تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 22 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):پرخورى و سستى اراده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت، از عوامل بازدارنده و كند كننده ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806249581




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چگونه غرب تمدن خود را بر خامی و خماری ملت‌ها بنا نهاده است؟


واضح آرشیو وب فارسی:الف: چگونه غرب تمدن خود را بر خامی و خماری ملت‌ها بنا نهاده است؟
حسین رجایی،15 خزداد 94


تمدن کنونی غرب بیشتر دستاورد اصول درخشان لیبرال دموکراسی و اندیشه‌های کالوینیستی و ماکیاولیستی است یا محصول خامی و خماری ملت‌های جهان؟ بار پیشرفت‌های اقتصادی و انباشت سرمایه در غرب را بیشتر دستان نامرئی آدام اسمیت و فوران استعدادهای ناشی از آزادی می‌کشد یا سلطه فرهنگی و سیاسی و امنیتی غرب بر جهان؟ پاسخ به این پرسش مطلوبیست که در این نگارش به دنبال آن هستیم.


تاریخ انتشار : جمعه ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۱۹
بین جهان غرب و جهان سوم چرخه‌ای اقتصادی نابرابری در جریان است. به طوریکه منابع (انسانی، انرژی و طبیعی) از جهان سوم به سمت غرب و کالاهای مصرفی و تجهیزات نظامی از غرب به سوی جهان سوم در حرکت‌اند. براستی اگر روزی این چرخه متوقف شود چه بر سر شکوه ظاهری تمدن غربی خواهد آمد؟ و شاید بپرسید چه بر سر خود ما خواهد آمد؟ اساساً آیا امکان چنین توقفی در عصر حاضر وجود دارد؟ اجازه دهید پرسش اصلی را به گونه‌ای دیگر طرح کنم: آیا تمدن غرب، در ذات خود یک تمدن مستقل و خودکفاست یا بر پایه‌های متزلزل استعمار و استثمار بنیان نهاده شده است؟ به عنوان مثال اگر به مدد چند قرن استعمار و غارت منابع طبیعی و انسانی جهان سوم این ثروت و سرمایه انباشته شده برای غرب فراهم نشده بود، این تاریخ ظاهراً پرشکوه تکرار می‌شد؟بشر امروز (بشر استحاله شده در تمدن غرب) را شاید بتوان در این یک جمله خلاصه کرد: خام قدرت طلبی و خمار رفاه طلبی. حیات این خامی به مدد سلطه سیاسی و امنیتی و حیات این خماری نیز به مدد سلطه فرهنگی غرب میسر شده است. سلطه‌های پیش‌گفته، انسان خام و خمار امروز را به جایی رسانده است که گمشده حقیقی خود را نه حقیقت بلکه رفاه و قدرت (یا به عبارتی واقعیت) می‌داند. در ادامه این دو کلید واژه رفاه و قدرت را پی ‌می‌گیریم تا به سرمنزل مقصود برسیم.رفاه طلبی شاید آدرس غلطی باشد که در پاسخ به نیاز فطری آرامش‌خواهی انسان به او داده شده است. حقیقت رفاه امروزی را نیز می‌توان در دو کلید واژه مصرف و تفریح جستجو کرد که در شکل افراطی خود به دو پدیده مصرف‌گرایی و سرگرمی‌خواهی مبدل شده‌اند.میل شدید به مصرف که از سوی غرب به عنوان علت رونق اقتصادی معرفی می‌شود، بازارهای جهانی را مملو از کالاهای مصرفی کرده است. موتور مصرف به چنان سرعتی رسیده است که چرخه طبیعت را یارای سوخت‌رسانی به آن نیست. منابع طبیعی به صورت انبوه به کالاهایی مبدل می‌شوند که معلوم نیست چه زمان طبیعت بتواند آن‌ها را به وضع ابتدایی خود برگردانده و به مواد اولیه خود تبدیل کند؟ بازارهای ملل جهان سوم پر شده از مواد آرایشی، کالاهای لوکس، اقلام تزیینی، خوراکی‌های غیرضرور و بعضاً مضر، ابزارآلات سرگرمی و ...، کالاهایی که در مورد میزان ضرورت آن‌ها در مسیر حرکت بشر به سوی اهداف متعالی خویش، تردید بسیار وجود دارد. بار هزینه این حجم از کالاهای با منشاء غربی را گسیل هرچه بیشتر منابع جهان سوم به سوی مقصد غربی به دوش می‌کشد و در هر دور، سرعت این چرخه مبادله افزایش می‌یابد. در این میان سهم ملت‌های جهان سوم از کالاهای سرمایه‌ای که موتور محرک اقتصاد غرب هستند، بسیار ناچیز است.اما مشتق دیگری از رفاه طلبی که اقتصاد غرب را رونق می‌بخشد، میل شدید به سرگرمی و خوش‌گذارانی است. شاید بتوان ابزارهای ارضاء این میل را به دو گروه تقسیم کرد: تفریحات با ظاهر خوب (مثلاً سالم) و با ظاهر بد (ناسالم). در گروه اول می‌توان بسیاری از مسابقات ورزشی بالاخص فوتبال، بازی‌های رایانه‌ای، سینما، شبکه‌های اجتماعی، موسیقی و .... را جای داد و در گروه دوم از صنایع پر سود سکس و مواد مخدر نام برد. شاید نام بردن از گروه دوم اعتراض زیادی را برنیانگیزد اما اشاره به گروه اول مخصوصاً مسابقات ورزشی، احتمالاً معترضان زیادی خواهد داشت. به عنوان مثال در پاسخ به موضوع مسابقات ورزشی، باید گفت براستی هدف از ورزش چیست؟ نشاط جسم و روح یا فشار به جسم و روح؟ بهره‌گیری از زمان یا پر کردن وقت؟ امروزه ورزش را به دو گروه تقسیم می‌کنند ورزش همگانی و ورزش قهرمانی. نگارنده نوع سومی را نیز بر آن می‌افزایم: ورزش استادیومی یا همان صنعت ورزش. ورزشی که نه تنها ورزشکاران وسط میدان بلکه میلیون‌ها انسان بیننده آن در سراسر جهان را درگیر فشار روحی و جسمی ذاتی خود می‌کند. آرامش حقیقی انسان را می‌گیرد تا برای لحظاتی مخدر هیجان و اضطراب را به او تزریق کرده و میلیاردها دلار درآمد حاصله را به سوی منشاء غربی سرازیر کند. البته باید اذعان کرد که از همه موارد یاد شده قطعاً می‌توان استفاده مناسب نیز کرد. اما منظور نظر ما ذات و هدف تولید هر یک از این ابزار است.امروزه صنایع سرگرمی، جهان را به کلوسئوم بزرگی تبدیل کرده است که جهانیان را به تماشای تردستی‌های گوناگون امپراطوری غرب نشانده و از حقایق بیرون این کلوسئوم غافل ساخته است. حرف تمدن غرب شاید اینست: «حاصل کار و تلاش شبانه‌روزی خود را به ما بدهید و در این شهر فرنگ (کلوسئوم) ما داخل شوید و خوش بگذرانید. ما دنیا را برایتان اداره می‌کنیم و مکانی امن و مفرح می‌سازیم. کار و تفریح مال شما، سیاست و ثروت مال ما». در حقیقت استعمار نوین، جهانیان را به لشگر بردگانی مبدل کرده است که یکسره برای اربابان غربی خود کار می‌کند تا به بهای خون‌هایی که در مسلخ این کلوسئوم ریخته می‌شود و خانه‌هایی که در ورای آن ویران می‌شود، سر به آنچه اربابانشان می‌پسندند، گرم کنند. این‌گونه می‌شود که به مدد پروپاگاندای غربی، قطع شدن پای سگی عواطفی جهانی را به غلیان وامی‌دارد ولی جوشش خون هزاران انسان احساسی را جریحه‌دار نمی‌کند! این‌گونه می‌شود که روزها از کشتار انسان‌ها در یمن می‌گذرد و وجدانی مخمور بیدار نمی‌شود و فریاد برنمی‌آورد که : «بای ذنب قتلت؟»!همچنان که به مرور بشریت از ظلمات جهل و خامی خود به سوی روشنایی گام برمی‌دارد. تمدن غرب متکی به این خامی، متناسب با آن، ترفندهای خود را عوض کرده، استعمار و استثمار قدیم را به استعمار و استثمار نوین و نوین را به فرانو تبدیل می‌کند اما آنگاه که بشر به این بلوغ رسید که همه انسان‌ها برابرند، نژادپرستی و برده‌داری جای خود را به آزادی و حقوق بشر می‌دهد. حال آنکه از منظر هژمون غربی، این لغات متضاد همه بازتاب یک معنی‌اند و آن استیلاء فراعنه غرب بر ملت‌هاست. اگر دیروز بهانه حمله به ملتی نجات ایشان از توحش و عقب‌ماندگی بود، اکنون بهانه، هدایتشان به سوی دموکراسی و حقوق‌بشر است. گرچه ابزار به‌روز شده است. هدف همان است: استیلاء و قدرت. دیگر مطلوب امروز انسان غرب‌زده.براستی اگر به مدد آتش‌افروزی مستقیم و غیرمستقیم غرب، این‌گونه مشعل جنگ در میان ملل جهان سوم پرفروغ نبود، اگر به مدد تحریک جنگ‌های فرقه‌ای و مذهبی و کشته و زخمی و آواره شدن هر روزه هزاران انسان (پیش‌تر در آمریکای لاتین و جنوبشرق آسیا و اکنون در شمال آفریقا و خاورمیانه) نبود، چه بر سر صنعت نظامی پرسود غرب می‌آمد؟ انباشت سرمایه حاصل از آن که محرک دیگر بخش‌های اقتصادی‌شان نیز است چه می‌شد؟ اگر بمب‌ها و موشک‌های سعودی بر سر زنان و کودکان مظلوم یمنی فرود نمی‌آمد، حراج منابع طبیعی مسلمانان (نفت و گاز) به سود غرب چگونه تداوم می‌یافت؟آیا زمان آن فرانرسیده بشر امروز به خود آید و تعریف جدیدی از چیستی خویش و جهان پیرامونش ارائه دهد؟ حقیقت آن است که انسان امروزی از زمان تولد گرفتار در تارهای مفاهیم و معانی تزریقی غرب به خود می‌پیچید. آیا مفاهیمی چون علم، پیشرفت، انسان، انسانیت، عشق، آرامش، نشاط، تندرستی، آزادی، معنویت و ... دقیقاً حاوی همان معانی هستند که از سوی ارباب غربی به بشریت خورانده شده؟ آیا شهروند جهان سومی که در حسرت موقعیت شهروند غربی است، به یقین باور دارد که فرد غربی حامل معانی حقیقی از صفات یاد شده است یا انعکاسی از معانی وهمی پیشرفت و آزادی و ... است؟ آیا تمدن غرب با همین معانی تحریف شده پاسخ درستی به سؤالات اصلی انسان داده یا فقط نیازهای ضروری و البته توهمی روزمره او را پاسخگو بوده است؟حقیقت آنست که پیشرفت کنونی غرب حاوی مؤلفه‌های حقیقی (همانند شکوفایی استعدادها) اندک و مؤلفه‌های مجازی (وهمی) بسیار است و بیشتر از آنکه حاصل اصول مترقی جهان‌بینی آن باشد بر دو بنیان دیگر استوار می‌باشد. یکی همان که گفتیم: سوار شدن بر مرکب خامی و خماری بشر غرب‌زده و دیگری رعایت ظرافت‌هایی اصولی که بیش‌ از نوع جهان‌بینی بر فطرت انسانی استوار هستند. در ذیل به اجمال برخی از این اصول را که کمتر از سوی پروپاگاندای غربی در بوق و کرنا می‌شوند، اشاره می‌کنیم:۱- دوری جستن از تفکرات جزئی‌گرا و بخشی‌نگر (تعصبات فرقه‌ای، مذهبی، ملی، صنفی و ...) و افزایش روحیه همگرایی و میل به همکاری و اتحاد (برعکس تبلیغ و دامن زدن به آن در میان ملل جهان سوم)۲- عادت به نظم در امور۳- رعایت احترام به قانون۴- التزام به فرهنگ کار و تلاش۵- تکریم اصحاب علم و ....در پایان باید گفت کوشش تمدن غربی در خاموش نگه‌داشتن عقل فطری بشر و فروزان نمودن عقل ابزاری او شاید چند صباحی بشر خواب‌زده را سرگرم کند اما چون هیچ مخدری جای داروی حقیقی را نمی‌گیرد، در نهایت بشر وهم‌زده به امید اتصال به عقل قدسی این بنیان متزلل را فرو خواهد ریخت و انشا.. با تمسکی بقیةاللهی راه حقیقی خویش را پیدا خواهد کرد.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن