تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1841975296




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

- روزهای پر غصه تنهایی


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: روزهای پر غصه تنهایی ایلام - ایرنا - صدای شور و نشاط و بازی کودکانه، خنده های کوچکی که شنیدنش لبخند را بر لبانت می نشاند، صدای دلنواز مادر و نگاه پر از مهر پدر، حکایت کانون گرم و با صفای خانواده و دوست داشتن است.


اما در این چرخش روزگار، قصه هایی هستند که سرشار از درد و اندوه و افسوس اند، رنجی که خبر از نبردن گنج زندگی می دهد، یکی گنج را مال دنیا می داند و دیگری داشتن بچه هایی سالم که پس از سال ها رنج اکنون ثمره شیرین آنها را با چشمان مهربان پسر و دست های لطیف و گرم دخترش احساس می کند.
به راستی در این آشفته بازار از صبح تا شب دویدن به دنبال چه هستیم و خوشبختی و رسیدن به مراد دل را در چه می بینیم؛ آیا به دست آوردن انباشت های زیاد بانکی و خانه و ویلا و سفر خارجی و لذت بردن از انواع تفریحات نهایت خوشبختی است.
آیا چشم بستن و روبرگرداندن از اصل و اساس زندگی که داشتن خانواده ای با صفا و صمیمی است می تواند دل ما را از زنده بودن خوش کند.
کاش از امروز به خود بیاییم و به جای جستجو کردن مقصر، درون خود را پالایش کنیم و ببینیم به دنبال چه هستیم.
این همه شب و روز دویدن و از خانه و خانواده دور بودن، ندانستن اینکه اکنون چند صباحی است که چشم های مادر و پدر پیر به در خانه انتظار آمدنت را می کشد تا در سایه سار وجودت دردهای سالخوردگی اش را التیام بخشد، آخر به کجا ختم می شود.

* در انتظار
پیرمرد تنهای تنها چشمان کم سویش را به گوشه گوشه اتاق می چرخاند و اشک تمام پهنای صورت پیر چین و چروکش را می گیرد.
تنها همدم و مونسش چند صباحی است که پر کشیده و او را تنها گذاشته، اکنون پیرمرد با لگنی شکسته بر روی تخت افتاده و تنها دلخوشی اش، بچه های برادرش هستند که در همسایگی او سکونت دارند.
بچه ها یکی از یکی مهربانتر هر روز می آیند تا شاید مرحمی باشند بر زخم عمیق تنهای اش.
یکی می آید و حمامش می کند، آن یکی لباس هایش را می شوید و خانه را می روبد، دیگری غذایش را می آورد و با قاشق در دهان عمویش می گذارد و آن یکی برایش از بیرون و احوال اقوام می گوید تا پیرمرد در تنهایی و بی خبری نماند.
برای این بچه ها فرقی نمی کند عمو باشد یا بابای خودشان آنقدر در سال های زندگی شان مهربانی و همدلی و به هم محبت کردن را آموخته اند که اکنون در روزهای زندگی درس مهربانی پس می دهند.
بی شک همه دوستان و اقوام و آشنایان از محبت و از خودگذشتگی این بچه ها تعجب مانده اند زیرا در این وانفسای زندگی هستند افرادی که بچه واقعی خود آدم اند اما به بهانه های مختلف دیدار والدین را از خود دریغ و مشغله زندگی را بهانه می کنند.
عمو رحمت در نظر این بچه ها بابا رحمت است و شاید خداوند به واسطه صفای قلبی که داشته این موهبت را نصیبش کرده که اکنون بچه های برادرش به جای بچه های نداشته خودش برایش فرزندی را تمام کنند.
بی شک یکی از زیباترین واژه هایی که این بچه های فداکار و مهربان می شنوند همان دعای هر روزه عمو در حقشان است که می گوید خدا پشت و پناهتان.

* تنهای تنها
روز بروز گرد پیری و کهنسالی بر چهره اش می نشیند و اکنون پیرمرد تنهای تنها در کنجی از گوشه نجاری محقرش زندگی می کند و صبح را شب و شب را به صبح می رساند.
از بیان خاطرات زندگی و جدایی زن و بچه هایش که صحبت می کند بغش گلویش را می گیرد و در پی سرفه های مکرر می خواهد که اندوه پنهان و تنهایی خود را در صدای مردانه پنهان کند.
اما این همه دوری و بی محبتی آن چنان قلبش را اندوهناک کرده که اشک در چشمانش جای خود را تنگ می بیند و از میان چین و چروک صورت و موهای سپیدش جاری می شود تا بی صدا تنهایی و غصه های روزهای بی کسی اش را حکایت کند.
پیرمرد برای کار مدتی راهی استانی دیگر می شود و همسرش در نبود او بچه را به جای دیگری می برد تا بی هیچ رد و نشانی زندگی کند.
پس از سال ها دوباره به شهر باز می گردد تا در کنار زن و بچه اش بقیه عمر را سپری کند اما این بار هیچ خبر و آدرسی از خانواده اش ندارد.
تنهایی را پیشه می کند و روزها را سپری تا پس از چند دهه شاید بچه ها یا زن سراغش را بگیرند که هیچ اتفاقی رخ نمی دهد و مرد هر روز پیر و پیرتر می شود و با نجاری زندگی را سپری می کند.
هر چه درآمد دارد خرج افراد فقیر محله می کند و خودش از زندگی هیچ مال و اندوخته ای جمع نمی کند.
ناتوانی و کهنسالی که بر جسمش غالب می شود، پیرمرد تنهای تنها به دلیل فقر و نداری با کمک همسایه ها راهی بیمارستان می شود و آنقدر آنجا می ماند تا خیری هزینه درمانش را می دهد و مرخص می شود.
پس از چند صباحی بواسطه نبود مونس و فرزند و همدلی راهی خانه سالمندان می شود و اکنون در انتظار لحظه ای است که برای همیشه با این دنیای خاکی و انسان های نامهربان و بی وفایش خداحافظی کند.

* درس زندگی
پیرزن با وجود همه ناملایمت های زندگی روزگار را سپری کرده و خود را در نبود پدر خانواده سپر همه بلاها و ناملایمات قرار داده، شب ها را به سختی به سپیده رسانده و اکنون حاصل دست رنجش تربیت و پرورش چند استاد دانشگاه، معلم و کارمند است.
تهمینه خانم گرچه با وجود همه فشارهای زندگی یک تنه در برابر روزگار نامرد ایستاده اما دست تقدیر به گونه ای صفحه ای از زندگیش را با درد و رنج توام می کند.
آن روز که برای دیدن پسرش راهی می شود، در خیابان ماشینی او را زیر می گیرد و در اثر این حادثه به کما می رود.
نه یک روز، نه دو روز بلکه چند ماه است، بچه ها می آیند هر روز از صبح تا پاسی از شب، پشت در اتاق سی سی یو در انتظار خبر بیداری مادر، مادری که جور نبود پدر را هم متحمل شده و اجازه نداده که لحظه ای بچه هایش غم بی پدری را حس کنند.
می آیند، با کتاب قرآن و دعا در حیاط بیمارستان شهید مصطفی خمینی ایلام می مانند، اشک می ریزند و دعا می خوانند تا بار دیگر خداوند در حقشان لطف کند و دوباره این فرشته زندگی را به آنها ببخشد.
بالاخره دعاها مستجاب می شود و مادر پس از چهار ماه چشمانش را می گشاید، دعاهای بچه ها اجابت و نذرهایشان برای مادر پذیرفته می شود.
اما باز روزگار و مشغله زندگی آنچنان ذهن همه را پر می کند که اکنون برای نگهداری از مادر پس از چند ماه با مشکل مواجه می شوند، آخر همه متاهل و شاغل اند و باید بار زندگی خود را به دوش بکشند.
مادر می ماند و تنهایی و در انتظار که یکی بیاید و به کارهایش رسیدگی کند، پرستار می گیرند.
اما پرستار که نمی تواند شبانه روزی باشد، باز هم شب می شود و تاریکی و مادری که اکنون به دلیل تصادف از تعادل و توانایی قبلی برخوردار نیست.
در این رهگذر زندگی، دختری هست با وقار و صبور که سال های سال عمر گرانبهایش را صرف نگهداری از پدر و مادر بیماریش می کند و جوانیش را از یاد می برد و می ماند تا با فداکاری خود خواهر و برادرهایش به سراغ زندگی شان بروند و به بهانه قسمت سهمی از زندگی نمی خواهد.
لیلا که بعد از درگذشت پدر و مادر تنها می شود از سوی فرزندان پیرزن برای پرستاری از مادرشان دعوت می شود و تجربه جدید مادر و دختر بودن دوباره تکرار می شود.
اکنون بیش از یک سال است که لیلا، تهمینه خانم را مادر خود می داند و با زندگی در کنار این مادر فداکار همه نبودن های بچه هایش را جبران می کند.
با هم می خندند و به بازار می روند، دختر فرزندی می کند و این پیرزن مهربان مادری، تا باز زندگی روی خوشش را به دو انسان فداکار و مهربان نشان دهد و زندگی جریان یابد.
اینها همگی واقعیت های زندگی اطراف ما است که با آن رو برو هستیم امروز از خودمان آغاز کنیم تا درس های زندگی را به بچه هایمان بیاموزیم.
گزارش از ناهید ابراهیمی
7177/9002



08/02/1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن