واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: سرقت ناكام مرد ورشكسته از طلافروشي
کد خبر: ۵۰۲۴۶۷
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۹ - 23 May 2015
مرد مسلح كه متهم است به يك مغازه طلافروشي در تهران دستبرد زده پيش از سرقت خلع سلاح و بازداشت شد.
به گزارش جوان، ساعت 11 و 30 دقيقه ديروز، مأموران كلانتري 161 ابوذر از سرقت مسلحانه يك طلافروشي در خيابان سجاد شمالي باخبر و در محل حاضر شدند.
مأموران پليس به سرعت مرد مسلح را در حالي كه با مرد طلافروش درگير بود، بازداشت كردند.
اولين بررسيها نشان داد كه سارق مسلح در جريان درگيري با مرد طلافروش دست به ماشه برده و گلولهاي هم شليك كرده اما به كسي اصابت نكرده است.
متهم وقتي مورد تحقيق قرار گرفت اقرار كرد كه با نقشه قبلي دست به سرقت زده است.
حرفهاي صاحب جواهر فروشي
اميد باباعلي، صاحب جواهر فروشي اميد در شرح ماجرا به خبرنگار ما گفت: چندين سال است كه در اين محل مغازه طلافروشي دارم و اولين بار بود كه سارق به مغازهام دستبرد زد.
وي ادامه داد: چندي قبل مردي شيكپوش وارد مغازهام شد. او بعد از بررسي طلاها سرويس گرانقيمتي را كه 8 ميليون و 500 هزار تومان ارزش داشت، پسنديد و قرار شد چند روز بعد همراه همسرش براي خريد به مغازه بيايد.
مرد طلافروش ادامه داد: ساعت 11 و 20 دقيقه امروز بار ديگر اين مرد در حالي كه عينك آفتابي به چشم داشت و ساك سياهي هم در دست داشت، وارد مغازه شد. بعد از احوالپرسي از من خواست تا سرويس مورد نظرش را براي او بياورم. وقتي سرويس را برداشتم تا دوباره وزن كنم چند مشتري وارد مغازه شدند. مرد سارق با ديدن مشتريها به من گفت كه 6 ميليون و500 هزار تومان در كارتش پول دارد و قرار است كه همسرش دو ميليون به حسابش واريز كند. وي همان لحظه با تلفن همراهش با كسي شروع به حرف زدن كرد و خواست تا 2 ميليون به حسابش واريز كند. پس از اين به من گفت كه در بيرون از مغازه منتظر ميماند تا پول را واريز كنند و از مغازه بيرون رفت. هنوز دقايقي نگذشته بود كه مشتريان از مغازه بيرون رفتند و او دوباره وارد مغازه شد. او اين بار كارت عابري را به من داد و خواست 8 ميليون و 500 را برداشت كنم. وقتي به طرف كارتخوان برگشتم ناگهان سارق اسلحه كمري روي سرم گذاشت و تهديد كرد تمام طلاهاي مغازه را كه حدود 3 كيلو طلا است، به داخل كيف سياه بريزم. من هم به سرعت دستش را گرفتم و با هم درگير شديم. در حال درگيري بوديم كه تيري شليك شد و همسايهها و رهگذران متوجه درگيري شدند و به پليس خبر دادند.
سرهنگ امير نوري، سركلانتر منطقه هم كه در محل حاضر شده بود به خبرنگار ما گفت: خوشبختانه بعد از اعلام خبر سرقت مسلحانه مأموران كلانتري 161 ابوذر وارد عمل شدند و متهم را قبل از اينكه به كسي آسيب برساند يا از محل فرار كند، دستگير كردند.
حرفهاي شاهدان
يكي از شاهدان گفت: در مغازهام بودم كه متوجه صداي شكستن شيشه شدم. بلافاصله به جلوي مغازه طلافروشي رفتم و ديدم صاحب طلافروشي با مرد مسلحي درگير است. در مغازه از پشت بسته بود و كاري از دست ما بر نميآمد كه گشت كلانتري ابوذر از راه رسيد.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفي كن؟
احمد هستم 34 ساله.
معتادي؟
نه فقط سيگار ميكشم.
سابقه داري؟
نه اولين بار است كه دست به كار خلاف ميزنم.
چي شد كه تصميم گرفتي دست به سرقت مسلحانه از طلافرشي بزني؟
بدهكار بودم، قصد داشتم با سرقت طلافروشي بدهيام را بدهم.
با مال دزدي بدهيات را بدهي؟
بله چارهاي نداشتم چون بدهيام زياد بود.
چقدر بدهكاري؟
280 ميليون تومان به چند نفر بدهكارم.
براي چي اين همه بدهي بالا آوردي؟
من تا يك سال قبل مغازه بزرگ پارچهفروشي در مركز شهر داشتم تا اينكه چند نفر كه به آنها اعتماد داشتم از من كلاهبرداري كردند و ورشكست شدم و نتوانستم بدهيام را بدهم. مدتي قبل به خاطر يكي از چكهايم كه برگشت خورد، بازداشت شدم اما يكي از اقوامم ضمانت كرد و آزاد شدم و قرار شد بدهيام را بپردازم اما پولي نداشتم كه بدهم.
چي شد كه تصميم گرفتي از اين طلافروشي سرقت كني؟
خانهام در همين محله است به همين خاطر از جلوي اين طلافروشي خيلي زياد عبور ميكنم تا اينكه با ديدن اين همه طلا در ويترين آن وسوسه شدم تا نقشه سرقت از اين طلافروشي را طراحي كنم. چند روز جلوي طلافروشي آمدم و با حساب كتابي كه انجام دادم فهميدم اين مغازه 4 كيلو طلا دارد و اگر در اين سرقت موفق شوم، بدهيام را ميتوانم بپردازم و مبلغ زيادي هم براي من باقي ميماند تا كار تازهاي را دوباره شروع كنم.
بعد چي شد؟
من چند روز قبل به بهانه خريد سرويس طلايي وارد مغازه طلافروشي شدم و تمام جوانب را بررسي كردم تا هنگام اجراي نقشهام مشكلي پيش نيايد. آن روز به بهانه اينكه با همسرم ميآيم از مغازه خارج شدم تا اينكه ساعتي قبل از حادثه دوباره به نزديكي طلافروشي آمدم و از دور طلافروشي را تحت نظر گرفتم تا در فرصت مناسب وارد مغازه شوم و نقشهام را اجرا كنم. ساعت 11 و 20 دقيقه وارد مغازه شدم و با طلافروش احوالپرسي كردم كه چند مشتري وارد مغازه شدند.
به همين خاطر به بهانهاي خارج شدم و در بيرون سيگاري روشن كردم تا اينكه مشتريان از طلافروشي بيرون آمدند و من وارد مغازه شدم. سپس كارت عابرم را به طلافروش دادم. وقتي خواست از طريق دستگاه عابر پول را به حسابش انتقال دهد، اسلحه كلتم را از جيبم بيرون آوردم و روي شقيقهاش گذاشتم و خواستم هر چه طلا دارد به داخل كيفم بريزد كه طلافروش دستم را گرفت و درگيري ما آغاز شد. هنوز دقايقي نگذشته بود كه مأموران رسيدند و مرا خلع سلاح و دستگير كردند.
مگر داخل حسابت چقدر پول داشتي؟
فقط 600 هزار تومان.
اسلحه را از كجا تهيه كردي؟
آن را از مردي به مبلغ 11 ميليون تومان خريدم. البته به آن مرد پول ندادم. قرار بود كه بعد از سرقت پول اسلحه را بدهم كه دستگير شدم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]