واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
روزی که زمین مسجد فهمید گامهای آقا سبک شده است
27 اردیبهشت روز رفتن عالمی بود که حتی زمین مسجد فهمید گامهای آقا سبک شده و وقت رفتن است.
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، حدود 100 سال پیش در دوم شهریور سال 1295 کربلایی محمود صاحب پسری شد و از به دنیا آمدن فرزند چهارم خود بسیار خوشحال و خدا را شاکر بود. کربلایی محمود نام فرزندش را «محمدتقی» گذاشت که پیش از او یک محمدتقی داشت که خداوند او را زود گرفت و محمدتقی دیگری به وی داد، فرزندی که نورچشم پدر شد و زیر بار سایه پرمهر پدر پای به مکتبخانه گذاشت. محمدتقی 16 ماهه بود که مادرش مهربانش را از دست داد و چیزی از مادر در خاطرش نماند و سالها بعد تعریف کرد که خواب مادرش را دیده اما مادر از او چهره پوشانده بود و از ایشان دلیل این کار را مادر را پرسیده بودند که پاسخ دادند «شاید نمیخواسته دوباره محبت مادر و فرزندی در دل من زنده شود». محمدتقی در مکتبخانه استعداد بسیاری از خود نشان داد و مانند دیگر بچههای همسن و سال خود بازیگوشی نمیکرد به همین دلیل آیتالله سعیدی از پدرش خواست تا او را به عراق بفرستد و بگذارد در آنجا درس بخواند. دوری از محمدتقی برای پدر بسیار سخت بود اما نمیخواست آنچه را که خدا به او داده تباه شود به همین دلیل طلبه جوان خود را نزد اساتید و عالمانی بزرگ مانند آیتالله نایینی، آیتالله غروی اصفهانی، آیتالله شیرازی و... فرستاد تا عالم دین شود. در مدت زمانی که در ایران بود خبر درگذشت اساتید به وی رسید و در قم مقیم شد و در جوار نورانی بنت موسیبن جعفر (ع) شهر قم مأوا گزید و در مجالس پررونق درسی به ویژه آیتالله بروجردی حضور یافت و تا آخرین سالهای زندگی مبارکش در قم ماند. عبادتهای آیتالله بهجت از حدود دو ساعت به اذان صبح آغاز میشد و بقیه روز بیشتر به عبادت میگذشت تا آن لحظه آخر که رد رختخواب میرفت نیز حتی لبهایش به ذکر خداوند باز بود. از سال 74 رسماً مرجعیت آیتالله بهجت اعلام شد و به تدریج بر مقلدانش افزوده میشد و همواره با روی گشاده و اخلاق نیکویش با صبر و حوصله با دیگران برخورد میکرد. جمعه 25 اردیبهشت ماه آخرین روضه آقا بود و آخرین مرتبهای که دیوارهای مسجد ایشان را میدیدند گویا زمین مسجد فهمید که گامهای آقا سبک شده و میل به رفتن دارد و زمین بغض کرده و تنگ شده بود و آسمان سنگین بود و آدمها بیخبر از آنچه قرار است به وقوع بپیوندد مشغول زندگی روزمره بودند. روز 27 اردیبهشت ماه سال 88 روز رفتن بود در روز پایانی چیزی از آرامش همیشگی وی کم نشد تا آنجا که حتی نزدیکترین افراد نیز گمان نمیکردند این لحظههای آخر است. نماز صبح را نشسته خواند و فرزندش متوجه حال ناخوش پدر شد و قرار بود آقا را به بیمارستان ببرند، هوا ابری شده بود و رعد و برق میزد بغض آسمان ترکید و هوا که صاف شد فرزند بالای سر پدر آمد تا او را آماده رفتن کند اما پدر رفته بود. آیتالله بهجت اولیای راستین الهی بود علامه جوادی آملی در وصف آیتالله بهجت گفت: حضرت آیتالله بهجت یکی از اولیای راستین الهی بودند و راز راهیابی این بزرگوار به این مقام والا همان اهل ذکر بودن ایشان است. امام جمعه موقت تهران نیز درباره ویژگیهای آیتالله بهجت اظهار کرد: همه چیز آیتالله الهی بود و در زندگی جلوه خدا بود. حجتالاسلام صدیقی با بیان اینکه آیتالله بهجت هیچ ضایعات عمری نداشت، تصریح کرد: او یک معامله با خدا کرده بود انالله را که گفته بود باورش آمد مال خداست و جز خدا برای کسی حساب باز نکرد. فرزندش از پدر بزرگوار خود درسهایی را برای آموختن عنوان کرد و گفت: آیتالله سفارش میکردند در عزاداریها ادب رعایت شود و مجلس عزای امام حسین (ع) همواره مورد عنایت آقا بود و میفرمود امام حسین (ع) به قدری بزرگ است که همه امامان و پیامبران به ایشان متوسل میشدند و دیگران را نباید با ایشان مقایسه کرد. انتهای پیام/2300/س
94/02/25 - 14:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]