واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مهري وداديان «مادران سينماي ايران» عنوان در خوري ست براي برخي از بازيگراني که در کارنامه شان همواره مادر بوده اند. از اين مادران، برخي به ابديت پيوسته اند. برخي هنوز هستند و « تا هستم و هست دارمش دوست». اما حکايت آن هايي که هنوز هستند، گاهي داستاني پر از آب چشم مي شود. نه به اين دليل که آن ها نيازي به کسي، جايي، يا انجمني دارند، بلکه بيش تر به اين دليل که کم تر پيش مي آيد سراغي از آن ها بگيريم. اگر از همين ابتدا لحن اين نوشته احساساتي شده پوزش مي طلبيم. اما همين قدر سربسته بايد گفت که اين مادران، دوران پرانرژي زندگي هنري خود را سپري کرده اند. روا اين است که حالا و در دوران بازنشستگي، دست کم يادي از آن ها بشود. براي بسياري از آن ها همين کفايت مي کند. اجازه بدهيد حال که به اين جا رسيديم، جمله اي اضافه کنيم که شايد شعاري به نظر بيايد، اما نيست: « پيش کسوتان سينماي ايران را دريابيم.» يکي از مادران سينماي ايران که خاطره بازي هايش را هم چنان در ذهن داريم و اگر خستگي روحي و بيماري جسمي ديرپايش اجازه دهد، هنوز مي تواند به پيشنهادهايي که براي بازي به او مي شود پاسخ مثبت دهد مهري وداديان است؛ بازيگري که بيش از سن نگارنده( که کم هم نيست) در عرصه سينما، تلويزيون و تئاتر فعال بوده و بازي هايش در نقش مادر بيش از نقش هاي ديگر او به چشم مي آيند. مهري وداديان يا آن طور که در سايت سوره سينما آمده، کبري وداديان غلامحسين، بيش تر با اولين فيلمش شوهر آهو خانم (1347) در حافظه سينما دوستان باقي مانده است. او پيش از آن که وارد کار هنري شود، دوره پرستاري ديده بود و مي خواست در همين رشته فعاليت کند، اما در 1343 با حضور در نمايش هاي زنده تلويزيوني، بازيگري را آغاز کرد. مشوق اصلي وداديان در وهله اول همسرش و سپس حسن رضياني، دوست خانوادگي آنها بود. پس از آن که داود ملاپور براي بازي در نقش آهو خانم انتخابش کرد، به نويسنده رمان( علي محمد افغاني) نيز معرفي شد. ظاهراً افغاني با ديدن او اذعان کرده بود که چهره اين خانم بازيگر تجسم دقيقي از آهو خانم رمان اوست: زني که همه وجودش آميخته به رنج زندگي با شوهري است که يک روز از در وارد مي شود و دست زني به نام هما را در دست دارد که از امروز به بعد هووي رسمي آهو خانم است؛ آهو خانمي که کهنه شده و دل آزار است. پس از اين فيلم، وداديان بازيگري در سينما را رها کرد:« بچه هايم داشتند بزرگ مي شدند و دلم مي خواست به آن ها برسم تا به بازي و سينما». اما بازي او آن قدر در شوهر آهو خانم مورد توجه قرار گرفته بود که دست اندرکاران سينما و مطبوعات سينمايي در آن زمان، بارها از نبودش ياد کردند:« آهو خانم چه شد؟ کجاست؟» سرانجام چند سال بعد، او بار ديگر به دنياي بازيگري بازگشت تا در فيلم هاي ماندگاري از سينماي ايران بازي کند: قلندر، رگبار، خواستگار، صبح روز چهارم(1351) تنگنا، تنگسير(1352) ، شازده احتجاب و زير پوست شب( 1353). پس از انقلاب، فرصت ديگري فراهم نشد و نشد تا وداديان در آثار بعدي برخي از اين سينماگران که به کار فيلم سازي ادامه دادند حضور پيدا کند. تنها استثنا در اين ميان، حضورش در دلشدگان(1370) و در نقش مادر آقا فرج بوسليک است. او در همان دوران بازگشتش بار ديگر به تلويزيون آمد و در سريال هايي ظاهر شد که هم چنان در شمار بهترين تلويزيون دسته بندي مي شوند: دايي جان ناپلئون ساخته ناصر تقوايي( شاجون مادر سعيد با دوبله سيمين سرکوب که صدايش بر روي چهره وداديان مي نشست؛ زني که نه مي تواند با برادر نيمه ديوانه اش مخالفت کند و نه مي تواند مانع کينه جويي شوهرش بشود)، آتش بدون دود( نادر ابراهيمي)، دليران تنگستان( همايون شهنواز)، سلطان صاحبقران، وقتي دژخيم مي گريد( سريالي تاريخي مذهبي در مورد وقايع عاشورا و دو طفلان مسلم. تا آن جا که حافظه ياري مي کند، نويسنده آن سبکتکين سالور بود و سيروس افهمي نقش ابن زياد را در آن بازي مي کرد). « در سريال مرحوم ابراهيمي، باز هم نقش يک مادر را بازي کردم. شش ماه را در اردوگاهي نزديک شهر گنبد بوديم.» وداديان که با بازي در تئاتر دهقان، کار صحنه اي اش را در 1337 شروع کرده بود، در سال 55 در نمايش خميازه کفش هايم نوشته و کار محمد صالح علا حضور داشت و اوايل انقلاب با مرحوم هادي اسلامي زير گذر لوطي صالح را کار کرد. او در دهه 1360 حضور پر رنگي در سينماي ايران داشت و کم تر در تلويزيون ظاهر مي شد. ميلاد(1361)، بازجويي يک جنايت، شيلات( 1362)، گمشده، گل هاي داودي(1363)، مدار بسته، گردباد( 1364)، تصوير آخر ( 1365)، شکار( 1366)، عبور از غبار( 1368) و افسانه آه( 1369)، شاهدي بر اين مدعا هستند. اما اين نسبت به تدريج و از اواخر همين دهه تغيير کرد و حضور وداديان در تلويزيون بيش تر شد. افسانه سلطان و شبان( 1361)، پاييز صحرا( 1362)،خانه ما( 1364)، آينه عبرت( 1367) و دزدان مادربزرگ ( 1368)، محصول حضور او در دهه 1360 در تلويزيون است که در دهه بعد با بازي در سريال هاي قصه هاي تا به تا (1374)، مامان آفاق و مدرسه مادربزرگ ها( 1377) ادامه پيدا کرد. پس از بازي در فيلم زندگي (1376) وقفه اي پنج ساله در کارش به وجود آمد و در معادله(1382) بازي کرد و سه سال بعد، تنها در دو فيلم عاشق و راننده تاکسي و سريال بيگناهان ظاهر شد. او تقريباً سه سال است که ديگر در فيلم يا سريالي بازي نکرده است . دردي قديمي به سراغش آمده :« خيلي سال پيش در نمايشي در لهستان و هنگام اجرا از روي پله هاي صحنه نمايش پرت شدم. مرا با آمبولانس آوردند و سوار هواپيما کردند. بعدها دکترها مجبور شدند در کمرم پلاتين کار بگذارند. اين درد را هميشه با خودم داشتم اما چند سال است که درد خيلي رنجم مي دهد. رودربايستي هم که با خودم ندارم. ديگر قوت جواني را ندارم. پير شده ام ديگر...» مهري وداديان پس از پنج دهه حضور مداوم در سينما، تئاتر و تلويزيون اکنون خودش را بازنشسته کرده است. با اين حال هنوز سراغش مي آيند و براي بازي از او دعوت مي کنند. در تمام سال هاي حضورش در عرصه هاي مختلف، وداديان با چهره مهربان و صداي آرامش، قالب دقيقي از سيماي يک « هميشه مادر» در ذهن مخاطبان ثبت کرده است. او دو سال است که در کنار دخترش زندگي مي کند و مي شود حدس زد که مايل است گذشته و خاطراتش را به دست گذشته بسپارد. اگر در اين سطرهاي پاياني، هم چنان نگران احساساتي شدن اين نوشته نباشيم، مي توان از حفظ ياد و خاطره بزرگان سينماي ايران حرف زد و خسته نشد. از آن هايي که بايد« يادمان» براي شان برگزار کرد؛ نه اين که در مراسم « يادبود» آن ها شرکت کنيم. چه قدر خوب است بپرسيم « آهو خانم کجاست؟» نه اين که بپرسيم « آهو خانم چي شد؟» منبع:نشريه فيلم، شماره 404 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]