واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: کافه کتاب/40
تقی محمدی فکور زاده: سانسور بزرگترین مشکل ما است
اهالی قلم سانسور و قیچی شدن بخش هایی از هر آنچه که نوشته میشود را بزرگترین مشکل خود میدانند.
گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران - نسرین خدایاری؛ تقی محمدی فکور زاده،شاعر و ویراستار در اول مهر ماه سال1332متولد شده و برای اولین بار در 12سالگی قلم در دست گرفته است تا هر آنچه در جامعه دیده را به قلم تحریر درآورد.حال ما به سراغ او رفته ایم تا جویای وضع و حال امروز او شویم.
آقای فکور زاده از چه سالی نوشتن را شروع کردید؟
من از 12سالگی قلم در دست گرفتم و در 17 سالگی ترجمه شرح حال بزرگان را به صورت ماهانه در مجله امید ایران منتشر کردم.
انتشار شرح حال بزرگان من را وادار کرد تا انس بیشتری با قلم داشته باشم و با نگاهی به آثار جلال آل احمد ،مهدی آذر یزدی وو برخی از نویسندگان جهانی به کار خودم ادامه بدهم،من هم سوژه هایی برای خودم داشتم و سبک جدی_طنز را برای خودم انتخاب کردم.
چرا سبک جدی_طنز را برای خودتان انتخاب کردید؟
این سبک را انتخاب کردم تا ذهن مخاطبم را به چالش بکشم و به مردم بفهمانم که هیچ چیز آنگونه که ما فکر میکنیم نیست و ممکن است پایان کار همانگونه نباشد که ما برنامه ریزی کرده ایم.
آیا تا به حال کتاب داستان منتشر کرده اید؟
من هنوز کتاب داستان منتشر نکرده ام چون خیلی بد سلیقه ام.
اولین کتابی که چاپ کرده اید چه بوده است؟
اولین کتابی که منتشر کردم(اوگاندا:سرزمین خون)بود که در اوایل انقلاب به نام فرد دیگری چاپ شد.
تا به امروز لحظه ای پیش آمده که دست از نوشتن بردارید؟
ابدا،شما اگر به منزل ما بیایید همیشه زیر بالش من خودکار،مداد،کاغذ و کتابی است،امکان ندارد لحظه ای بیدار باشم و ننویسم و نخوانم البته خواب من هم بسیار اندک است.
به نظر شما در حال حاضر مشکل اهالی قلم چیست؟
بزرگترین مشکل اهالی قلم سانسور بوده که بنابر آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هر آنچه را که نوشته میشود را به نظر خودش قیچی میزند.
اگر به گذشته برگردیم فکر میکنید که چه شغلی را برای خودتان انتخاب میکردید؟
من در کودکی که به همراه پدرم به بیمارستان فیروزآبادی میرفتم با خاک و ریگ های کف بیمارستان برای بچه ها نسخه میپیچیدم ،علاقه خاصی به دانستن داشتم اما بعدها درتهران مشقت بسیاری را تحمل کردم و تا به امروز چیزی نزدیک به 25 یا26 شغل را تجربه کرده ام و این امر من را با طیف های شغلی جامعه آشنا کرد و فهمیدم که بسیاری از افراد از ترس جانشان و یا تامین هزینه اولیه زندگیشان به سختی کار میکنند و،پس من در وهله اول از یادداشت کردن شروع کردم.
شغلی که از 15 یا 16 سالگی به بعد دوست داشتم نشریات و کتاب بود مثلا دوست داشتم که یک کتابخانه داشته باشم.
چه کسی شما را برای شاعر شدن تشویق کرد؟
در زمینه شعر پسر عمه ام که در برهه ای از زندگی کارگرش بودم من را تشویق کرد ، وی بعد از آنکه فهمیده بود من به سرودن شعر علاقه دارم کاسه آبی را نشانم داد و گفت درمورد این کاسه آب شهری بگو و من هم یک شعر دوبیتی گفتم که البته آن را یادداشت نکردم ،وی هم به عنوان جایزه به من5تومان داد که آن جایزه برایم بسیار مهم شد زیرا به من فهماند که کارم ارزشمند است و حتی آدم هایی هم که با شعر و شاعری کاری ندارند شعر را دوست دارند و برای آن ارزش قایل هستند.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
عبدالعلی دستغیب: حمایت وزارت ارشاد از نویسندگان جوان به آینده ادبیات کمک می کند
فرید جواهرکلام: ناشران سر من کلاه گذاشتند
منصور ضابطیان: "سووشون" نگاهم را به ادبیات، عوض کرد
جزینی: آدم تنبلی هستم/ آرزو داشتم جنگلبان شوم
سیامک گلشیری: من نویسنده تمام وقت هستم
میرجلالالدین کزازی: زندگی بدون قلم به راستی زندگی نیست
نویسندگان باید خود را با شرایط جدید تطبیق بدهند/نوع نگاه به شیوه ارایه اطلاعات باید تغییر کند
احمد یوسفزاده: نویسنده میتواند با نوک ساچمهی قلم خاک کشورش را حفظ کند
جواد محقق: لنگان لنگان به کار نوشتن پرداختهام/ همه چیز با کمیتها سنجیده میشود
۲۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]