واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دکههای دخانیات، گاهی هم مطبوعات میفروشند!
آن شب میهمان داشتیم. سر راه به شیرینی فروشی رفتم. فروشنده جلوی مغازه ایستاده بود و سرش را به تأسف تکان می داد.
نویسنده : مسعود حیدری معینی
آن شب میهمان داشتیم. سر راه به شیرینی فروشی رفتم. فروشنده جلوی مغازه ایستاده بود و سرش را به تأسف تکان می داد. از تأخیرش عذرخواهی کرد و جعبه شیرینی را به من داد. کنجکاو شدم که چه چیز اینقدر فکر او را مشغول کرده؟ هم کلام شدیم، گفت: این دکه ای که در چند قدمی مغازه من است را میبینی، درآمد او از من بیشتر است! من در ماه چند میلیون اجاره مغازه، دستمزد کارگر و... می دهم بعد درآمد او از من و در واقع از بسیاری از مغازه دارهای اینجا بیشتر است. او مشتریانی دارد که در یک نوبت بیش از 150هزار تومان سیگار می خرند و خدا می داند چند درصد سود عایدش می شود... * پرسهزنی دور و بر باجههای مطبوعات کنجکاوی خبرنگارانهام گل کرد. تصمیم گرفتم چند روز و در ساعات مختلف در اطراف دکه قدم بزنم و بیشتر ته و توی این ماجرا را درآورم. گاهی روی صندلی های پارک محلی که درست پشت دکه قرار داشت می نشستم و با افراد هم کلام می شدم. وحید پسر 22 ساله ای است که عصرها به دکه رفت و آمد دارد و هر چند دقیقه به خودروی پژوی خود مراجعه می کند وجعبه های سیگار را به مشتریان می دهد. او در حال مشاوره دادن به یک دختر جوان است. برای او توضیح میدهد که بهتر است اول کدام نوع سیگار را مصرف کند و بعد از چه مدتی چه مدل دیگر آن را! بالاخره صحبتش تمام میشود. از او وقت میخواهم تا مرا هم راهنمایی کند! طبق معمول در حال آمد و شد است. 20 دقیقه ای طول میکشد تا بتواند پاسخ مرا بدهد. از او میپرسم قیمت گران ترین نوع سیگاری که داری چقدر است؟ میگوید: «28 هزار تومان که در بسته های 5 تایی است و هر بسته بزرگ آن را به 140هزارتومان میفروشم. البته غیر از من کسی این مدل سیگار را در این منطقه ندارد و اگر بخواهم، میتوانم یک بسته اش را به آنانی که به این مدل سیگار عادت کرده اند تا 100هزار تومان هم بفروشم». در همین هنگام یک جوان تنومند با اندام ورزیده و سینه ای ستبر جلو میآید، به وحید سلام میکند و میگوید: زود باش با آژانس آمدم وقت ندارم . وحید سری به خودروش میزند و سیگارهای او را میآورد. او هم 48 هزار تومان کارت میکشد و میرود. * سیگارهای 200 هزار تومانی! شب بعد حدود ساعت هشت و نیم دوباره جلوی دکه میآیم. شلوغ است. خودروهای زیادی به صورت مورب پارک کرده اند. یک خودروی آردی با سه سرنشین جوان توجهم را جلب میکند. یکی از آنها سه نخ سیگار میخرد و سه نفری شروع به کشیدن سیگار میکنند. در همین حال یک پراید با دو سرنشین دختر میآید و آن ها هم سیگار میخرند. هر دو خودرو در کنار هم به حرکت در میآیند و دور میشوند. البته این دکه بیشتر محل تجمع افرادی با خودرو های گران قیمت است. افرادی که در یک نوبت تا 200 هزار تومان هم پول به سیگار می دهند، گویی که آدامس خریده باشند. «آرمان» که یکی از همین جوانهاست از پورشه پیاده میشود و چند بسته سیگار میخرد . دوست دیگرش که برای خرید آبمیوه پیاده شده به او می گوید معمولا عصرها همین موقع با چند تا از بچه ها اینجا قرار داریم. در همین هنگام دو خودروی پرادو میآیند و آرمان را صدا میزنند. آرمان برای هرکدامشان یک بسته سیگار پرت میکند و میگوید شما بروید ما می آییم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]