واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
بزرگمردی که رستگاری را در دل شب و میادین مین شناخت
شهید احمد مسیبی در حالی که 15 سال داشت از کمینهای شبانه و معبرهای پر از مین قالب تهی نکرد و رستگاری را در دل شب و خلوتگاه میادین مین شناخت و ماهها در جبهههای حق علیه باطل خار چشم دشمنان شد.
![خبرگزاری فارس: بزرگمردی که رستگاری را در دل شب و میادین مین شناخت خبرگزاری فارس: بزرگمردی که رستگاری را در دل شب و میادین مین شناخت](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1393/12/20/13931220000666_PhotoA.jpg)
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، شهید احمد مسیبی در نخستین از روز بهار سال 48 در رشت به دنیا آمد و از دوران کودکی و نوجوانی با کلام آسمانی قرآن آشنا شد و ارادتش به اهل بیت (ع) رنگ و بوی خدایی گرفت. احمد نوحهخوان ایام عزاداری سید و سالار شهیدان (ع) در مسجد باقرآباد رشت بود و در سال 58 دست سرنوشت پدرش را گرفت و مغموم شد. این شهید با آغاز جنگ تحمیلی و برای حضور در نبرد با متجاوزان در حالی که 15 سال داشت و کلاس سوم راهنمایی بود با اصرار از خانواده رضایت گرفت و راهی جبهه شد، او به تمام تعلقات دنیوی بیاعتنا بود و جاودانگی و رستگاری را در دل شب و خلوتگاه میادین مین شناخت و با خالق خود میثاق خون بست تا زمانی که از خاک به افلاک هجرت کرد. شهید احمد مسیبی در حالی که 15 سال داشت از کمینهای شبانه و معبرهای پر از مین قالب تهی نکرد و ماهها در جبهههای حق علیه باطل خار چشم دشمنان شد تا اینکه در 14 خرداد سال 65 در منطقه کردستان به شهادت رسید. شجاعت و جسارت احمد حیرتآور بود مادر این شهید در وصف پسرش میگوید: پسرم با وجود اینکه 15 سال بیشتر نداشت اما عاشق امام (ره) و خدمت به اسلام بود و زمانی که تصمیم گرفت از طریق پایگاه بسیج محل ثبتنام کند تا به جبهه رود از او پرسیدم پس درس خواندنت چه میشود و او گفت مادر جان چگونه میتوانم با خیال آسوده به مدرسه بروم در حالی که به کشورمان تجاوز شده و هموطنان ما در مناطق جنگی امنیت ندارند. وی ادامه داد: از حرفهایش متوجه شدم که تلاش برای نگهداشتن او بیفایده است زیرا مسیری که انتخاب کرده بود برایش بسیار مقدس بود. مادر شهید مسیبی از دوران مرخصی پسرش گفت و افزود: چند ماهی در منطقه کردستان خدمت کرد چند روزی هم به مرخصی آمد و متوجه شدم احمد از ناحیه پای راست کمی ناراحت است هر چه پرسیدم چه شده از پاسخ دادن امتناع کرد اما بعد با اصرار من گفت که در کردستان به خاطر چالاکی و هوشیاری که داشت او را به عنوان تکتیرانداز انتخاب کردند و نوبت کشیک دادنش بود که پس از ساعتها نگهبانی به دلیل سرمای سخت بدنش یخ زد. وی ادامه داد: وقتی احمد از روزهای سخت خود در منطقه میگفت اشک از گونههایم سرازیر شد و نسبت به آن همه غیرت و مردانگی و متانتش مبهوت شدم. مادر شهید احمد مسیبی با بیان اینکه احمد در مرخصی آرام و قرار نداشت، اظهار کرد: احمد زمانی که اشکهایم را دید به من گفت مادر نگران نباشد این بار میخواهم بروم و معنویتهای فضای عرفانی بیشتری را حس کنم. وی هدف احمد را ملحق شدن به واحد تخریب عنوان کرد و گفت: شجاعت و جسارت احمد همواره برای من قابل احترام بود و با آنکه میدانست در مسیری گام گذاشته که هر لحظه امکان خطر وجود دارد اما هرگز به پشت خود نگاه نکرد و با صداقت و محکم گام برمیداشت. شوق وصفناپذیر احمد در واحد تخریب همرزم شهید نیز درباره احمد گفت: از همان روزی که احمد به گردان ما آمد وارد واحد تخریب شد و روزهایی که به عنوان مربی به واحد تخریب آموزش میدادم حرکات و رفتار احمد و شور و شوقی که برای خدمت در آن واحد از خود نشان میداد متمایز از بقیه نیروها بود. وی افزود: یک روز از احمد دلیل آمدنش به واحد تخریب را پرسیدم و او گفت آقا شهرام واقعیت این است که واحد تخریب حال و هوای خاص معنوی دارد و نیروهای رزمنده دارای جاذبه عجیبی هستند. این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: هر بار که احمد را در کنار سجاده نماز میدیدم در حال دعا بود و چهره پرفروغی داشت و روحش میخواست از زمین پر کشد. وی که نسبت خانوادگی و آشنایی با احمد مسیبی دارد، به ذکر خاطرهای از شهید احمد پرداخت و اظهار کرد: یک روز احمد به همراه تعدادی از نیروهای تخریب ماموریت داشتند تا محوری که امکان نفوذ عراقیها از آنجا زیاد بود را مینکاری کنند تا جلوی تحرکات دشمن گرفته شود و پس از انجام ماموریت چند روزی احمد آن محور را با دوربین زیر نظر داشت. همرزم شهید احمد مسیبی اضافه کرد: یک روز صدای اللهاکبر بلند شد و از سنگر بیرون آمدم دیدم احمد به طرفم میآید و گفت آقا شهرام موفق شدم داخل میدان مینی که کاشته بودیم تعدادی بعثی زمینگیر شدند و به هلاکت رسیدند، احمد از فرط خوشحالی سر از پا نمیشناخت و به او تبریک گفتم. وی با بیان اینکه هر روز که میگذشت کنترل احمد سختتر میشد، خاطرنشان کرد: در روز شهادتش دستور رسید که تعدادی از نیروهای تخریب برای شناسایی میادین مین دشمن در محورهای عملیاتی منطقه میشیدان کردستان وارد عمل شوند و زمانی که احمد موضوع را فهمید از من خواست او را به همراه نیروهای تخریب بفرستم. این مربی با اشاره به اینکه احساس قلبیام اجازه نمیداد او را به این ماموریت بفرستم، گفت: اصرار احمد بیشتر و بیشتر شد و با چشمان اشکبار به من گفت اگر به مرخصی بروم به خانوادهام میگویم که شما مانع رفتنم شدید و نگذاشتید به تکلیفم عمل کنم و مرا به جان حضرت زهرا (س) و مادرش قسم داد که رضایت دهم او به ماموریت برود. وی افزود: به چهره احمد نگاه کردم شوق پرواز داشت و بوسهای به پیشانی او زدم و گفتم خدا به همراهت، احمد به خاطر شجاعت، درایت و پاکی و کسب تجربه بیشتر با وجود سن کم به عنوان تخریبچی برای شناسایی انتخاب شد و سرانجام در 14 خرداد 1365 در کردستان عراق با مسئولیت تخریبچی به شهادت رسید. میخواهیم کفر و کفار در تمام جهان نابود شوند و ملت ما بتواند اسلام را به دنیا برساند شهید احمد مسیبی در وصیتنامه خود گفته است: خانواده عزیزم تنها وصیت من این است که در هنگام شهادت من که خدا این شهادت را شهادت راستین بداند گریه و زاری نکنید چون گریستن شما دشمن زبون را خوشحال میکند. شما بدانید که من و امثال من به خاطر چه شهید شدیم و خواسته ما چیست، ما میخواهیم کفر و کفار در تمام جهان نابود شوند و ملت ما بتواند اسلام را به دنیا برساند. انتهای پیام/2300/ط40
94/03/09 - 09:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]