واضح آرشیو وب فارسی:دکتر سلام:
راه حل هایی برای شروع دوباره رابطه زناشویی و از سرگیری روابط را در این مطلب برایتان آورده ایم امیدواریم به دردتان بخورند. ،بسیاری از ما به دلیل های نادرست ازدواج کرده ایم، با سهل انگاری و بی تفاوتی ازدواج کرده ایم، به انتخاب پدر و مادرمان ازدواج کرده ایم، بدون اینکه هیچ نظری داده باشیم. ممکن است آنقدر کم سن و سال بوده ایم که معنی ازدواج را نمی فهمیده ایم. آن قدر آگاهی نداشته ایم که به ظاهر همسرمان توجه کنیم و او را بشناسیم. ازدواج کرده ایم، چون راه دیگری نداشته ایم. ممکن است همسر خود را فقط در آینه بخت دیده باشیم و حالا قیافه او را دوست نداریم و یا به هزار و یک دلیل دیگر از ازدواجمان دلسرد شده ایم. حالا به نقطه ای رسیده ایم که چاره ای جز تحمل نداریم. در کنار هم زندگی می کنیم، چون جای دیگری نداریم. با هم هستیم، چون کس دیگری را نداریم. می سازیم، چون راه دیگری نداریم. در چنین شرایطی و با چنین روحیاتی آیا راهی وجود دارد که طعم عشق را بچشیم؟
بله، راهی وجود دارد، حتی اگر بیست سی سال از زندگی مشترکتان می گذرد. می توانید از نو آغاز کنید. و این در حالی است که اکنون تجربه و آگاهی بیشتری در مقایسه با زمان جوانی دارید، شناخت بیشتری از مشکلات زندگی دارید و بیشتر از همیشه طالب عشق هستید. یک مثال ساده: وقتی به خانه جدیدی نقل مکان می کنید با چه شور و نشاطی وسایل خانه را جا می دهید، با همسرتان درباره تزیین خانه صحبت می کنید و آنقدر هیجان دارید انگار که تازه ازدواج کرده اید. لبخند می زنید، بدون خستگی تا نیمه های شب وسایل را سر جای خودش می گذارید، با همسرتان رفتار خوبی دارید، شاد و سرحال و خوشحالید. در واقع برای اینکه از نو شروع کرده اید، احساس جوانی می کنید نه به خاطر اینکه صاحب خانه جدیدی شده اید. حالا تصور کنید همسرتان با تغییرات ظاهری و باطنی برای شما تازه و جدید شود و خودتان هم به خاطر تغییرات جسمی و روانی آدم دیگری شده باشید. چه احساسی خواهید داشت؟ لابد زیر لب می گویید: «غیرممکنه! مگر اینکه ما را از اول آب کنند و در قالب دیگری بریزند تا بتوانیم تغییر کینم.» درست حدس زدید، با راهکارهای ارائه شده و با کمک خودتان و در بعضی موارد کمک یک مشاور شما و همسرتان در جهت سلامت جسم و روان تغییر می کنید و روابط زناشویی تان از اول بازسازی و نوسازی می شود. باز هم مثال خانه را بزنیم. گاهی لازم است خانه را فقط بازسازی کنیم و قسمت های خراب و کهنه آن را تعمیر کنیم، اما گاهی آن قدر خراب است که باید آن را از اول بنا کنیم و از نو بسازیم. در نوسازی روابط زناشویی شما و همسرتان می توانید ویژگی های منفی و بیمارگونه خود را اصلاح و درمان کنید و قیافه ظاهری خودتان و شریکتان را آن طور که دوست دارید تغییر دهید. از اول برای دیداری تازه در یک محلی که از آن خاطره دارید با او قرار ملاقات بگذارید و بقیه مراحل زندگی را با اصول پیش بروید تا به عشق واقعی برسید. به نظر می آید این راه خرجش کمتر از طلاق و ازدواج دوباره باشد. به امتحانش می ارزد.
طلاق راه آخر است
یک طنز ساده: مردی قصد داشت ازدواج کند، هر کس به او توصیه ای می کرد. یکی می گفت با زنی که قبلا ازدواج کرده و حالا بیوه است ازدواج کن، آن ها قدر شوهر را می دانند و رضایت و خشنودی تو را مهیا می سازند. دیگری می گفت: با دختر ی ازدواج کن که تا حالا ازدواج نکرده و به میل خودت تربیتش کن. مرد به توصیه دوم گوش داد و با دختری ازدواج کرد، اما پس از مدتی کارش به ناسازگاری و طلاق رسید. این مرد دوباره به فکر ازدواج افتاد و این بار تصمیم گرفت به توصیه اول گوش بدهد و با زنی که قبلا ازدواج کرده بود ازدواج کند تا خوشبخت شود، برای این منظور چندین زن را ملاقات کرد و دریافت بهتر از زن خودش سراغ ندارد، بنابراین تصمیم گرفت با همان همسر اول خودش ازدواج کند.
از این طنز نتیجه می گیریم که طلاق راه آخر است، آن هم در صورتی که یکی از زوج ها درمان و تغییر در جهت اصلاح و سلامت روحی را نپذیرد. مثل معتادی که نخواهد ترک کند یا بیماری افسرده که در پی درمان بر نیاید. زندگی با چنین افرادی روزی هزار بار مردن و زنده شدن است و تمام انرژی فکری، ذهنی و بدنی انسان صرف بازی های بیمارگونه طرف مقابل می شود، به قدری که گاهی آدم فراموش می کند زنده است و باید زندگی کند. ادامه چنین زندگی زهرآلودی به هیچ کس توصیه نمی شود. مهم ترین قدم، نخستین قدم است و سخت ترین قدم و زمان بر ترین قدم هم همان قدم نخست است. برای برداشتن قدم نخست تلاش کنید و کمک بگیرید. از دوستان دانا کمک بگیرید، بقیه افراد ما را گمراه تر و سردرگم تر می کنند و وقت ما را هدر می دهند. بسم الله بگویید و تصمیم بگیرید روابط تان را بازسازی و نوسازی کنید، حتی اگر احتیاج به تغییرات جزیی دارید. دکمه شروع را فشار دهید و به سوی لذت، رضایت، شادی، هیجان و عشق واقعی پیش روید تا معنی زنده بودن را بفهمید. ما به دنیا می آییم که از زندگی و زنده بودنمان لذت ببریم. رنج و عذاب، بدبختی و فلاکت، بیچارگی و زجر کشیدن ظلم به خود است و گناهی نابخشودنی که مجازاتش همین جهنمی است که روزی هزار بار در آن می سوزیم و قادر نیستیم خود را نجات دهیم. با ذره ای توانایی و دانایی که برایمان باقی مانده فقط بگوییم: الهی به یاری تو و از جا بلند شویم
16 خرداد 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دکتر سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]