واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اراده ای که کار را عار نمی داند ایلام - ایرنا - از قدیم گفته اند که کار، عار نیست، انسان به هر کاری دست بزند و با تلاش و زحمت و عرق جبین لقمه نان حلالی در بیاورد که محتاج دیگری نباشد، پسندیده و مطلوب است حال این کار پشت میز دستگاه دولتی نشستن باشد تا خرده فروشی و دست فروشی و...
برداشت اول، صدای خط دار نان خشکی، نان خشکی، ضایعات پلاستیک خریداریم، تمام فضای کوچه را پر کرده، کلاه لبه داری که بر نیمی از صورتش سایه انداخته بر سر گذاشته و با لباس های معمولی در حالیکه 21 سال بیشتر ندارد، چرخ دستی را هول می دهد.
زنان همسایه یکی یکی از خانه بیرون می آیند و با یک دست چادر سفید گلدار را گرفته و با دست دیگر پلاستیک های اضافه و نایلون نان خشکی را به پسر جوان می دهند.
با صبر و احترامی خاص، یک به یک این مشتریان را راه می اندازد و در حالیکه در تمام حرکات و کلماتش احترام بر می خیزد، با آنان برخورد می کند.
چند کوچه که سپری می کند به خیابان اصلی شهر که بسیار هم پر تردد است می رسد و از یکی مغازه دارها بواسطه روال هفتگی خود مقداری شیر آلات کهنه می خرد.
صاحب مغازه هم که مرد جوانی است با توجه به شناختی از این جوان نیکو سیرت و خوش رفتار پیدا کرده، لیوان یکبار مصرف را پر از چایی می کند و به او تعارف می کند.
پسرک جوان بر لبه گاری می نشیند و شروع به خوردن چای می کند.
هنوز چند دقیقه نمی گذرد که جوان دیگری بعنوان مشتری وارد مغازه می شود و گویا قیافه و چهره پسرک نان خشکی برایش آشنا باشد به او خیره می شود.
پسرک نان خشکی که متوجه نگاه های مکرر مشتری می شود، لبه کلاه را پایین می کشد و با لهجه محلی و غلیظ از مرد مغازه دار بابت چایی تشکر می کند و خود را مشغول مرتب کردن گونی های روی چرخ دستی می کند.
مغازه دار متوجه این رفتار پسرک نان خشکی می شود و پس از به راه انداختن مشتری حکایت حال عجیب پسر را جویا می شود.
این بار این پسرک نان خشکی فروش است که سر رشته کلام را بر زبان می گیرد و از سختی های زندگیش می گوید.
اهل و ساکن یکی از روستاهای اطراف اراک هستم، از خانواده ای ضعیف، پدرم مریض احوال است و هزینه دانشگاه هم را نمی تواند پرداخت کند، چون چند خواهر کوچکتر دارم که باید به آنها برسد.
خواستم که قید درس و دانشگاه را بزنم اما به فکر چاره افتادم تا هم درس بخوانم و هم کار کنم، چون در شهر دیگری قبول شده بودم کار کردن برایم آسان تر بود و این بار به غرورم بر نمی خورد که به آسان ترین کار با کمترین سرمایه بپردازم.
چند روز دنبال کار گشتم اما جوانان ایلامی بیکارتر از من بودند چون با وجود مدارک تحصیلی شغل نه در حد مناسب که پایین تر هم برای آنان پیدا نمی شود، چون این شهر نه صنعتی است و دارای واحدهای تولیدی.
تصمیم گرفتم با تهیه یک چرخ دستی از راه خرید نان خشکی و ضایعات پلاستیکی و فروش آن به یک خریدار عمده برای خودم شغلی دست و پا کنم.
خدار و شکر وضعیت کاسبی خوب است چون متاسفانه یا خوشبختانه ضایعات نان در این شهر بسیار زیاد است.
برای اینکه دوستانم از وضعیتم اطلاع نداشته باشند و در بین دانشجویان کسی مسخره ام نکند با لباس مبدل و کلاه لبه دار هر روز به خرید نان خشک می پردازم.
مغازه دار دستان مردانه پسرک دانشجو را فشرد و گفت: برادرم کار که عار نیست سرت را بالا بگیر و مردانه به جنگ روزگار برو تو با این کارت هم درس می خوانی و هم به خانواده ات کمک می کنی، پس چرا باید از دیدن هم کلاسی ات خجالت زده باشی، نه از دیوار کسی بالا رفته ای و نه کار پستی انجام داده ای، لقمه نانی که تو با زحمت و مشقت بدست می آوری چراغ راهت خواهد بود چون خود را بی نیاز از دیگران کرده ای.
پسرک جوان که در انتظار کلماتی بود تا کسی این کارش را تحسین کند، اکنون با شنیدن این سخنان، کلاه را از سرش برداشت و گفت؛ ممنون آقا شما امروز به من یادآور شدید که کار عار نیست آنچه موجب خجالت است بیکاری و سربار دیگران بودن است.
*** برداشت دوم
کیف سامسونیت را بدست گرفت و در دست دیگر پاکت بزرگی و در حالیکه لباس های مرتب و شیکی بر تن داشت از اتوبوس پیاده شد.
کوچه را تا انتها رفت و زنگ در را که زد مادر و خواهر ها با شادی و شعف به استقبال برادر آمدند.
هنوز درب حیاط را نبسته بود که خواهرها یک به یک کادوهای خود را از داخل پاکت برداشتند و شادمان اطراف برادر را گرفتند.
مادر اخمی بر چهره نشاند و گفت: پسرم تو که پول نداشتی و ما هم پول برای شمار نفرستادیم، اینها رو چطور تهیه کردی؟
پسرک بر دستان مادر بوسه زد و گفت: مامان تو شهری که درس می خوانم چند وقت هست که کار می کنم و با پس اندازم توانسته ام اینها را بخرم.
مادر دستان پسرک را گرفت تا بر آنها بوسه بزند، متوجه تاول های ریز و درشت کف دست پسر شد، مگر کارگری می کنی، پسر جوان بیش از این مادر را معطل نگذاشت و گفت؛ نه مامان جان، کار می کنم، کار که عار نیست.
بر اساس زندگی (ع - ر) دانشجوی رشته عمران دانشگاه آزاد واحد ایلام.
پنجم تا یازدهم اردیبهشت هفته کار و کارگر بر همه زحمت کشان مبارک باد.
گزارش: ناهید ابراهیمی
7177/9002
07/02/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]