واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مرد نمیتواند تحت هر شرایطی از حق تمکین استفاده کند
تمکین به معنای مطلق آن به معنای ادای حقوق است؛ یعنی مرد حقوق زوجیت را ادا کند و زن هم حقوق زوجیت را ادا کند و هر دو در مقابل حقوقی که بر یکدیگر دارند، تسلیم باشند و حق و حقوق یکدیگر را ادا کنند
در اسلام، حقوق متقابلی برای زن و مرد تعریف شده است، حقوقی که به دنبال آنها تکالیفی نیز وجود دارد. یکی از این حقوق که به نظر مردانه است و به نوعی شائبه مردانهبودن دین را به دنبال دارد، حق تمکین است. جهت مشخصشدن ابعاد این حق دینی برای مردان و روشنتر شدن این موضوع، مهرخانه طی گفتگویی با آیتالله ابوالقاسم علیدوست از اساتید برجسته حوزه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به بررسی ابعاد این موضوع پرداخته است.- به طور کلی، تمکین و حق تمکین به چه معناست؟در فقه، در ارتباط زوجین، حقوقی برای مرد و حقوقی نیز برای زن تعریف شده است. تمکین دو معنا دارد؛ به معنی الاعم و به معنی الاخص که تفصیل آن در کتب فقهی آمده است.اما تمکین به معنای مطلق آن به معنای ادای حقوق است؛ یعنی مرد حقوق زوجیت را ادا کند و زن هم حقوق زوجیت را ادا کند و هر دو در مقابل حقوقی که بر یکدیگر دارند، تسلیم باشند و حق و حقوق یکدیگر را ادا کنند.- لطفاً درخصوص تمکین بالمعنی الاخص بیشتر توضیح دهید.تمکین بالمعنی الاخص یعنی زن در حالت طبیعی در ارتباط جنسی با شوهرش مانعی ایجاد نکند؛ نه شخصاً و نه از نظر جسمی، تمیزی و...، مانعی برای تمتع جنسی ایجاد نکند. - به نظر میرسد در این تعریف، بیشتر بار معنایی، به نفع مرد است. با این نظر موافقید؟خیر، در بحث حقوق، سود و ضرر گفتن غلط است. بر فرض، در بحثی مثل نفقه، غلط است بگوییم سودش به نفع زن است؛ چون مرد باید نفقه را بدهد و زن باید بگیرد. این یک پازل است که شارع ترسیم کرده است؛ از یک طرف، وظایفی را بر دوش مرد میگذارد که موظف است انجام دهد و از طرف دیگر وظایفی را هم بر دوش زن میگذارد و میگوید مکلف است آنها را انجام دهد. لذا غلط است که یک عنوان را بگیریم و بگوییم به سود کیست؛ این را باید در همان جدول یا پازلی که گفتیم معناکنیم. آنچه مسلم است، این اتفاق و این حقوق، به سود ارتباط زوجیت است؛ یعنی در راستای استحکام خانواده است.
- این تعریف، درست است؛ اما آیا این حق به نوعی باعث محدودشدن حق آزادی زن نخواهدشد؟فعالیت اجتماعی، بخش دیگری از موضوع است، اما تمکین شرایط خاص خود را دارد؛ یعنی شوهر نمیتواند بخواهد تحت هر شرایطی، در وضعیت غیرطبیعی، در شرایطی که برای زن عسر است، حرج است و مشکلات روحی و جسمی دارد، از این حق استفاده کند.از طرف دیگر زن نیز میتواند با شروطی که میگذارد، این حق تمکین را محدودکند؛ یعنی اینگونه نیست که این حق، جزو اصول ثابت باشد که با توافق طرفین هم از بین نرود، بلکه زن میتواند برای خود شرایطی را بگذارد که هیچگونه فعالیت اجتماعیاش هم محدود نشود. به عبارت دیگر، این شروط و این حقوق، در حد اقتضاست؛ نه علت تام و زن میتواند با تعهدی که از شوهر میگیرد، این مانع را هم برطرف کنند.- یعنی در ازای حقی که به مرد داده شده است، این حق را به زن هم دادهایم که محدودیتهایی را برای حق مرد قایل شود؟بله، چه در شرایطی که ضمن عقد میآید یا شرایطی باشد که ارتکازی است. از نظر ما این شرایط هم حکم شرایط متن عقد را دارد؛ یعنی اگر به نوعی باشد که در حکم ذکر باشد، باز هم حکم شرط ضمن عقد را پیدا میکند.- ممکن است این مطلب را بیشتر توضیح دهید.فقیهان در کنار شرطهای معروف فقهی، از شرط دیگری که گاه آن را شرط ارتکازی و گاه شرط ذُکری نامیدهاند نیز یاد میکنند. منظور از شرط ذُکری یا ارتکازی همان پیشانگارههای طرفین معامله است که در هنگام وقوع عقد در نهانخانه ذهن آنها جای دارد و قرارداد را خواسته یا ناخواسته براساس آن انگارهها یا مشروط به آنها، منعقد میکنند. این انگارهها برای طرفین قرارداد چنان واضح و بدیهی است که طرفین هیچ نیازی نمیبینند به این شرایط تصریح کنند.به عقیده ما، ارتکازات موجود در جامعه را که عقد در فضای آن ارتکازات و براساس آن ارتکازات منعقد شده است، نمیتوان نادیده گرفت؛ تنها چیزی که میتواند شرط ارتکازی را منتفی کند این است که طرفین قرارداد در هنگام عقد قرارداد خلاف آن ارتکاز را به صراحت شرط کنند. (1)- میتوانیم بگوییم با توجه به این شرایط که بیان کردید و توضیحاتی که دادید، در حقیقت تصور مردانهبودن از دین کمرنگ خواهدشد؟نه تنها کمرنگ، که اصلاً رنگی ندارد. مشکلی که در مطالعات اسلامی و حقوقی زنان هست، این است که تکساحتی مطالعه میشود، ولی اگر همانطور که گفتم اگر در یک مجموعه و پازل مطالعه شود، هر کس در جای خود و کاملاً عادلانه خواهد بود. لذا مردانهبودن نه پررنگ است و نه کمرنگ. ممکن است در ادبیات یا متون ما مسلمانان، این ادبیات وجود داشته باشد، اما آنچه از متن قرآن برداشت میشود آنست که آنچه برای مردان است، برای زنان هم هست و آنچه برای زنان است، برای مردان نیز هست. (2) البته شکلش فرق میکند؛ گاهی بومی مرد میشود و گاهی بومی زن. علی ای حال، ما در معارف دینی اسلام، رنگ نداریم.- بر این اساس میتوان گفت توصیههای دینی که در هنگام مشکلات وجود دارد و دعوت به سازش میکند، ناظر بر هر دو طرف است و صرفاً زنانه نیست؟ نه تنها دو طرف، که کل پیکره اجتماع! ببینید من به عنوان کارشناس فقه و کارشناس حقوق، همیشه به اساتید، طلاب، فضلا و دانشجویان میگویم که جامعه را نمیتوان با فقه و حقوق محض چرخاند. فقه و حقوق، ترمیمکننده و فصلالخطاب است، اما بنیان و اساس باید بر اخلاق باشد. مگر دو همسایه میتوانند بر اساس فقه و حقوق محض کارکنند؛ یا دو کارمند و همکار؟؛ زن و مرد هم از این قاعده مستثنا نیستند. باید بنیان بر اخلاق و فطرت باشد؛ البته فصلالخطاب باید فقه و حقوق باشد.- در حقیقت اخلاقیات مبنای اصلی است و تنها در جایی که به مشکل خوردیم باید به فقه یا حقوق مراجعه کنیم؟بله، میتوانیم بگوییم اینطور است.تی نیوز
جمعه 1 خرداد 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]