واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: معلمانی که راه بر بی سوادی بستند فاروج - ایرنا - شهرستان فاروج رتبه نخست استان خراسان شمالی در بحث انسداد بی سوادی در مقطع ابتدایی را دارد و این توفیق جز با عشق معلمی و تلاش آنان برای شناسایی خانه به خانه دانش آموزان بازمانده از تحصیل، رقم نخورده است.
خلیل ذوقی، کارشناس آموزش ابتدایی اداره آموزش و پرورش فاروج یکی از هزاران معلمی است که عاشقانه در این مسیر گام برداشته و خاطرات زیادی از دوران معلمی خود در سینه دارد.
او که متولد سال 53 است و 23 سال سابقه کار دارد می گوید: پس از تشکیل کمیته ای برای انسداد بیسوادی در مقطع ابتدایی، در نخستین مرحله 10 دانش آموز بازمانده از تحصیل فاروجی شناسایی شدند که هریک در گوشه ای از شهر و یا استانهای همجوار سکونت داشتند.
وی بدسرپرستی یا بی سرپرستی را عامل بازماندن این دانش آموزان از تحصیل خواند و از برپایی نشست هایی با مدیران مجتمع ها و مدارس شهر و روستا برای جذب این دانش آموزان سخن گفت.
ذوقی گفت: یکی از دانش آموزان بازمانده از تحصیل در روستای بیرم آباد همراه مادرش در شهرستان قوچان تکدی گری می کرد که بعد از شناسایی و گفت و گو با مادرش و دادن قول برای تامین نیازهای تحصیلی، او را به پشت میزهای کلاس درس بردیم.
روزی که این دانش آموز را یافتیم مشخص شد 6 ماه است حمام نرفته و موهایش کثیف و بلند بود که پس از اصلاح موهایش، دوباره شد همان شاگرد مدرسه ای سابق.
در روستای صفدر آباد دو برادر بودند که پدر و مادرشان جدا شده بودند و آن ها بی سرپرست رها شده بودند که ما با تلاش بسیار آنها را جذب مدرسه کردیم.
در شهرک محمد آباد دانش آموز کار داشتیم که در یک دامداری مشغول به کار بود که او را هم زیر پوشش تحصیلی بردیم.
این معلن پرتلاش گفت: علی یکی از دانش آموزان جذب شده به تحصیل اهل روستای سردسیر "قره گل" است که از سه سال پیش با سرطان خون دست و پنجه نرم می کند.
علی پدر و مادر ندارد و با مادربزرگ پیرش زندگی می کند، بعد از شناسایی و پیگیری از وزارت آموزش و پرورش، تحت پوشش حمایتی قرار گرفته و در بیمارستان مشهد تحت مداوا قرار گرفت.
علی اکنون کلاس پنجم است و هربار بعد از انجام آزمایش سه ساعت دچار بیهوشی می شود و مدتی هم در ماه ممکن است بستری شود که همین مساله باعث شده معلم او، آقای "ترشیزی"، برای عقب نماندن وی از همکلاسانش در روستا بیتوته کرده و شب ها به علی درس بدهد.
ذوقی، رمز موفقیت در هر حوزه ای را عشق به کار، حفظ کرامت انسان ها و استفاده از شیوه های کارآمد دانسته و می گوید: تجارب سالیان این حقیقت را بر من ثابت کرده است.
وی به بیان خاطره ای پرداخته و گفت: در یکی از سال های خدمتم برای تحویل آموزشگاه و ثبت نام دانش آموزان به روستای "چری" مراجعه کردم، با توجه به تعطیلی مدرسه در کوچه های روستا برای یافتن دانش آموز حرکت می کردم که نوجوان ژولیده و نامرتبی را دیدم، پرسیدم کلاس چندمی؟ گفت مدرسه نمی روم،
او را نزدیک چشمه روستا دیده بودم، در حین صحبت با او دیدم بانوان روستا که برای آب برداشتن سر چشمه آمده بودند با ایما و اشاره از من می خواهند که او را رها کرده و به حال خود بگذارم.
اما من بیشتر کنجکاو شدم که چرا پسربچه ای با 8 یا 9 سال سن مدرسه نباید برود،
با پیگیری که کردم معلوم شد، اختلاف خانوادگی و مشکلات اخلاقی یکی از اعضای خانواده، موجب جدایی پدر و مادر وی و ازدواج مجدد هر دوی آنها شده، و این نوجوان به همراه برادر 7 ساله اش به پدربزرگ نابینا و مادر بزرگ پیرشان پناه ببرند.
وقتی به دانش آموز گفتم باید به مدرسه برود، گفت که اهالی روستا نمی گذارند و آنها می خواهند حتی ما را از روستا بیرون بیندازند و او به خاطر دید منفی اهالی چند بار دست به خودکشی ناموفق هم زده بود.
با همکاری یکی از همکاران فرهنگی خیرانی را پیدا کردیم که پدربزرگ و مادربزرگ آنها را مورد حمایت مالی قرار دادند تا بگذارند این بچه ها تحصیل کنند.
سن این پسربچه برای تحصیل در کلاس اول بالا رفته بود و ما پیگیری کردیم و از طریق کمیسیون خاص آموزش و پرورش مجوز ثبت نام برای او گرفتیم.
وی افزود: بعد از مدتی پدربزرگ آنها فوت کرد و مادربزرگ هم اعلام کرد توانایی سرپرستی آنها را ندارد و آنها کس دیگری را هم به عنوان سرپرست نداشتند.
ذوقی گفت: چند روزی آنها را به خانه خود بردم اما بنا به مسوولیتی که داشت قرار شد آنها به یک مرکز بهزیستی سپرده شوند که در فاروج نبود و با پیگیری مسائل حضانتی آنها از طریق دادگاه، بنا شد آنها به بجنورد منتقل شوند.
سال 84 بود. آموزش و پرورش برای انتقال این دانش آموزان به من خودروی نداد و خودم نیز خودروی نداشتم و آنها را با ماشین های عبوری به بجنورد منتقل کردم.
مقارن اذان ظهر بود که به مرکز استان رسیدیم، دو برادر گریه می کردند و نمی خواستند از من جدا شوند. با دیدن گریه آنها بسختی منقلب شده بودم طوری که در برگشت راه را گم کردم و با کمک عابران خود را به ترمینال رساندم.
دوری از آن دانش آموزان آنچنان روی روحیه ام تاثیر منفی گذاشت که دچار افسردگی شدم و مدتی را تحت درمان قرار گرفتم.
اکنون تلفنی و بعضا حضوری با بچه ها در ارتباط هستم، حتی دو سه باری مراجعه کردم که حضانتشان را برعهده بگیرم اما به لحاظ قانونی امکانش وجود نداشت.
این دانش آموزان دوره ابتدایی را در مرکز گذراندند و بعد از اینکه برادر بزرگتر توانایی تامین زندگی را یافت به روستا برگشتند و امروز برادر کوچکتر سال آخر دبیرستان است و برادر بزرگ هم شاغل شده و وضعیت زندگی مطلوبی پیدا کرده اند.
این معلم دلسوز می گوید: معلمی ایجاد فرصت برای داشتن یک زندگی خوب است و داشتن آسمانخراش و ماشین های مدل بالا هیچگاه با لذت انجام کارهای معنوی در کسوت معلمی برابری نمی کند.
شهرستان 52 هزار نفری فاروج دارای 9 هزار دانش آموز است. ک/3
7187/5132
17/02/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]