محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843443826
دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند! +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
دختری که تیرباران شد، اما زنده ماند! +عکس دختری جوان در شهری مرزی به نام خرمشهر که روزی عروس بنادر ایران بود. روزهایش را به آرامی میگذراند. به مدرسه میرود، با دوستان رفتوآمد میکند و از زندگی در کنار خانواده خرسند است.
به گزارش فرهنگ نیوز، او را امروزه به عنوان یکی از زنان مدافع خرمشهر میشناسیم. زنی که آن روزها در کسوت نیروهای شهید جهانآرا؛ فرمانده سپاه خرمشهر، فعالیت میکرد. او در ۲۴ مهر ۱۳۵۹ یعنی روزی که خرمشهر، خونینشهر نامیده شد، توسط عراقیها تیرباران شد و بهطرز معجزهآسایی زنده ماند.
متن زیر گفتگوی مهرخانه با این بانوی جانباز مدافع خرمشهر است.
- خانم امباشی عزیز، از روزهای انقلاب بگویید.
سال ۵۷، دختري دبيرستاني و حدوداً ۱۷ ساله بودم كه با بچههاي دبيرستان در تظاهراتها و تحصنها شركت ميكرديم. ما سه بردار و دو خواهر بوديم و تازه داشتيم ابعاد انقلاب را ميشناختيم.
- خانواده با فعالیتهای شما مخالف نبودند؟
پدرم خيلي موافق نبود، اما اين موضوع چيزي از شور و هيجان ما كم نميكرد. ما تشنه آگاهي بوديم. آن زمان حزب جمهوري تازه تأسيس شده بود و ما عضو آن حزب شديم. هر جا سخنراني و كلاس بود، سعي ميكرديم شركت كنيم تا جرياناتي كه در كشور در حال بروز است را بهتر بشناسيم. ميخواستيم نسبت به تحولات و جريانها آگاهي پيدا كنيم.
- بعد از پیروزی انقلاب، شرایط خرمشهر به عنوان یک بندر مهم مرزی چگونه بود؟
بعد از انقلاب، قضبه خلق عرب پيش آمد. قضبه قوميتگرايي در خرمشهر و سوسنگرد و شهرهاي مرزنشين وجود داشت كه كانون اصلي آن خرمشهر بود و گروهي از عربزبانها با حمايت تعدادي از روحانيون عرب منطقه و با حمايت گروهي از ستون پنجم كه از طريق عراق وارد كشور شده بودند، جريانهاي قومي را شكل دادند.
- جوانان خرمشهری چه واکنشی نسبت به این تحولات داشتند؟
در مخالفت با اين جريانات گروهي از جوانان خرمشهري بسيار فعاليت كردند و مبارزهاي بين اينها شروع شده بود. آن زمان، تازه سپاه شكل گرفته بود. اين جريانات باعث درگيريهاي خياباني و انفجارهايي در سطح شهر شد و سپاه لرستان با كمك پاسداران سپاه خرمشهر غائله را خواباندند كه به دستگيري آن فرد روحاني و عوامل آن منجر شد. در آن زمان توانستيم در اين قضايا وارد شويم و در مهاركردن شورشها و جريانهاي قومي نقش داشته باشيم. اين ماجراها حدود يك سال طول كشيد تا اينكه جنگ تحميلي آغاز شد.
- خرمشهر شهری مرزی بود که میتوان آن را آسیبپذیرترین منطقه از لحاظ نزدیکی به عراق دانست. آغاز جنگ برای مردم خرمشهر چگونه رقم خورد؟
چند ماه قبل از جنگ، عراق تحركاتي را در مرز آغاز كرد و با استفاده از سازمان استخبارات توانست اطلاعاتي را در مورد منطقه كسب كند. سپاه در حال آمادهباش قرار داشت و در برخي قسمتها مستقر شده بود. يك سال قبل از جنگ با رهبری شهید جهانآرا در كتابخانه عمومي با گروهي از بچههاي سپاه و يك گروه فرهنگي كه از تهران اعزام شده بودند، همكاري ميكرديم. پس از آن در مرز مستقر شديم تا هم بين مرزنشينان فرهنگسازي كنيم و هم فعاليتهاي عمراني و فرهنگي انجام دهيم.
- در کدام مناطق فعالیت های فرهنگی انجام میدادید؟
در نزديكي پاسگاه مؤمني كتابخانه عمومي دایر كرديم و قرآن آموزش میداديم. عدهاي از ساكنان آن منطقه سواد خواندن و نوشتن نداشتند. لذا سوادآموزي هم جزو برنامههاي ما بود. با كمك بچههاي سپاه توانستيم كارهاي عمراني مانند ساخت حمام و سرويس بهداشتي انجام دهيم.
اين روستا به علت واقع شدن در مرز، تردد زيادي داشت. هم از عراق براي كسب اخبار و اطلاعات به خرمشهر ميآمدند و هم ايرانيهايي كه ستون پنجم بودند به راحتي از آنجا به عراق ميرفتند.
- ستون پنجم چگونه فعالیت میکردند؟
آن زمان با دادگاه انقلاب همكاري ميكردم. يكي از روزها متوجه شدم كه دو دختر جاسوس را دستگير كردند كه اخبار و اطلاعات را به عراق گزارش ميدادند. من از نزديك شاهد اين قضايا بودم كه چگونه برخي جاسوسهاي ايراني به رژيم عراق كمك ميكردند. قبل از شروع رسمي جنگ اين تحركات وجود داشت. جاسوسها شديداً مشغول فعاليت بودند و ارتش عراق هم نيروها و تجهيزات جنگي خود را در مرز مستقر كرده بود.
- شهید جهانآرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر، زنان و دختران مدافع خرمشهر را چگونه ساماندهی کرده بود؟
خواهران خرمشهر اوايل جنگ چند گروه بودند؛ گروهي با سپاه همكاري ميكردند كه از مهمات سپاه نگهداري ميكردند و در مكان ثابتي مستقر شده بودند. عدهاي هم امدادگر بودند كه در مكانهاي مختلف مستقر شده بودند. عدهاي هم در مطب دكتر شيباني بودند. برخی نیز در بيمارستانها بودند، اما روزهاي آخر جا و مكان امن و ثابتي وجود نداشت و به مناطق مختلفي كه درگيري بود ميرفتیم. بعد از ۱۵ مهر من در بيمارستان نماندم و به مناطق درگيري رفتم.
ما اسلحه داشتيم و همراه گروههاي نظامي به محلهاي درگيري ميرفتيم و كارهاي درماني و امدادگري رزمندگان انجام ميدهيم و اگر آب و غذا احتياج داشتند، برايشان تهيه ميكرديم.
البته روزهاي آخر كه همه به نوعي درگير شده بودند، اسلحه به دست گرفتم و تيراندازي كردم. درگيري خيلي شديد بود و ما به سمت ساختماني مشخص تيراندازي ميكرديم. تيراندازيهاي ما نقش پشتيباني براي رزمندگان داشت كه در حال پيشروي بودند.
- مشارکت شما در کفن و دفن شهدا در حالی که سن و سال زیادی نداشتید سخت نبود؟
اوايل مهر براي دفن شهدا به جنتآباد ميرفتم. آن روزها چند تا از دوستانم شهيد شده بودند. مطمئنم جنتآباد هيچگاه روزهايي به آن شلوغي و ازدحام را تجربه نكرده است. تعداد غسالها براي غسل و كفنكردن شهدا كم بود و كفاف اين همه جنازه را نميداد و احتياج به نيروي كمكي داشتند. مادر من يكي از كساني كه بود كه آن روزها به غسالخانه جنتآباد رفت تا در شستن جنازهها كمك كند. آنقدر اجساد زياد بود كه همه متحير شده بودند. عده زيادي از آنها گمنام دفن شدند. اگر سري به جنتآباد بزنيد روي بعضي قبرها كلمه گمنام نوشته شده است. اينها بينامونشان دفن شدند و اكثراً شهداي اوايل جنگ هستند. سه روز اول مهر ۶۴ زن و كودك در قبرستان خرمشهر دفن شدند.
حتي بين آنها زنهاي باردار وجود داشتند كه با جنيني كه در شكم داشتند كشته شدند. آنها اشخاص بيدفاعي بودند كه در خانه يا در كوچه و خيابان مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند.
- واکنش مردم خرمشهر به جنگ چه بود؟
مردم خرمشهر جنگ را نديده بودند. صداي انفجار از هر طرف به گوش ميرسيد. اكثر مردم نميدانستند اين سروصداها از كجا ناشي ميشود. عدهاي خيال ميكردند صداي انفجار بمب توسط نيروهاي خلق عرب است. همه به خيابانها آمده بودند. عده زيادي از مردم بيدفاع كه حدود ۶۰ نفر بودند در همان چند روز اول، شهيد شدند. پناهگاهي هم وجود نداشت كه مردم به آن پناه ببرند. همه هاج و واج و سرگردان بودند.
- شما چهطور به مجروحان کمک میکردید؟
من و خواهرم تصميم گرفتيم به مراكز درماني برويم. ابتدا به بيمارستان مهر و سپس به بيمارستان شهيدي رفتيم. آنجا مملو از كشته و زخمي بود و دائماً به مردم ميگفتند بيمارستان بايد تخليه شود. زيرا در مركز شهر قرار داشت و در معرض مستقيم بمبارانها. در واقع هيچ امنيتي براي مراجعان وجود نداشت. من امدادگري را سه ماه قبل از جنگ توسط هلالاحمر آموزش ديده بودم و با گروهي از دوستان يك ماه در بيمارستان مهر كار كرده بودم. يك ماه قبل از جنگ به خاطر شرايط خاص خرمشهر، سپاه و گروههاي وابسته به آن دورههاي نظامي را براي جوانان شهر برپا كردند. من و تعدادي از دوستان دوره آموزش نظامي را نزد آقاي حيدري طي كردیم. اسلحه بازكردن، شليككردن را ياد گرفتیم و با شروع جنگ عملاً وارد میدان شدیم.
- شرایط بیمارستان ها چگونه بود؟
آنقدر در بيمارستان كشته و مجروح زياد بود كه من حتي در فيلمها هم چنين صحنههايي را نديده بودم و به ذهنم خطور نميكرد روزي در واقعيت چنين صحنههايي را ببينم. يكي دست نداشت، يكي پا نداشت، يكي دل و رودهاش بيرون ريخته بود، ديگري تركش در شكمش خورده بود. از روستاهاي اطراف هم مجروحان زيادي به بيمارستان ميآوردند. روزي مجروحي را آوردند كه تير به صورتش اصابت كرده بود. اين صحنه آنقدر وحشتناك بود كه هنوز پس از گذشت سالها در خاطرم مانده است.
زني كودكش را در آغوش گرفته بود و نميدانست به كجا برود هراسان به اين طرف و آن طرف ميدويد. پاي كودك قطع شده بود و به شدت بيتابي ميكرد.
آنهايي كه زخم عميقي نداشتند در راهروها مداوا ميشدند و يا باندپيچي ميشدند و به آنها سرم وصل ميشد. برخي كه حالشان وخيم بود هم به اطاق عمل ميرفتند و پس از مداواهاي اوليه سريعاً اعزام ميشدند. راهروها مملو از كشتهها و مجروحان بود. صداي آه و ناله مجروحان از يك سو و صداي شيون و زاري خانوادهاي بالاي سر كشته يا مجروحشان از ديگر سو فضاي بيمارستان را پر كرده بود.
- ماجرای مجروحیت شما ماجرای عجیب و در عین حال غم انگیزی است، تیرباران یک دختر ایرانی توسط عراقی ها و رها کردن او به خیال کشته شدن. برایمان کمی از این ماجرا بگویید.
روز بيستوچهارم مهر بود. شب قبل را در نخلستانها خوابيده بوديم. همان شب درگيري شديدي بين نيروهاي ايراني و عراقي پيش آمد. به بيمارستان آمديم تا استراحت كنيم. دو تا از بچههاي امدادگر كه يكي از جهاد همدان اعزام شده بود؛ به نام محمدرضا مبارز و رضا ليامي؛ كه از هلال احمر تهران اعزام شده بود، هم همراه ما بودند.
هنگامي كه از بيمارستان خارج شديم و به خرمشهر آمديم، متوجه شديم صبح در كوي طالقاني درگيري بوده است. به سمت خانههاي بندر برگشتيم. روبهروي ساختمانها نخلستاني بود كه ما در آنجا مستقر شده بوديم. درگيري تنبهتن بود. نيروهاي عراقي در ساختمانها بودند و ما به صورت درازكش در جويهاي نخلستانها پناه گرفته بوديم. ماشين ما يك سيمرغ آبي بود كه صندليهاي پشت آن را درآورده و برانكارد گذاشته بوديم تا مجروحان را در آنجا قرار دهيم. من و محمدرضا مبارز و رضا ليامي، سوار شدیم. من بين اين دو نفر نشسته بودم. محمدرضا مبارز چون رانندگي ميكرد اسلحهاش را به من داد. من اسلحه را عمود دستم قرار داده بودم. ماشين ميخواست حركت كند كه دو تا از دوستان سربازهاي مجروح گفتند ما هم با شما ميآیيم تا هم دوستانمان را همراهي كنيم و هم استراحت كنيم و دوباره برگرديم.
آنها عقب ماشين رفتند و در كنار آن سه مجروح قرار گرفتند که در مجموع هشت نفر درون ماشین بوديم که به سمت مسجد جامع آمديم تا از آنجا به چهل متري و از چهل متري به سمت پل و سپس به بيمارستان برويم.
محمدرضا مبارز متوجه نبود كه نبايد به سمت جلو حركت كند و به سمت گلفروشي محمدي و خيابان چهل متري پيچيد و از آنجا به چهارراه نسيم رفت. در این هنگام عراقیها شروع به تيراندازي كردند. چند دقيقه به طور مداوم با تيربار به سمت ما تيراندازي ميكردند. محمدرضا مبارز بلافاصله به شهادت رسيد. اول افتاد روي فرمان ماشين و بعد به سمت من كه سمت راست او بودم افتاد و مانند سپر شد براي من. من هم مورد اصابت گلوله قرار گرفتم؛ چون دستم عمود بدنم بود و اسلحه را هم گرفته بود. رضا ليامي هم تير به كتفش اصابت كرد.
از ۵ نفري هم كه عقب ماشين بودند فقط يك نفر زنده ماند. آنها در طي چند ساعت و بعد از ساعتها به شهادت رسيدند. ساعت ۲ اين اتفاق افتاده بود و ما تا حدود ساعت ۷ بعدازظهر در همان خيابان و درون ماشين بوديم. بهخاطر درگیریهای شدید آن روز، خرمشهر، خونینشهر نامیده شد.
در همان چند ساعتي كه آنجا افتاده بوديم خمپاره هم به سمت ما شليك شد و تركش آن به سر من خورد و بيهوش شدم. حدود دو ساعت بيهوش بودم. نه راه پس داشتيم نه راه پيش. حلقه محاصره آنقدر تنگ بود كه ما صداي عراقيها را هم ميشنيديم. يعني اگر كوچكترين تكاني ميخورديم يا ماشين را جابهجا ميكرديم، آنها ميفهميدند افراد داخل ماشين زندهاند و حتماً براي زدن تير خلاص به سراغ ما ميآمدند.
آفتاب در حال غروب بود. هنوز گيج بودم كه ناگهان متوجه شدم سروصداها خوابيده است و درگيريها قطع شده است. از زدوخوردها خبري نبود. رضا ليامي گفت من از ماشين پياده ميشوم و به ساختمانهاي روبهرو و مقابل نخلستان ميروم و تو هم پشت سر من بيا.
هر چه سعي ميكردم پاهايم را تكان بدهم و از ماشين خارج شوم نميتوانستم. تلاش من براي جابهجاشدن بيفايده بود. فرياد زدم نميتوانم. گفت: سعي كن از ماشين خارج شوي. باز هم گفتم: تو برو خودت را نجات بده و او باز تكرار كرد بدون تو نميرومم از من اصرار و از او انكار.
در همين بگومگوها بود كه صداي آژير آمبولانس آمد. انگار جرقه اميدي در دلمان نواخته شد. با هم داد زديم ما زندهايم ما زندهايم. آمبولانس به سمت ما آمد. البته آنها براي جمعآوري اجساد آمده بودند. چون آنقدر درگيري زياد بود كه اصلاً فكر نميكردند كسي زنده باشد. از هشت نفري كه در ماشين بوديم سه نفر زنده ماندند.
- وقتی خبر آزادسازی خرمشهر اعلام شد کجا بودید؟
سوم خرداد كه مصادف با آزادسازي خرمشهر بود من در تهران بودم. آن روز براي من روز بسيار بهيادماندني بود. صحنههاي بسيار جالبي اتفاق افتاد. مردم به خيابانها آمده بودند و شادماني ميكردند من بالاي ميدان انقلاب بودم، از اميرآباد تا ميدان انقلاب تمام قناديها شيرينيهاي خود را به طور صلواتي بين مردم پخش ميكردند. دستفروشها و مغازهدارها ميوههاي خود را به طور صلواتي بين مردم توزيع ميكردند. بوق ماشينها به طور ممتد به صدا درآمده بود و شور و شوق وصفناپذيري به مناسبت سوم خرداد بين مردم به وجود آمده بود. مردم تهران از آزادسازي خرمشهر بسيار شادمان بودند.
94/3/2 - 14:26 - 2015-5-23 14:26:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]
صفحات پیشنهادی
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس: بازنده اصلی در مذاکرات هسته ای امریکایی ها خواهند بود /اگر تحریم ها برداشته نشد،
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس بازنده اصلی در مذاکرات هسته ای امریکایی ها خواهند بود اگر تحریم ها برداشته نشد بحث انرژی هسته ای را دنبال می کنیم رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شامگاه دوشنبه میهمان جمعی از بسیجیان و خانواده های معظم شهدا برای مراسمی که بود که در پاسداشت شهدا معظم انقانتقاد تند مطبوعات انگلیسی علیه گرانقیمتترین بازیکن جهان/ گرت بازنده!+عکس
انتقاد تند مطبوعات انگلیسی علیه گرانقیمتترین بازیکن جهان گرت بازنده عکسمطبوعات انگلیسی علیه گران قیمتترین بازیکن جهان انتقادی تندی را عنوان کردند به گزارش خبرگزاری فارس مطبوعات بریتانیایی به انتقاد از هافبک رئال مادرید و گران قیمتترین بازیکن حال حاضر فوتبال جهان پس اتهران زیر پای دختری جوان +عکس
تهران زیر پای دختری جوان عکس انجام کاری سخت و ترسناک توسط دختری جوان که خیلی ها حتی جرات فکر کردن به آن را ندارند شاید کمی تصورش سخت باشد که یک دختر جوان برای شستشوی شیشههای برجهای مرتفع از طناب آویزان شده و در میان هوا و زمین معلق بماند و بالا و پایین برود کار پر استرس ودختری که هیچوقت پیر نمیشود! +عکس
لیلا کوالز دختری که هیچوقت پیر نمیشود عکس دختری در اوکلاهاما متولد شده که به نوعی سندروم عجیب و نادر مبتلا است و اصلا پیر نمیشود تعداد کودکان مبتلا به سندروم ایکس در جهان هفت نفر است به گزارش سرویس کشکول جام نیوز لیلا کوالز مانند یک بچه خوشحال 9 یا 10 ماهه به نظر می&zwnدختری با بلندترین زبان دنیا +عکس
دختری با بلندترین زبان دنیا عکس بلندترین زبان دنیا از ان دختری 18 ساله به نام ادرینه لوییز اهل میشیگان است که به تازگی توانسته است رکورد قبلی گینس با طول زبان حدود 11 سانتی متر را بشکند طول زبانش چقدر است رادیو چین بلندترین زبان دنیا از ان دختری 18 ساله به نام ادرینه لوییز اهدر یک برنامه زنده تروریست القاعده خطاب به مجری معروف: اگر میتوانستم تو را هم میکشتم+عکس
در یک برنامه زندهتروریست القاعده خطاب به مجری معروف اگر میتوانستم تو را هم میکشتم عکسیکی از اعضای زندانی گروه تروریستی القاعده که به یک برنامه تلویزیونی شبکه سعودی آمده بود خطاب به مجری گفت که اگر فرصت میدادند تو را میکشتم ابنا نوشت «خالد المولّد» یک عضو زندانیزن بدشانسی که در یک تصادف زنده ماند!! + عکس
زن بدشانسی که از یک تصادف رانندگی جان به در برد اما دچار مشکلات عجیبی شده است حتی یک تصادف ساده رانندگی که هیچ گونه جراحتی نیز ایجاد نمیکند میتواند اثراتی خطرناک بر مغز و سلامت بدن بگذارد گو اینکه یک زن پس از تصادف با بدترین بیماری مغزی جهش یافته مواجه شده است یک مادر 40 سالدریاچهای که می میرد و زنده می شود +عکس
در یک پدیده عجیب علمی دریاچهای که می میرد و زنده می شود عکس در حال حاضر با فرو رفتن کامل آب این دریاچه اهالی بومی اشیاء عجیب و غریب مانند قطعات خودرو موتورسیکلت و نیز سایر اشیا را در لابلای انبوهی از گل پیدا کردهاند به گزارش سرویس علمی جام نیوز به نقل از باشگاه خبرنگدلیل بیهوشی گوینده زن در برنامه زنده تلویزیون+عکس
دلیل بیهوشی گوینده زن در برنامه زنده تلویزیون عکس مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرستیوی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد از ماجرای بیهوشی خود میگوید مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرستیوی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد از ماجرای بیهوشی خود میگوید مرضیه هاشمی در خصوص عارضهایآخرین وضعیت مجری تلویزیون پس از بیهوشی در برنامه زنده+عکس
آخرین وضعیت مجری تلویزیون پس از بیهوشی در برنامه زنده عکس حال مجری شبکه پرس تیوی که در حین اجرای برنامه زنده دچار عارضه شده بود خوب است مرضیه هاشمی در گفتوگوی تلفنی با بخش فارسی وبسایت شبکه پرس تیوی گفته است الحمدلله حالم کاملا خوب است خانم هاشمی روز گذشته - 27 اردیبهشتدختری که پیر نمیشود! +عکس
دختری که پیر نمیشود عکس دختری در اوکلاهاما متولد شده که به نوعی سندروم عجیب و نادر مبتلا است و اصلا پیر نمیشود تعداد کودکان مبتلا به سندروم ایکس در جهان هفت نفر است فرادید دختری در اوکلاهاما متولد شده که به نوعی سندروم عجیب و نادر مبتلا است و اصلا پیر نمیشود تعداد کودکداعش خبرنگار موصلی را تیرباران کرد +عکس
داعش خبرنگار موصلی را تیرباران کرد عکستاریخ انتشار چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۰۷ ۳۶ داعش جنایتی دیگر را در شهر موصل مرتکب شد به گزارش ابنا این گروه تروریستی یکی از خبرنگاران شهر موصل را به جرم عدم اعلان توبه اعدام کرد داعش «فراس یاسین» معروف به «فراس ا8 نوازنده جدید به مجموعه ارکستر سمفونیک اضافه شدند
8 نوازنده جدید به مجموعه ارکستر سمفونیک اضافه شدنددر حالی که کمتر از پنج روز به اجرای ارکستر سمفونیک در تالار وحدت مانده 8 نوازنده جدید وارد این مجموعه شدند به گزارش خبرگزاری فارس علی رهبری مدیر ارکستر سمفونیک ملی تهران علی صالحیپور را به عنوان ارکستر مایستر جایگزین ارسلگاف بزرگ تلویزیون هنگام پخش یک فیلم! +عکس
گاف بزرگ تلویزیون هنگام پخش یک فیلم عکس سیمرغ شبکه جام جم صدا و سیما روز گذشته در حین پخش فیلم سینمایی پسر آدم دختر حوا سوتی فاحشی را مرتکب شد که در ادامه خواهیم دید روز شنبه 26 اردیبهشت ماه شبکه جام جم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برای چندمین بار فیلم سینمایی پسر آدچقدر مردم ایران شگفتانگیزند +عکس
زوج کانادایی بعد از یک ماه حضور در ایران چقدر مردم ایران شگفتانگیزند عکس یک چیز حتمی است و آن این که مردم ایران مهماننوازترین مردمی هستند که در طول مسافرت خود تا به حال دیدهایم و تنها رقیب آنها ترکیه و مصر هستند اما مهم است تا به هنگام سفر از احساسات خود پیروی کرده و همیشهمعرفی برترینهای رشته قرائت مسابقات بینالمللی جمهوری اسلامی+عکس
معرفی برترینهای رشته قرائت مسابقات بینالمللی جمهوری اسلامی عکسسیودومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم در حالی از روز جمعه کار خود را آغاز میکند که نماینگان کشورمان در بیستونه دوره از مسابقات رتبه اول رشته قرائت را از آن خود کردهاند به گزارش خبرنگار فعالیتهای قرآنیاز «هاچ زنبور عسل» تا «زندهباد زاپاتا»/ گزارش فیلمهای آخر هفته
از هاچ زنبور عسل تا زندهباد زاپاتا گزارش فیلمهای آخر هفته فرهنگ > تلویزیون - رسانه ملی برای آخر هفته مخاطبان خود آثار متنوعی از سینمای ایران و جهان انتخاب کرده است به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین شبکه چهار به پخش فیلم وحید موسائیان با نام «فرزند چهارم&raqu-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها