واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: نگاه منتظر پدر …
سالها چشم انتظار کودکانشان بودند تا از مدرسه به خانه بازگردند، تا از دانشگاه به خانه بازگردند، حالا چشم انتظارند تا شاید... شاید پنجشنبهای یا جمعهای فرزندانشان بیایند تا آنها را از این چشم انتظاری دردناک دربیاورند اما بسیاری از آنها سالهاست که حتی این چشم انتظاری را هم ندارند؛ اما با دلهای آسمانیشان فرزندانشان را بخشیدهاند!
به گزارش نامه نیوز، دیدن مردهایی که روزی مرد خانه شان بودند و نان آور همسر و فرزندان خود، در حالیکه با چهرهای پر غم روی تختشان نشستهاند و از پنجره به بیرون نگاه می کنند و خستگی یک عمر در چهره شان نمایان است بسیار دلگیر است.
در گوشهای پیرمردی پشت میز نشسته و میپندارد مدیر این مکان است. او مدیرعامل سابق یکی از شرکتها بوده ولی حالا ...
خستهترین مهربانیها در نگاهش موج میزند، وقتی با سکوتش دنیایی از ناگفتههای ناب است
از پنجره به بیرون نگاه می کرد و در جوابم که پرسیدیم: حالتان خوب است؟ با صراحت بیان و لحنی محکم گفت: نه، گفتم: چرا ؟! اشک در چشمانش حلقه زد و ...
جوابم را گرفتم و سوالی دیگر: دلتان برای بچههایتان تنگ شده است؟! دوباره از پنجره به بیرون خیره شد و گفت: نه، لیاقت دلتنگی ندارند.
پیرمردی دیگر با شوخی و خنده سعی می کرد محیط را شاد کند اما با بغضی عاری از هر کینه سوالی پرسید که دنیایم زیر و رو شد.
دخترم تو فرزند داری؟! شاید از فرزند نبودن ما فرزندان گله داشت و شاید دلش می خواست بگوید اگر بار دیگر جوان می بود هرگز بچه دار نمی شد، شاید هم می خواست بگوید فرزندانم مرا بیرون کردند تا جای حیوانات خانگی شان باز شود "همه چیز جوانی است؛ پیر که شدی، هیچ نداری..."
نامش «علی. س» است، میگوید: مشکل، مشکل فراموشی است، یادمان می رود که پیرمردهای امروز، مردان زورخانههای دیروز بودهاند، روزی کباده کشی میکردند و قهرمان شکست ناپذیر کودکیهای مان بودهاند.
ادامه می دهد: یادمان می رود پلههایی را که امروز دوتا یکی بالا میرویم، فردا که پیر میشویم، به نظرمان ارتفاع بین شان چقدر زیاد میشود یا وقتی سوار اتوبوس می شویم در دل مان می گوییم کاش جوانی برخیزد و به شکرانه جوانی اش دست مان را بگیرد و جای خود بنشاند. یادمان رفته آخرالامر گل کوزه گران خواهیم شد...
به گزارش ایسنا، وجود پدر آرامش بخش همه لحظات زندگیست، او که تمام بودنش را به پایمان ریخته تا با دم نفسهایش، هستی ما جان بگیرد، فاتح دلهاست و لبخند پدرانهاش بهترین تصویر ذهن است، او که در طوفان سهمگین زندگی با دستانی پر از آرامش کنارت مردانه ایستاده و آماده است تا آرامت کند...
در سرای سالمندان عدهای مادربزرگ و پدربزرگ دوست داشتنی زندگی میکنند که صدایشان میتواند بهترین لالایی شبهای نوههایشان باشد. اینجا خانه تنهایی عزیزانی است که آغوش گرمشان محکمترین پناهگاه دنیاست روزگار را با مشکلات زندگی ساختند و فرزندانی را بزرگ کردند که امروز قطره اشکهایشان منتظر دیدن آنهاست ...
تهیه از فرزانه لشکری خبرنگار ایسنای منطقه کویر
منبع: ایسنا
۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]