تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815403748




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با یک شمشیر چوبی قهرمان قصه شدم/ ناچار بودم دعوا کنم


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: گفت و گوی کورش سلیمانی در سین جیم؛
با یک شمشیر چوبی قهرمان قصه شدم/ ناچار بودم دعوا کنم
ما موجوداتی هستیم مانند ستاره های دنباله دار ستاره ای که در حال حرکت است و دنباله ی ان همان نوستالزی ماست.
باشگاه خبرنگاران - لیلا سلمانی؛ کورش سلیمانی بازیگر سینما تلویزیون و تئاتر متولد سال 1352در کرمانشاه است. وی تجربه اجرای گویندگی را در رادیو با برنامه هایی همچون «اینجا شب نیست» و در تلویزیون با برنامه «سینما یک» داشته است . کورش سلیمانی به روی صندلی سین جیم گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران نشست و در مورد موضوعات مختلفی همچون خاطرات دوران کودکی مسیر بازیگری و علاقه مندیهایی خود پاسخ داد.


چگونه وارد عرصه بازیگری شدید؟
فکر میکنم سالهای اول –دوم دبستان بود قرار شد در مدرسه برای 22بهمن جشن هایی برگزار بشه و ما با بچه های کوچه و دو سه تا از دوستانی که هم مدرسه ای هم بودیم برای اجرای یک نمایش آماده شدیم. من با یک شمشیر چوبی شدم قهرمان قصه. یکی شد شاه یکی جلاد ودر کل داستانی در کار نبود و یک کار ابتدایی انجام  می شد. در سالهای دهه 60 برگزارکردن یکسری نمایش درباره شاه و وجود یک مبارز خیلی رایج بود.


برای نمایشمان به دفتر مدرسه رفتیم و ناظممان خانم تغابن با مهربونی زیاد ما را پذیرفت و نگاهمون می کرد تا جایی که ما خندمون گرفت و از مدرسه بیرون رفتیم.


بعد از اون کلاس پنجم دبستان بودم که یک نمایش جدی رو تمرین کردیم . معلم کلاس پنجم ما آقای سلطانی با یک متن برای نمایش با ما کار می کرد اما دقیقا روز اجرای ما که برای جشن های 22 بهمن بود مصادف شد با روزی که عراق تهدید کرده بود شهر کرمانشاه را بمباران می کند و ما ناچار بودیم به گفته ی پدرم و خطر جانی که وجود داشت شهر را ترک کنیم و من در روز اجرامون نبودم . بعد از اون در مدرسه راهنمایی که بودم با دوستان تمریناتی را انجام می دادیم و اجرا می کردیم . در دبیرستان هم یک تلاشهایی داشتیم ولی به شکل جدی همکاریم رو با صدا و سیمای مرکز کرمانشاه از سال 1370 با گروه کودک و نوجوان شروع کردم و به تدریج جلو اومدم.


از بین صحنه و دوربین کدام را انتخاب می کنید؟
هر دو را. می دونید گاهی آدم ورزش دوست داره، یکی میوه رو دوست داره اما نمی توانی تفکیک کنی و از بین آنها انتخاب خاصی داشته باشی.


ممکنه من شنا رو خیلی دوست داشته باشم و فوتبال رو هم همینطور در ضمن اینکه این دو رشته ی متفاوت هستند بنابراین بازی روی صحنه و در مقابل دوربین برای من خیلی متفاوت نیست. من این دو حرفه رو هم بلدم که بین این دو تفاوتهایی وجود داره و اون چیزی که در بازیگری باید به آن بررسی تا بازیگریت به هنر نزدیک بشه شعور بازیگری است که در هر دو زمینه وجود دارد. هم در صحنه و هم در تصویر و من هر دو را دوست دارم.


نوستالزیهای کورش سلیمانی چیست؟
در واقع همه ی ما که وارد دنیای هنر می شیم آدمهایی احساساتی هستیم و آدمهای احساساتی خیلی نوستالزی بازن و هر چقدر سن آدم جلوتر می ره بیشتر هم میشود چون هر چیزی تداعی هایی برای من دارد .


چند مورد از آنها نام ببرید ؟
من خیلی کودکی ام را دوست دارم . کودکی من در کوچه های خاکی کرمانشاه گذشته به شکلی که بجز ساعاتی که در مدرسه بودم تمام وقتی را که می شد یک بچه در کوچه باشد من در کوچه مشغول بازی بودم و انواع و اقسام بازیها رو انجام می دادم مثل فوتبال، تیله بازی، گروه بازی، دزد پلیس، بادبادک هوا کردن و  حتی دعوا.


اهل دعوا هم بوده اید ؟
دعواهای گروهی بود. دعوای این کوچه با یک کوچه ی دیگر و من ناچار بودم. من خیلی روحیه جنگی و دعوایی نداشتیم ولی اگر پیش می اومد آره دیگه حضور داشتم . اینها چیزهایی است که برای من نوستالزی ایجاد می کند. خواندن کتابهای کودکی ام مثل «تن تن و نیلو» که خیلی به آنها علاقه داشتم و در اصل نگاه من به سینما از همون جا با همون دکوپازی که در کتابها داده شده بود، شروع شد. حتی عکسای آن دوره، آدم رو پرت می کنه به اون زمانی کیهان بچه ها محله ای که در آن زندگی می کردیم. عطر بوی باران و در نهایت باید بگم ما موجوداتی هستیم مثل ستاره های دنباله دار که ستاره در خال حرکت است و یک دنباله داره که این دنباله همون نوستالزی ماست .


از بین کرمانشاه و تهران کدام شهر را انتخاب می کنید؟
من تقربیا نصف به نصف در هر دو شهر زندگی کردم به طبع خاکی که در آن متولد می شود و زادگاه فرد شرایط دیگه ای دارد.


در تهران به دلیل اینکه فعالیتهای سینمایی تئاتری ما به صورت گسترده تر انجام شده و چون تهران مرکزیت داره و منم تحصیلاتم 7 سال در دانشگاه تهران و تئ اتر بوده و چون بعد از اون فضای مناسب کاری برای من پدید نیامد. بنابراین به لحاظ کاری و حرفه ای تهران جای خوبی است و می تواند خیلی بهتر از این هم باشد.


اما من همه ی شهرهای ایران را دوست دارم و هر کدام را به دلیلی. راستش من تمام دنیا را دوست دارم حالا کشور خودمون بجای خودش. اگه وقت کنم خیلی دوست دارم سفر برم. خیلی هم اهل این سیستم که به فلان کشور توریستی برم، نه. سفر به کاشان رو به کشورهای توریستی دیگه ترجیح میدم.


دم گوش ما خیلی جاهای دیدنی تر و آرامش بخش تر وجود دارد. در واقع ما باید هدفمون رسیدن به یک آرامش، کشف و شهود باشد و گاهی اوقات این اتفاق در یک جایی مانند روستا ممکنه دست بده و یا در گران قیمت ترین هتل های توریستی جهان.


اهل موسیقی هستید؟
اهل ساخت تولید نه ولی اهل شنیدنش به شدت هستم.


چند نوع موسیقی را گوش می دهید؟
 همه جور. همه حور که میگم منظورم آهنگایی که بشه بهش بگیم موسیقی. چون الان یکسری آهنگ ها رو به اسم موسیقی بهت معرفی میکنند یا بهش بر می خوری که من حقیقتش آن را نمیفهمم. نه زیبایی ملودیکی درش میبینم و نه صدای طرف گوش نوازه.


چه صداهایی در ایران گوش نوازاند؟ 
خوب خیلی هستند. اساتید موسیقی کلاسیک و سنتی را خیلی دوست دارم. شما می تونید از بنان بگیرید تا شجریان و شهرام ناظری . همچنین حسام الدین سراج. تک اهنگهای زیادی وجود دارد که به آنها هم علاقه دارم. 


موسیقی پاپ چطور؟
اینجوری نیست که بگم فلان خواننده یا همه آثار رو گوش میدم. بعضی ها صداشون فوق العادست. اگر از خاطرم نره از صداهایی که میشنوم و دوست دارم فرهاد مهراد، حمید حامی محمد حشتمی، نیما مسیحا و نامی قهرمان که صداهای پر طنین و فوق العاده ای دارند. بعضی صداها جنس خاصی دارند مانند صدای رضا یزدانی، رضا صادقی، محسن چاووشی و بعضی دیگر خیلی دوست داشتنی هستند مثل احسان خواجه امیری، محمد اصفهانی و برخی حماسی و پر طنین می خونن مثل عصار . باید اضافه کنم که فقط موسیقی کلامی را گوش نمی کنم. از موسیقی بی کلام هم لذت می برم. حتی موسیقی با کلام مانند ترانه های خارجی که زبانش رو هم نفهمیم که در اینصورت حتی لذت ویژه تری می برم یعنی خودم آن فضای ذهنی را میسازم.


از اجرای خودتون در برنامه ی «اینجا شب نیست» رادیو جوان بگید.


تجربه ی خوب و مفیدی بود. برای من یک تجربه ی دلنشین و دوست داشتنی به حساب آمد. من رادیو را خیلی دوست دارم. از کودکی شنونده ی برنامه های رادیویی بودم.


برنامه راه شب، قصه ظهر جمعه، برنامه خردسالان که خانم وکیلی آن را اجرا می کرد.  در مجموع از بچگی رادیو رو دوست داشتم. چراکه رادیو از تلویزیون مطلوب تر بود. به همین دلیل پیشنهاد شد در یکسری  از برنامه به من پیشنهاد همکاری می شود به دلیل علاقم میرم و این کارم انجام میدم. در دوره ای هم اجرا هم داشتم ولی هیچوقت ادعای مجری گری نداشتم و نخواهم داشت چون کار من نیست. در واقع علاقمندی های دیگری دارم که برام مهمتر هستند.


حضور در رادیو 7 چطور بوده است؟
وقتی آدم با ادمهای توانمند و حرفه ای کار می کند یه جورایی حس می کنه که اتفاقاتی خوبی خواهد افتاد و وقتی که رادیو هفت شروع شد، علاقمند بودم که بتونم کمکشون کنم . خیلی از نزدیک ازشون شناخت نداشتم اما از دور اقای ضابطیان و صوفی و بقیه رو هم به ندرت می شناختم. از همون سال اول و بعد از چند ماه به من گفتن بیا و منم با خوشحالی پذیرفتم.


امیر علی نبویان از زبان شما؟
روحیه طنز ادب و دقت نظر امیر علی برای من جالب بود و دوستی مون با فعالیت تاثری که باهم داشتیم، عمیق تر هم شد.


همکاری در «ناگهان بی طلبی» تجربه خیلی خوبی برای من شد و گروه بسیار خوبی هم همراه من بود. امیر علی هم یک متن بسیار خواندنی و دوست داشتنی نوشت که خیلی تجربه شیرین و دلنشینی برای من بود و امیدوارم تکرار شود.


اسم بهترین کتابی که خوندین را نام ببرید؟
نمشه بگم. مگه کتاب بد هم داریم ؟ همشون خوبن خیلی به ادبیات کلاسیک و شعرامون علاقه دارم . از مولانا و حافظ و سعدی گرفته تا صائب تبریزی صناعی و عطار. من بجز هنرهای نمایشی به یکی از زمینه هایی که خیلی علاقه مندم ادبیات است که از آن لذت صرف می برم . در حال حاضر کتاب تاریخ بیهقی رونه به شکل مفصلش بلکه یه گزیده هایی ش رو دارم مطالعه می کنم. این کتاب بسیار تاثیر گذاره نثر خیلی ازمعاصریون ماو سبک نوشتاریشون متاثر از کتاب بیهقی است. درعین حال با روش زندگی هم اشنا می شم چون لا بلاش اداب و رفتارها و سکنات ان زمان را هم می توان جستجو کرد و خیلی هم جالبه .


یک تعریف از خودتون برایمان بگید؟
احساس میکنم یه مسافرم دوربین مسافرینی که خدا بهشون این لطف رو داشته و نعمت حیات به آنها بخشیده و امیدوارم که اگر هم به چیزی نرسیدم ولی جوینده باشم. نه مانده و درمانده یعنی پویایی من خودش یک هدف است . قصه ی دعوا کردن با خود با سوالهایی که وجود داره و پیوسته در پی حرکت بودن هم هدف است.


جوینده کسی نیست که به چیزی می رسد جوینده جوینده است. من دوست دارم یک مسافری باشم که خداوند با بخشیدن زندگی به او در پی مقصدی باشم که حداقل درصدی از هدف خلقت رو در مورد خودم پدید بیارم.


از بین دوبلورها به صدای کدوم شون علاقمندید ؟


منوچهر اسماعیلی رو خیلی دوست دارم. آقای طهماسب، مرحوم ایرج ناظریان، ژاله کاظمی ،خانم امیریان و  فضل اللهی. مرحوم آقای افضلی، خسرو شاهی، مظفری و....حتی آقای لطیف پور صدای بی نظیری که نریشن می گفت.


اینایی که ذکر کردم برای این بود که بگم می شناسمشون وگرنه آقای زند، مقامی، جلیلوند ، عرفانی و مرحوم مقبلی همگی شایسته ی تحسین اند.


نقشی که همیشه دوست داشته اید آنرا ایفا کنید؟
خیلی نقش های کلاسیک و تاریخی رو دوست دارم. خیلی مایلیم در کارهایی که راجع به تاریخ عاشورا ست کار کنم. این اتفاق در تاثیر افتاده در «سردار مهر و ماه» روایتگر حضرت عباس (ع) بودم.


ولی در تلویزیون و سینما رخ نداده. در عین حال بازی در نقش قهرمانان کلاسیک ایران راهم خیلی می پسندم. آرزوی من این است که یه کاری مثل «روزی روزگاری» ساخته شود و  من یه نقشی در آن داشته باشم. چون تو اون سریال همه نقش نادرست بود. گرچه نقشی که اقای شکیبایی عزیز بازی کرد از بی نظیر ترین نقشهای ایشان بود . سریال «روزی روزگاری» ایده ال سینما و تلویزیون ایرانی هنری و مردمی است . یعنی اگر همچین سریالی ساخته بشه من دوست دارم در ان نقش داشته باشم. در تاتر هم به بازی شخصیتهای که شکسپیر خالق ان بوده را دوست دارم. نقش هایی مثل هملت از اثار چخوف هم دوست دارم نقش رو بازی کنم و شاه لیر برای روزگارانی که سنم هم برسه به اون نقش .


نظرتون راجع به گفتگویی که داشتیم چیست؟
خیلی گفتگوی راحتی بود و باعث شد من خیلی راحت صحبت کنم.


در پایان از نا گفته هاتون را برایمان بگید؟
امیدوارم هر کدام از ما به زیباتر شدن زندگی کمک کنیم و هر یک از ما به عادلانه تر شدن شرایط اجتماعی مون شرایط حرفه ای مون کمک کنیم و برای هم امنیت باشیم نه امنی امیدوارم دیگه دزدی رخ نده و فقری تو زندگیمون نباشه کشورم و سرزمینم از هر جهل و نادانی و دشمنی و بیچارگی در امان باشه هنرمندای ما محتاج نباشند و در سلامتی کامل باشند. بیماری کمتر دیده بشه بیشتر به فکر هم باشیم و در اخر امیدوارم خودم هیچ قدمی برندارم و هیچ نفسی نکشم مگر برای این امیدواریهایی که گفتم. 




انتهای پیام/



اخبار مرتبط

برای معلم هایم آواز می خواندم/گاهی تصور می‌کنم شاید اجراهایم کسل‌کننده است
پدرم مشتاق بود من طلبه شوم/ آلبوم «کازابلانکا» کلی ضرر برایم داشت
مادرم نمی‌گذارد برنامه نود را از دست بدهم!/ پدرم شیشه می‌شکست، من تنبیه می‌شدم
آثار بخش "رادیو تئاتر"جشنواره فجر از رادیو نمایش پخش می شوند




۱۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن