عده ای به بهانه ی چرخیدن زندگی مردم، سانتریفیوژها را از چرخه انداخته و حق ماموریت های شان به ژنو و لوزان را با دلار محاسبه می کنند و تنها راه نجات را « مذاکره » می دانند، بی شک بیشتر از پیش باید قدر « ذخایر انقلاب » را دانست، عشایری که نه در شعار که در کردار، چرخ اقتصادی کشور را می چرخانند اگر چه « بی سوادند » و گاه واقعا « شناسنامه » هم ندارند اما غیرتی دارند در طراز همت و باکری، شجاعتی چون باقری و زین الدین، و در ولایت مداری همچون متوسلیان اند و کاظمی و دستواره و شوشتری و خرازی و چمران و برونسی و... تا منطقه فداله عمران  7 ساعت و تا احمد فداله 11 ساعتی سپری کردیم از ضرب بدن مان در راه پرسنگلاخ به درب و سقف ماشین، آنچنان جسم مان کوفته شد که گویا ساختمانی را با بیل و کلنگ گود برداری کرده ایم، منطقه عشایری با همان خون گرمی و میهمان نوازی عشایرایران زمین، که حقیقتا شرمنده مان کرد. عشایری که جملگی سادات حسینی از نسل سید الساجدین هستند که نان بازوی خود را می خورند بدون سو استفاده از عنوان و شهرت پدر؛ روستاییانی که شیر و پنیر و گوشت و کره و دوغ و گلیم و همه چیزشان به شهر صادر می شود بدون آنکه وامی 3 هزار تومانی گرفته باشند نه همچون عده ای دلال که کارشان  واردات لوازم آرایش و چوب بستنی و بیل هست تا لوازم صوتی و خودرو و ... با ارز دولتی و اختلاس 3 هزار میلیاردی و ... سخت ترین جهادگران آنان که کار اجرایی کرده و در مدرسه و مسجد و دانشگاه، اردو برگزار نموده اند خوب سختی های یک اردو و یا برگزاری یک مراسم را می دانند. اما حقیقتا اردوی جهادی امری متفاوت است البته برای گروه هایی که صعب العبور ترین و دور افتاده ترین روستا ها را انتخاب می کنند ورنه روستای کنار شهر و چسبیده به آسفالت، کار را بسی سهل و آسان می نماید.
آن روستاها که نه راه دارد برای عبور اتوبوس و مینی بوس و حتی سواری؛ نه توقف گاهی دارد برای استراحت پس از ساعت ها طی مسیر حتی گلاب به روی تان هم لا موجود؛ نه پلی دارد برای گذر از رودخانه هایی که  با قطراتی باران به سیلی خروشان تبدیل می شوند؛ نه بقالی و ساندویچی و گوشت و مرغ فروشی برای خرید حتی یک عدد بیسکویت و کیک؛ و نه حتی تعمیرگاهی برای پنچری و تعویض قطعات که سنگ ها و سنگلاخ های قله ها و چاله های دره ها هر چند ساعت، خودرویی را از کار انداخته و گروه را متوقف می سازد؛ بی شک این سختی های طاقت فرسا و موانع لاینحل و مشکلات بی بدیل و دشواری های تمام نشدنی اردوی جهادی یک طرف قضیه است و از فعالیت های تمام کمیته های فرهنگی و آموزشی و کشاورزی و بهداشتی و ورزشی و هنری که بگذریم حقیقتا مجاهدت کمیته پشتیبانی متفاوت ترین است که رشحه ای از همین اردوی آخر منتظران خورشید در ایام نوروز 94 خود حکایتی مفصل است: از تامین 15 خودروی دنده کمک دار که پس از هفته ها پیگیری از فرمانداری و ادارات گوناگون ، بالاخره سپاه دزفول و وزارت دفاع به دادمان رسیدند  تا خرابی خودروها و در نهایت غرق شدن یک نیسان در سیل رودخانه های وحشی آن دیار تصور کنید این سختی ها را؛ تا تامین مواد غذایی و گاز و وسایل آشپزی تا پخت غذای گرم ... حتی آنگاه که نان به سر رسید و گاز کپسول ها  تمام شد و سیل نیز اجازه خرید از شهر را نمی داد این جهادگران کمیته پشتیبانی بودند که هیزم ها را جمع آوری کرده و خورش قیمه را روی آتش پختند... شستن دیگ های بزرگ و سایر ظروف نیز حکایتی دیگر است. جهادگرانی که قبل از همه بیدار شده تا صبحانه را آماده نمایند حتی بعد از ظهر که یک ساعتی وقت استراحت است آنان به شستن و جمع و جور کردن وسایل ناهار مشغولند تا انتهای شب که سایر جهادگران به گپ و گفت و مباحثه اشتغال دارند، تدارکات چیان دغدغه آماده کردن چایی را دارند و ...
حتی این بچه های تدارکات هستند که قبل از اردو در قالب گروه پیشرو برای آماده سازی عزیمت نموده و پس از همه منطقه را ترک می کنند. خوشا بر اینان که مقرب ترین مقربان در گاه الهی اند. رسالت مسئولان: آنچه بیان شد یقینا قطره ای از دریای بیکران و اقیانوس لایتناهی جهاد و هجرت بسیجیان روح الله و سربازان سید علی است که نه قلم و کاغذ گنجایش ثبت و ضبط خدمت بی منت جهاد گران را دارند، نه قلم رانان عالم به آن اندازه هستند که بتوانند در تک تک گروه های جهادی حاضر شده و ثانیه ها و لحظه ها را به رشته ی تحریر در آورند. اما آنچه برای بچه های جهادی مهم است اینکه این قلم ها بتوانند پای مسئولان را از پشت میز مدیریتی با نسکافه و موز خارجی کنده و بدون راننده و خودروی شیشه دودی و البته بدون بالگرد به میان کوه نشینان و زاغه نشینان بیاورد، آنجا که بدون قاب های آنچنانی؛ تمثال مبارک  امام و آقا را  بر روی دیوار کاهگلی نصب کرده و اگرچه نه آب دارند نه برق نه راه نه مدرسه نه درمانگاه نه حتی سرویس بهداشتی و... اما جان فدایی انقلابند و نه تنها همچون کاخ نشینان دو قورت و نیم شان از انقلاب گوش فلک را کر کرده که روستاییان با معرفت و مملوّ از غیرت، بدون گله و شکایتی تمام و دغدغه شان پذیرایی از میهمان است.    آری که عجب رسالت و تکلیف مسئولان سخت است چرا که عن قریب است در یوم الجزا از عیال الله سوال شود که برای خدمت به خلق خدا چه کردید؟ آیا به صدای غریبی پیرمرد و پیرزن روستایی توجه کردید؟ آیا ناله‌ی آن زن باردار روستایی را وقعی نهادید که از درد به خود پیچیده و در نهایت جان به جان آفرین تسلیم کرد؟ آیا به درخواست نوجوان روستایی که تنها کلاسی برای درس طلب می کرد اهمیتی قایل شدید؟ و هزاران آیای دیگر که برای مسئولان، بلا و امتحان و آزمونی است و خوشا بر آن خدمتگزاران صدیقی که با امید معنوی و تدبیر ولایی، سربلند و سرافراز بیرون آیند و زمینه ظهور «خورشید » قرن را چون «منتظران » حقیقی فراهم آورند. انتهای پیام/

94/04/02 - 10:58





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن