واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: کمیت هایی که بالا می روند، کیفیت هایی که پایین می آیند اصفهان- ایرنا- روزنامه اصفهان امروز با تیتر"کمیت هایی که بالا می روند، کیفیت هایی که پایین می آیند" به بررسی کش وقوس ها وحاشیه های پایان نمایشگاه کتاب پرداخته است .
این گزارش که درروز چهارشنبه سی ام اردیبهشت 1394منتشرشد،آمده است:نمایشگاه کتاب امسال تهران هم با همه کش وقوس ها و حاشیه های عجیب وغریبش به پایان رسید. در این میان آمارهایی منتشر شد که حاکی از رضایت مدیران ارشاد داشت.
امیر مسعود شهرام نیا قائم مقام نمایشگاه بین المللی کتاب درجایی می گوید: «به نظر می رسد فروش امسال نمایشگاه کتاب نسبت به سال گذشته رشد حدود 80 درصدی داشته است.» بانک صادرات در گزارش خود درباره نمایشگاه کتاب تهران 94 می نویسد: «آمارها حاکی از رشد تعداد و مبلغ تراکنش های صورت گرفته بر روی دستگاه های پایانه های فروش متصل به حساب های بانک صادرات ایران در غرفه های بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران هستند، به گونه ای که تعداد تراکنش ها دستگاه های پایانه های فروش که در غرفه ها نصب شده اند در این دوره به رقم یک میلیون و ٦٨٠هزار تراکنش رسیده و مبلغ ٧٠٥ میلیارد و ٢١٩ میلیون ریال از طریق این دستگاه ها جابه جا شده که بیانگر رشد ٤٩ درصدی مبلغ تراکنش پایانه های فروش نسبت به سال ٩٣ هست همچنین تعداد تراکنش ها دستگاه های خودپرداز نیز در این دوره به حدود١٤٠ هزار تراکنش مالی بالغ گشته اند.»
اما نکته ای که قابل توجه است تفاوت معنادار بین سرانه ی مطالعه ی کشور و میزان خرید کتاب است.
در آمارهای رسمی و غیررسمی ای که در کشور منتشر می شود سرانه مطالعه ی کتاب در ایران از دو دقیقه تا هجده دقیقه در شبانه روز متغیر است. البته تابه حال پژوهش میدانی و آماری محکمی در این موضوع انجام نگرفته است اما همه ی آمارها چه رسمی و چه غیررسمی حاکی از پایین بودن سرانه ی مطالعه است. این در حالی است که آمریکایی ها 20 دقیقه، انگلیسی ها 55 دقیقه و ژاپنی ها 90 دقیقه از وقت خود را در شبانه روز به مطالعه کتاب اختصاص می دهند.
تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر فیلسوفان بزرگ مکتب فرانکفورت در کتاب صنعت فرهنگ سازی می نویسند: «طیف و سلسله مراتبی از محصولات تولید انبوه باکیفیت متنوع به مردمان خورانده می شود و بدین ترتیب حاکمیتِ کمی شدن، تمام عیار گسترش می یابد. هرکسی باید (به نحوی ظاهراً خودانگیخته) بر طبق همان سطحی از ذوق و سلیقه رفتار کند که از قبل برای وی تعیین و دسته بندی شده است و همان مقوله یا دسته ای از محصولات تولید انبوه را برگزیند که برای افرادی از نوع او عرضه شده است.
در جداول سازمان های پژوهشی مصرف کنندگان به هیئت آمار و ارقام ظاهر می شوند و بر اساس گروه های درآمدی به مناطق قرمز، سبز و آبی تقسیم می شوند؛ این همان تکنیکی است که برای هر نوع تبلیغات به کار می رود.»
اما آن طور که به نظر می رسد کتاب های فروخته شده در نمایشگاه کتاب تهران حتی قابلیت تبدیل شدن به کالای فرهنگیِ توده ای را نیز ندارند. چراکه اکثر قریب به اتفاق این کالاها از چرخه ی مصرف کنار گذاشته می شود و مأمنی جز کتابخانه های ملون و شیک و اینستاگرامی خریداران ندارند. یا در بهترین حالت ممکن تنها نام و نام مؤلفشان به سیستم دایره المعارفی ذهن خریداران سپرده می شود. آن دسته از کتاب هایی نیز که خوانده می شود در وضع خوش بینانه خنثی هستند.
نکته ی بعدی آن است که هرساله ناشران از نویسندگان کتاب ها به عنوان مجری تبلیغاتی استفاده می کنند. بدین صورت که هرکدام از نویسندگان وقتی را باید برای امضای کتاب ها و گپ و گفت با مراجعین اختصاص دهند. این پیشنهاد هم از جانب ناشران و هم از جانب نویسندگان کتاب ها مورد استقبال قرار می گیرد. شاید مثلث ناشر، نویسنده، مخاطب در اینجا هم با وصله های اقتصادی به هم متصل باشند. به نحوی که ناشر و نویسنده هر دو برای مطرح شدن، فروش و جلب مخاطب محصول خود را به نمایش می گذارند و نویسنده ها همچون سنجاقی که حکم جایزه برای کسی که در نمایشگاه حضور پیداکرده را دارند. دوستداران این نویسندگان (بالأخص شاعران) نیز برای گرفتن کتاب امضا شده به این غرفه ها هجوم می آورند.
در اینجا دیگر نویسنده با یک بازیکن مطرح فوتبال یا بازیگر سینما فرقی ندارد که هوادار او ساعت ها دم در استادیوم یا کنار فرش قرمزهای جشنواره های گوناگون می ایستد تا بلکه بتواند امضای سلبریتی موردنظر خود را بگیرد.
هم زمان اتفاق دیگری که در حال رخ دادن است نیاز سازی این گونه رفتارهاست. انگار این رفتار واقعیت محض است و به همان نسبت صحیح و فراگیر؛ بنابراین به عنوان یک ارزش در جامعه پذیرفته می شود و هرکسی که از این کار امتناع کند به نحوی مطرود (با برچسب هایی شبیه مغرور یا منزوی) می شود.
اگر این موضوع را به دیگر اتفاقات مهم نمایشگاه مانند تخفیف های گوناگون و بن کتاب دانشجویی بسط دهیم، جنبه های دیگری از آن روشن می شود. دانشجو که از ضعیف ترین اقشار جامعه است تمام تلاش خود را برای گرفتن تعداد بیشتری بن کتاب دیگر دانشجوها به کار می گیرد. رنج سفر را بر خود هموار می کند.
گرما، خستگی و شلوغی را تحمل می کند برای آن که بتواند کتاب های موردنظر خود را (چه درسی و چه غیردرسی) با نصف قیمت فراهم کند. خیلی از دانشجوهای شهرستانی که زودتر از ساعت باز شدن نمایشگاه خود را به آنجا می رسانند و ساعاتی را پشت در سر می کند. دقیقاً مطابق همان مصرف کالاهایی است که دانشجو در وهله ی نخست و به صورت عادی نتوانسته است به آن دست پیدا کند همانند رفتار کسانی است که قبل از حراج ژانویه کنار مغازه های بزرگ و حراجی ها می خوابند و زیست می کنند.
همه چیز نمایشی و مصرفی شده است. تنها با حربه ی قیمت می توان خیلی ها را راضی به خواندن کتاب کرد. اگر این قیمت ها هم شکسته و بن های فراوان هم داده نمی شد، احتمالا پشت درهای بسته ی صبح گاهی نمایشگاه جز بالا و پایین رفتن مگس های سفید هیچ خبر دیگری نبود.
گ/7141/ 6022
30/02/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]