واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
رویکردی متفاوت به بوق زدن ماشین ها اعصاب ها هم چینی شده است شاید باور نکنید که یک بوق ناهنجار برابر با مصرف 5 تا 22 بسته سیگار بر سیستم قلب و عروق و گوارشی انسان تاثیر منفی می گذارد و حتی باعث مرگ افراد می شود.حال ببینید وقتی فشارهای اقتصادی با بوق ماشین ها دست به یکی می شود چه بلایی بر سر اعصاب و روان اقشار کم درآمد جامعه می آورد.
گاهی نیت هایمان را نه با زبان بلکه با کمک ابزاری همچون " بوق " به یکدیگر منتقل می کنیم.نیازها و محدودیت ها، جوامع را بر آن داشت تا کارکردهای مختلفی برای بوق در میان افکار عمومی تعریف کنند تا هرکس مطابق با شرایط از آن استفاده کند. به عنوان نمونه؛ در قرون ششم و هفتم بوق ها در پی فتح و پیروزی به صدا در می آمد. "بوق بزن برو جلو" ، " کار نداره بوق می زنه بخیه به آب دوغ می زنه"، " بوق نزن جوجه ها خوابند"، " بوق کسی را زدن" (مترادف کلک کسی را کندن یا برکناری کسی از سمتی یا از حیز انتفاع ساقط ساختن کسی، مردن یا کشته شدن کسی را در بردارد) از جمله ضرب المثل هایی است که به خاطر بوق متولد شده اند. بر خلاف امروز که راه های اعلام اخبار واطلاعات مهم با کمک روزنامه ها و فضاهای مجازی انجام می گیرد، در گذشته بوق زنها با استقرار در شاهراه های ایران اخبار و اطلاعات مهم را به صورت رمز به طرف مقابل اطلاع می دادند، جمع آوری سپاهیان، تشویق و تحریض (به شوق آوردن) آنان، در جشن ها و عروسی ها، اعلام آسیابانها به کشاورزان برای آوردن گندم به آسیاب و برای دعوت اهالی برای شرکت درمراسم تشییع متوفی از دیگر کارکردهای بوق در گذشته بوده است. همزمان با تحولات زندگی، بوق نیز دچار تحولات مفهومی و حتی صوتی نیز شده است.تداوم این حضور حکایت از وابستگی زندگی ما انسانها به علائم و نشانه ها می کند.نشانه هایی که گاهی گویاتر از هرنوشته و کلامی است. راننده پرایدی قدیمی است که سن وسالش خبر از قرارداشتن در سن سالمندی و بازنشستگی می دهد.ماشین را با مسافر پر می کند و به راه می افتد، عجله دارد.لحظه ای پای خود را از روی کلاج بر نمی دارد و تعداد دفعات قرار گرفتن پاهایش بر روی ترمز با تعداد دفعات گاز دادن هایش تقریباً برابری می کند.با بوق های متعدد و زیاده از حد به دیگران اعلام می کند که از مسیرش کنار بروند تا زودتر مسافرانش را به مقصد برساند تا بلکه بتواند با بازگشت به مبدأ، 24 هزار تومان دیگر به درآمد روزانه اش بیفزاید.وقتی مسیر برگشت را از روی پل بزرگراه نگاه می کند و ترافیک سنگین را می بیند، سری تکان می دهد و زیر لبی می گوید "برگشتن نمی ارزه ، خیلی شلوغ " با ملاحظه نامساعد بودن شرایط، بیش از پیش بر تعداد دفعات بوق زدن هایش افزوده می شود. گویا پایبند قراری است که نمی خواهد از آن تخطی کند.تعداد دفعات استفاده اش از بوق - آن هم در اتوبان که خودروها نیاز چندانی به استفاده از آن ندارند جز در مواردی که راننده دیگر نیازمند دریافت هشدار است – بیش از حد نرمال است. گویا با بوق زدن های مکرر و بی دلیلش می خواهد اعتراض خود را به کسری درآمدش اعلام کند، میخواهد بگوید؛ راه را باز کنید تا بتوانم با جابجایی مسافران بیشتری، درآمد روزانه ام را به سطح نیازم برسانم ! در حال حاضر بیش از 17 میلیون بوق خودرو هر روز در نقاط مختلف کشور در حال تردد هستند که به دلایل مختلف، گاهی خوش و گاهی ناخوش به صدا در می آیند.بسیاری استفاده بیجا از بوق را بی فرهنگی می دانند و با نگاه تحقیرآمیز به راننده، او را فاقد فرهنگ و شعور اجتماعی می دانند . افراد متعددی هستند که مسافرکشی را به عنوان شغل دوم خود انتخاب کرده اند، فرقی نمی کند که کارگر باشد یا راننده تاکسی حتی بسیاری از کارمندان و فارغ التحصیلان مقاطع بالا هم، عصرها یا روزهای تعطیل برای ساعاتی به قشر مسافرکش ملحق می شوند تا بتوانند بخشی از هزینه های سنگین زندگی خود را تأمین کنند. با کمی تأمل، شاید دیگر نتوان همیشه بوق زدن را نشانه ضعف فرهنگی و خرد اجتماعی رانندگان دانست بلکه باید نشانه ای از نامطلوب بودن وضعیت اقتصادی بخش اعظم افراد جامعه دانست.فشارهای اقتصادی اعضای جامعه به قدری زیاد شده است که به قول مسافری، "اعصاب ها هم چینی شده اند." این که چرا اعصاب ها چینی شده اند و آستانه تحمل شهروندان پایین آمده است حتماً دلایل مختلفی می تواند داشته باشد اما یکی از دلایل متقن آن، می تواند ناشی از پاسخگو نبودن درآمدها با هزینه های زندگی خانوارها باشد.بار کمبود درآمدها بر دوش مردان شاغل و بیکار بیش از زنان شاغل و بیکار است هر چند برابری این بار را بر دوش زنان سرپرست خانوارو کودکان سرپرست خانوار را نیز نمی توان نادیده گرفت. هزینه معیشت خانوار در سال جدید بعد از برآورده نشدن انتظارات برای بهبود وضعیت حقوق و دستمزد و حمایت قابل توجه از سوی دولت با ۲۰ درصد افزایش مواجه شده به گونه ای که هزینه یک خانوار 4 نفره از 2.7 میلیون تومان سال گذشته به 3.2 میلیون رسیده است.درچنین شرایطی، شاید دیگر نتوان نسبت به چینی شدن اعصاب ها و به صدا درآوردن بوق ها، قضاوت های تعریف شده قبلی را نسبت داد. با همه تلخی ها، چاره ای نداریم جز این که مدام به خودمان یادآوری کنیم که با بوق زدن های بی مورد و عصبی، مشکلات اقتصادی ما حل نمی شود و بهتر است به جای تلافی کردن بار فشارهای اقتصادی خود بر اعصاب دیگران ، صبورانه به دنبال راهکارهای درست ارتقا سطح درآمدمان باشیم .
سهیلا فلاحی -خبرنگار جام جم آنلاین
 
چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 10:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]