محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844732331
«استانبول» رابطه من و مادرم را خراب کرد
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۴:۵۸
پاموک را بیشتر از طریق کتابهایش میشناسیم اما شاید کمتر کسی از برخی ماجراهای مربوط به او و قطع رابطهاش با خانواده به خاطر نویسندگی خبر داشته باشد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اورهان پاموک نویسنده برنده نوبل ادبیات 2006 که خیلی وقت نیست به 65 سالگی پا گذاشته، سال 2004 مصاحبهای را با «آنجل گورا کویینتانا» روزنامهنگار، تاریخدان و مترجم زبانهای اسپانیولی و پرتغالی، انجام داد. کارهای کویینتانا در نشریاتی چون «فایننشال تایمز»، «آبزرور»، «گاردین» و «پاریس ریویو» منتشر شده است. پاموک در دو بخش اول صحبتهایش از واکنش دوگانه به شهرتش در ترکیه، رها کردن نقاشی به خاطر عشق به نویسندگی، عادتهای روزانه، الگوهای ادبی و تلاشی که برای خواندن «خشم و هیاهو»ی فاکنر کرده سخن گفت. بخش اول این گفتوگو با عنوان «نقاش، نویسنده، کارمند، پاموک!» و دومین قسمت آن با تیتر «عقبنشینی کردم و به ریشههایم برگشتم» منتشر شد. بخش پایانی صحبتهای این رماننویس ترک برنده نوبل را میخوانید: «برف» سیاسیترین کتاب چاپشده شما تا حالاست. تصور خودتان از آن چه بود؟ وقتی در اواسط دهه 1990 در ترکیه کمکم شناخته شدم، زمانی که جنگ علیه چریکهای کرد شدت گرفته بود، نویسندههای چپگرا و لیبرالهای مدرن از من کمک میخواستند. میخواستند دادخواست امضا کنم و کمکم درخواست کردند کارهای سیاسی بیربط به امور کتابهایم انجام دهم. خیلی زود این تشکیلات توسط کمپین ترور شخصیتی پاتک خورد. شروع کردند به من توهین کردن. من خیلی عصبانی شدم. بعد از مدتی با خود فکر کردم چه میشود اگر رمانی سیاسی بنویسم و در آن به درگیریهای روحی خودم بپردازم؟ منی که از یک خانواده متوسط رو به بالا بودم و در قبال آنها که نمایندهای در دنیای سیاست ندارند، احساس مسوولیت میکردم. من به هنر رماننویسی اعتقاد داشتم. خیلی عجیب است که همین تو را به یک بیگانه تبدیل میکند. پس به خودم گفتم که یک رمان سیاسی مینویسم. به محض تمام کردن «نام من سرخ»، این کار را شروع کردم. چرا داستانتان را در شهر کوچکی مثل «قارص» روایت کردید؟ «قارص» به عنوان یکی از سردترین شهرهای ترکیه شناخته میشود. اوایل دهه 1980 کل صفحه نخست روزنامههای مهم به فقر در قارص اختصاص یافت. یک نفر حساب کرده بود که میشود کل شهر را با یک میلیون دلار خرید. وقتی میخواستم به آنجا بروم فضای سیاسی خیلی بحرانی بود. در حاشیه شهر بیشتر کردها سکونت داشتند اما در مرکز ترکیبی از جمعیت کردها، ترکها و مردم آذربایجان و دیگر اقوام زندگی میکردند. پیشترها روسها و آلمانیها هم آنجا بودند. تفاوتهای مذهبی هم وجود داشت؛ شیعه و سنی. جنگی که دولت ترکیه علیه چریکهای کرد به راه انداخته بود، آنقدر سنگین بود که رفتن به آنجا به عنوان توریست ممکن نبود. میدانستم که به راحتی به عنوان یک رماننویس نمیتوانم به آنجا بروم، بنابراین از یک دبیر روزنامه که با او در ارتباط بودم درخواست گذرنامه رسانهای کردم تا بتوانم از آن منطقه دیدن کنم. آدم بانفوذی بود و شخصا با شهردار و فرمانده پلیس تماس گرفت و به آنها اطلاع داد که من راهی آنجا میشوم. به محض رسیدن، با شهردار دیدار کردم و با رییس پلیس دست دادم تا مرا در خیابان دستگیر نکنند. اما بعضی از نیروهای پلیس که مرا نمیشناختند دستگیرم کردند و بردند، شاید به نیت شکنجه دادنم. بلافاصله اسم دادم؛ شهردار را میشناختم، رییس پلیس را میشناختم... من فردی مشکوک بودم. چون حتی با وجود این که ترکیه ظاهرا یک کشور آزاد است، هر غریبهای تا حدود سال 1999 مشکوک شمرده میشد. خوشبختانه امروز همه چیز آسانتر است.
اورهان پاموک
اکثر افراد و مکانهای کتاب معادل بیرونی دارند. برای مثال، روزنامه محلی که 252 نسخه میفروخت، واقعی بود. من با دو دوربین عکسبرداری و فیلمبرداری به قارص رفتم. از همه چیز فیلم میگرفتم تا بعد که به استانبول برگشتم، به دوستانم نشان دهم. همه فکر میکردند من کم دارم. اتفاقات دیگری هم افتاد، مثل مکالمهای که در آن توضیح دادم سردبیر آن روزنامه کوچک به «کا» (K) میگوید که دیروز چه کرد، و «کا» از او میپرسد از کجا میداند و او فاش میکند که به صحبتهای گذری نیروهای پلیس گوش کرده و پلیس همیشه کا را تعقیب میکند. این واقعی است. آنها دنبال من هم بودند. گوینده خبر محلی مرا جلو دوربین تلویزیون قرار داد و گفت: نویسنده معروف ما در حال نوشتن مقالهای برای روزنامه ملی است، که این خیلی مهم بود. انتخابات شهری در راه بود و مردم قارص درهایشان را برای من باز کردند. تمامشان میخواستند در روزنامه ملی حرف بزنند تا به گوش دولت برسانند که چقدر فقیرند. نمیدانستند که من میخواهم حرفهایشان را به یک رمان تبدیل کنم. فکر میکردند میخواهم یک مقاله بنویسم، باید اعتراف کنم که کار خیلی بیرحمانهای کردم. گرچه واقعا به نوشتن یک مقاله در این مورد هم فکر میکردم. چهار سال گذشت. من پیشرفت و پسرفت داشتم. کافیشاپ کوچکی بود که در آن مینوشتم و یادداشت برمیداشتم. دوست عکاسی داشتم که دعوتش کرده بودم بیاید قارص را ببیند. قارص در زمان بارش برف خیلی زیبا میشد. دوستم در کافیشاپ به طور اتفاقی یک مکالمه را شنید. در حالی که من داشتم مینوشتم، مردم با هم صحبت میکردند و میگفتند چطور مقالهای میتواند باشد؟ سه سال زمانی کافی برای نوشتن یک رمان است. فهمیده بودند. در ترکیه، محافظهکاران و سکولارها ناراحت بودند. نه تا حد ممنوع کردن کتاب و آسیب رساندن به من، اما ناراحت بودند و در روزنامههای ملی دربارهاش مینوشتند. واکنش مردم قارص هم دوگانه بود. بعضی گفتند، بله همینطور است. بقیه که معمولا ترکهای ملیگرا بودند، از این که من از آمریکاییها یاد کردهام عصبی شدند. مثلا همان گوینده خبر، کتابم را در ساک سیاه نمادینی گذاشت و برایم پست کرد و در یک کنفرانس رسانهای گفت که من تبلیغاتچی آمریکاییها هستم که این امری نامعقول و مهمل است. ما چنین فرهنگ کوتهنظری داریم. تعهد شما به ادبیات داستانی برایتان دردسر درست کرده. احتمال میرود این مشکلات در آینده هم ادامه داشته باشند. باعث از هم گسستن ارتباطات احساسی شده. این هزینه زیادی است. بله، اما خیلی هم شگفتانگیز است. وقتی در حال سفر هستم و تنها پشت میزم نیستم، بعد از مدتی افسرده میشوم. وقتی تنها در اتاق هستم و اثری خلق میکنم، خوشحالم. بیش از تعهد به هنر و کار که خودم را وقفش کردهام، به تنها بودن در اتاق تعهد دارم. من به این عادت ادامه میدهم و باور دارم چیزی که مینویسم روزی به چاپ میرسد. با این فکر رنگ رسمیت به خیالپردازیهایم میبخشم. من به ساعتهای تنهایی پشت یک میز با کاغذ خوب و خودنویس نیاز دارم. مثل بعضیها که برای سلامت نیاز به قرص دارند، من به این آیینها متعهدم.
اورهان پاموک
پس برای که مینویسید؟ همینطور که زندگی کوتاهتر میشود، اغلب این سوال را از خودم میپرسم. من هفت رمان نوشتهام. دوست دارم پیش از مرگ هفت رمان دیگر هم بنویسم. اما خب، زندگی کوتاه است. در مورد لذت بردن بیشتر از زندگی چه؟ گاهی باید واقعا خودم را مجبور کنم. چرا این کار را میکنم؟ هدف کلی آن چیست؟ اول، تنها در اتاق بودن یک غریزه است. دوما، یک جنبه رقابت پسرانه درون من هست که میخواهد دوباره برای نوشتن یک کتاب خوب تلاش کند. اعتقاد من به جاودانگی نویسندگان کم و کمتر میشود. ما تعداد کمی از کتابهایی را که در 200 سال گذشته به نگارش درآمدهاند میخوانیم. آنقدر همه چیز به سرعت عوض میشود که شاید کتابهای امروز، تا 100 سال دیگر به کل فراموش شده باشند. تعداد کمی از آنها خوانده میشوند. شاید طی 200 سال آینده پنج کتاب امروزی هنوز زنده باشند. مطمئنم که دارم یکی از آن پنج تا را مینویسم؟ اما آیا این معنای نویسندگی است؟ چرا باید نگران خوانده شدن کتابهایم در دو قرن آینده باشم؟ نباید دغدغه بیشتر عمر کردن داشته باشم؟ آیا به مسکن خوانده شدن در آینده محتاجم؟ من به همه اینها فکر میکنم و به نوشتن ادامه میدهم. نمیدانم چرا. اما هرگز تسلیم نمیشوم. باور این که کتابهای تو تأثیری در آیندگان خواهند داشت، تنها تسکین دلپذیر در این زندگی است. شما در ترکیه نویسندهای پرفروش به حساب میآیید، اما فروش خارجی کتابهایتان در خارج خیلی بیشتر از کشور خودتان است. آثارتان به 50 زبان برگردانده شده. آیا حالا وقت نوشتن به افزایش خوانندگان جهانی خود فکر میکنید؟ آیا الان برای خوانندهای متفاوت قلم میزنید؟ به این مسأله واقفم که گستره مخاطبانم دیگر به خوانندگان ملی محدود نمیشود. اما حتی وقتی شروع به نوشتن میکنم، به سمت گروه بزرگتری از خوانندگان قدم برمیدارم. پدرم عادت داشت پشت سر بعضی از دوستان نویسنده ترکش میگفت: آنها تنها مخاطب ملی را مورد خطاب قرار میدهند. چه ملی، چه بینالمللی، همیشه مشکل آگاهی از خوانندگان وجود داشته. الان هم از این مسأله گریزی نیست. دو کتاب آخرم به طور میانگین بیش از نیم میلیون خواننده در سرتاسر جهان داشتهاند. نمیتوانم کتمان کنم که از وجود آنها ناآگاهم. از سوی دیگر، هرگز حس نکردهام که برای رضایت آنها کاری کردهام. همچنین معتقدم اگر این کار را میکردم خوانندگانم حسش میکردند. از همان ابتدا خودم را موظف کردم که هرگاه انتظارات خواننده را حس کردم، پا به فرار بگذارم. حتی در مورد ساختار جملههایم؛ من خواننده را برای چیزی آماده میکنم اما او را غافلگیر میکنم. شاید به همین دلیل است که جملات بلند را دوست دارم. برای بسیاری از خوانندههای غیرترک، اصالت نوشتار شما ربط زیادی به زمینه ترکیاش دارد. شما چطور کارتان را در پسزمینه ترکی متمایز میکنید؟ مشکلی وجود دارد که «هرولد بلوم» آن را «اضطراب نفوذ» خواند. مثل همه نویسندگان، من در جوانی این مشکل را داشتم. اوایل دهه چهارم زندگی، دائم فکر میکردم ممکن است زیادی تحت تأثیر «تولستوی» یا «توماس مان» قرار گرفته باشم. در اولین رمانم به دنبال آن ژست اشرافی و بخشنده بودم. اما سرانجام به این نتیجه رسیدم که گرچه با تکنیکهایم از مسیر منحرف شدم منظورم نوشتن در این نقطه از جهان است که دور از اروپاست و سعی کردم با فضای فرهنگی و تاریخی متفاوت مخاطب متفاوتی را جذب کنم، به یک نوع اصالت دست پیدا کردم حتی اگر خیلی ناچیز بود. اما در عین حال این خیلی کار سختی است، چون این تکنیکها به راحتی ترجمه یا منتقل نمیشوند. فرمول اصالت خیلی ساده است؛ دو چیز را که قبلا کنار هم نبودهاند با هم بیامیز. به استانبول نگاه کنید؛ مقالهای درباره این شهر و این که چگونه چند نویسنده خارجی - فلوبر، نروال، گوته - آن را دیدهاند و دیدگاهشان روی گروه خاصی از نویسندگان ترک چه تأثیری داشته است. ابداع مناظر رمانتیک استانبول را که با این مقاله ترکیب کردم، شد یک زندگینامه خودنوشت. هیچ کس تا حالا این کار را انجام نداده. ریسک کنید و به چیزی جدید دست پیدا کنید. من با «استانبول» آزمایش کردم تا یک کتاب اوریجینال بنویسم. نمیدانم موفق شده یا نه. «کتاب سیاه» هم همینطور بود - دنیای نوستالژیک پروستی را با تمثیلها و داستانهای اسلامی ترکیب کردم و بعد همه را در استانبول قرار دادم تا ببینم چه اتفاقی میافتد. «استانبول» حسی را القا میکند مبنی بر اینکه شما همیشه تنها بودهاید. مسلما شما به عنوان یک نویسنده در ترکیه مدرن امروز تنها هستید. شما در جهانی که از آن فاصله دارید، رشد پیدا کردید و زندگی میکنید. گرچه من در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شدم و به من آموزش دادند که برای جامعه اهمیت قائل باشم، بعدها انگیزه گسستن و جدا شدن پیدا کردم. یک بخش خودتخریبگر در من وجود دارد و در زمان خشم و عصبانیت کارهایی میکنم که مرا از جمع خوشایند جامعه جدا میکند. خیلی زود فهمیدم که جمع، قوه تخیل مرا میکشد. من برای به کار انداختن قوه تخیلم، به درد تنهایی نیاز دارم. آن وقت است که خوشحال میشوم. اما از آنجا که ترک هستم، بعد از مدتی به تسکین یافتن توسط مهربانی جمع که خرابش کردهام، محتاج میشوم. «استانبول» رابطه من و مادرم را خراب کرد. ما دیگر همدیگر را نمیبینیم و مسلما به ندرت برادرم را ملاقات میکنم. رابطهام با جامعه ترک هم به خاطر اظهارات اخیرم، خیلی سخت شده. پس چطور خود را ترک میدانید؟ اول اینکه من ترک به دنیا آمدهام. از این بابت خوشحالم. از دید بینالمللی من بیشتر از آنچه خودم تصور میکنم، یک ترک هستم. من به عنوان یک نویسنده ترکیهای شناخته میشوم. وقتی «پروست» از عشق مینویسد، به عنوان فردی که از عشق جهانی مینویسد، دیده میشود. مخصوصا آن اوایل، وقتی درباره عشق مینوشتم، مردم میگفتند که از عشق ترکیهای نوشتهام. وقتی کارهایم ترجمه شد، ترکها به آن افتخار کردند. مرا از خودشان دانستند. برایشان بیشتر ترک شده بودم. وقتی در جهان شناخته میشوی، ترک بودنت هم پررنگ میشود، بعد ترکهایی که تو را قبول نداشتند هم بر ترک بودنت تأکید میکنند، حس هویت ملیات به بازیچه دست دیگران تبدیل میشود. توسط دیگران به تو تحمیل میشود. حالا دیگر آنها بیشتر از اثرم، نگران نمود بینالمللی ترکیه هستند. این مسبب مشکلات بیشتر و بیشتری در کشور من میشود. بسیاری از افرادی که کتابهایم را نمیشناسند، از طریق آنچه در مطبوعات پرمخاطب میخوانند، نگران نوشتههای من در جهان بیرون درباره ترکیه میشوند. ادبیات از خوب و بد، شیاطین و فرشتگان تشکیل شده. هرچه میگذرد آنها بیشتر نگران شیاطین من میشوند. ترجمه: مهری محمدی، مترجم ایسنا انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]
صفحات پیشنهادی
فاصله زیاد نمیتواند رابطه من و همسرم خراب کند
ستاره مشهور انگلیسی فاصله زیاد نمیتواند رابطه من و همسرم خراب کند ستاره مشهور انگلیسی بر این باور است که دوری از همسرش نمیتواند ارتباط آنها را خدشه دار کند به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران به نقل از آی تیوی فرانک لمپارد ستاره سالهای نزدیک تیم ملی انگلیسی که ایدر گفتوگو با حجتالاسلام غلامی بررسی شد رابطه تولید علم دینی با مساجد/ مسجد نباید مقابل شبهات بیتحرک باشند
در گفتوگو با حجتالاسلام غلامی بررسی شدرابطه تولید علم دینی با مساجد مسجد نباید مقابل شبهات بیتحرک باشندرئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانیِ اسلامی صدرا گفت مسجد باید محل تبلیغ دین باشد آن هم خط مقدم تبلیغ تمام تولیدات فکری که در حوزه علمیه صورت میگیرد نهایتا باید متناسب با محواشی جوایز حافظ/ تنابنده: همایون شجریان کاسبی ما را خراب کرد!/ تهمینه میلانی: منم صدام خوبه! + تصاویر
حواشی جوایز حافظ تنابنده همایون شجریان کاسبی ما را خراب کرد تهمینه میلانی منم صدام خوبه تصاویر پانزدهمین جشن دنیای تصویر تندیس حافظ شب گذشته 26 خردادماه در تالار وزارت کشور با حضور جمع کثیری از هنرمندان و سینماگران و همچنین عموم مردم برگزار شد به گزارش آنا پیش ااز سال ۷۶، معیار بازیگری رابطه و زیبایی شد
دنیای بازیگری از سال ۷۶ معیار بازیگری رابطه و زیبایی شد پاوه نژاد بازیگر سینما و تئاتر گفت از سال ۷۶ به بعد سینمای ما وارد بازیای شد که نتیجهاش همین است که میبینید آدمهایی که با رابطه و زیبایی برای فروش بالای گیشه به سینما آمدند به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز پیام دهکرمیخواهم به مادرم ادای دين كنم
پوران درخشنده میخواهم به مادرم ادای دين كنم میخواهم ادای دينی به مادرم داشته باشم زيرا مادرم را خيلی دوست داشتم تمام لحظه هايی كه با او بودم و خاطره هايی كه از او دارم را يادداشت كردم و در نظر دارم تا فیلمی با موضوع مادر بسازم به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگارانتصویری خراب از اسلام روی صفحه نمایش داعش
سی و دومین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم تصویری خراب از اسلام روی صفحه نمایش داعش متسابق اهل زیمبابوه برگزاری مسابقات قرآنی را عاملی برای تقویت وحدت و اتحاد مسلمانان عنوان کرد و گفت متاسفانه داعشی ها آمده اند تا تصویر اسلام را خراب و آن را از بین ببرند به گزارش سرویس فرهنگفیلم/ رابطه عجیب «باک» با اسبها
فیلم رابطه عجیب باک با اسبها شناسهٔ خبر 2774870 - پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۱ هنر > رادیو و تلویزیون دریافت 12 MB مستند سینمایی باک جمعه ۲۲ خرداد ساعت ۱۰ به مدت ۸۰ دقیقه از شبکه مستند پخش میشود به گزارش خبرنگار مهر باک محصول ۲۰۱۱ و درباره زندگی باک برانامان استرابطه برهنگی و زلزله در مالزی
رابطه برهنگی و زلزله در مالزی انتشار تصاویری از برهنگی گروهی کوهنورد در قله کوه کینابالو در ایالت صباح مالزی و زمین لرزه ای که روز جمعه در این منطقه اتفاق افتاد و دستکم یک کشته برجای گذاشت رابطه بین برهنگی و بلایای طبیعی را در شبکه های اجتماعی و رسانه های این کشور جنوب شرق آسیارابطه بلاتر رئیس اسبق فیفا با نامزد سابق کریس رونالدو فاش شد
الحیات گزارش داد رابطه بلاتر رئیس اسبق فیفا با نامزد سابق کریس رونالدو فاش شد ایرینا شایک بعد از کریس رونالدو با بردلی کوپر بازیگر سرشناس آمریکایی پس از یک قرار کاری نامزد کردند به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز به نقل از روزنامه "میرور" بریتانیا طی گزارشی کاز سال ۷۶، معیار بازیگری در سینما «رابطه» و «زیبایی» شد
پاوه نژاد از سال ۷۶ معیار بازیگری در سینما رابطه و زیبایی شد تاریخ انتشار پنج شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 15 30 | شماره خبر 1968007333931827515 تعداد بازدید 6 پ پ پاوه نژاد بازیگر سینما و تئاتر گفت از سال ۷۶ به بعد سینمای ما وارد بازیای شد که نتیجهاش همین است که میبینرابطه در سینما حکمفرما است/ برخی جوانان تازه وارد پر ادعا هستند
مهوش وقاری در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران رابطه در سینما حکمفرما است برخی جوانان تازه وارد پر ادعا هستند یک بازیگر از فضای حاکم بر سینما و ادعاهای برخی از بازیگران انتقاد کرد مهوش وقاری بازیگر سینما و تلویزیون در خبرنگار سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران درافطاری خانواده فلسطینی در میان خرابه ها
افطاری خانواده فلسطینی در میان خرابه ها شناسهٔ خبر 2782612 - جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۲۸ مجله مهر > دیگر رسانه ها مجله مهر جنگ های متعدد علیه مردم مظلوم فلسطین شرایط غزه را به وضعیتی غیرانسانی تبدیل کرده است یکی از خانواده های فلسطینی مجبور شده اند که روزه خود را در همین شرارابطه شخصیت با گروه خونی
چگونه می توان طبق گروه خونی به شخصیت افراد بی پرد و روحیات و خلقیات آنان را شناخت درست مانند طالع بینی از روی گروه خونی هم می توان تا حدودی به شخصیت افراد پی برد در سال 1900 دانشمند استرالیایی به نام کارل لندستینر 4 نوع گروه خونی کشف کرد در ژاپن مردم گروه خونی را ابزاری برارابطه گروههای خونی و آلزایمر |اخبار ایران و جهان
رابطه گروههای خونی و آلزایمر محققان دانشگاه شفیلد در تحقیقات جدید خود دریافتهاند که گروه خونی افراد میتواند در ابتلای آنها به بیماریهای زوال شناختی مانند آلزایمر تاثیرگذار باشد کد خبر ۵۰۶۸۱۰ تاریخ انتشار ۱۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۴ ۳۰ - 08 June 2015 محققان دانشگاه شفیلد در تحقیقاتدارنده مدال برنز دوی 200 متر آسیا: سطح مسابقات قهرمانی آسیا بالاتر از اینچئون بود/ باران سیل آسا کارم را خراب
دارنده مدال برنز دوی 200 متر آسیا سطح مسابقات قهرمانی آسیا بالاتر از اینچئون بود باران سیل آسا کارم را خراب کرددارنده مدال برنز دوی 200 متر آسیا گفت سطح رقابتهای قهرمانی آسیا از رکورد های ثبت شده مشخص است و بالاتر از اینچئون بود به گزارش خبرگزاری فارس رضا قاسمی در مورد برگزامعاون نظارتی بانک مرکزی خبر داد کاهش 2.4درصدی مطالبات معوق بانکی/ رابطه نرخ سود کوتاه و بلندمدت بانکی باید منط
معاون نظارتی بانک مرکزی خبر دادکاهش 2 4درصدی مطالبات معوق بانکی رابطه نرخ سود کوتاه و بلندمدت بانکی باید منطقی باشدمعاون نظارتی بانک مرکزی از کاهش 2 4درصدی نسبت مطالبات غیرجاری به کل تسهیلات نظام بانکی خبر داد به گزارش فارس به نقل از روابط عمومی بانک مرکزی حمید تهرانفر با بیانقتل، پایان رابطه پنهانی مرد خیانت کار
قتل پس از جر و بحث قتل پایان رابطه پنهانی مرد خیانت کار یک زن انگلیسی شوهرش را به تصور اینکه خیانت میکند با یک قایق میان رودخانه تایمز کشاند و با ضربات چاقو او را به قتل رساند به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران یک زن انگلیسی شوهرش را به تصور اینکه خیانت می&-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها