واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 5 تیر 1390 تعداد مشاهده : 35 اگر نويسنده نبودم راننده تاكسي ميشدم خبرگزاري فارس: «ميريام توئز» نويسنده كانادايي و خالق رمان «ايرما» در مصاحبهاي از نااميدياش نسبت به عملكرد «استفان هارپر» نخستوزير كانادا با مخاطبانش صحبت كرد. به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از فاينشنال تايمز، «ميريام توئز» نويسنده 45 ساله كانادايي از جمله نويسندگاني است كه نوشتن رمان را در آستانه 30 سالگي آغاز كرده است. وي تا امروز 6 رمان به رشته تحرير در آورده و تازهترين رمانش با عنوان «ايرما » آوريل سال جاري منتشر و روانه بازار كتاب كشورهاي انگليسي زبان شده است. او در مدت زمان كوتاهي توانست كارنامه جوايز ادبي خود را از جوايز مختلف سرشار كند. وي در مدت زمان كوتاهي توانست جايزه ادبي «گيلر»، جايزه ادبي «تراست»، جايزه كتاب «جان هريس» و مدال «اسفتان لئوكوك» را به نام خود ثبت كند. اين نويسنده كه در كشورمان كمتر مورد توجه اهالي ادبيات قرار گرفته است تا امروز رمانهاي «تابستان شگفتانگيز»، «پسر اصلاح شده»، « مهرباني پيچيده»، «پرواز» و «ايرما» را منتشر و روانه بازار كتاب كرده است. «ايرما» تازهترين رمان اين نويسنده محسوب ميشود كه آوريل 2011 از سوي اين نويسنده و با همكاري انتشارات ناپف كانادا منتشر شده است. خبرنگار فاينشنال تايمز به بهانه استقبال مخاطبان از تازهترين رمان اين نويسنده گفت و گوي كوتاهي با وي انجام داده است. *خانم «توئز» از ديدگاه شما مخاطب خوب چه كسي است؟ - هر فردي كه باهوش، حساس و دوستدار ادبيات باشد. *چطور شد كه نويسندگي را انتخاب كرديد؟ - اين مسئلهاي بود كه از كودكي با من همراه بود. همواره در مغزم وجود داشت اما در دوران بزرگسالي تحقق پيدا نكرد تا زماني كه مدركم را از رشته روزنامهنگاري دريافت كردم. در اين زمان بود كه به طور جدي پيگير نوشتن شدم. * آيا تا به حال به بيماري سكوت در نوشتن مبتلا شدهايد؟ _ بله تجربه اين را دارم. زماني ميرسد كه ديگر نميتواني بنويسي. هيچ حرفي نداري. از خدا كمك ميگيرم. ميدانم كه بيمار شدهام. در اين شرايط از روي موضوعات و سوژههايي كه ميبينم كپيبرداري ميكنم. مطالبي تكراري تايپ ميكنم تا اين دوره تمام شود. * در طول نوشتن به خوردن خوراكي عادت داريد؟ - ناخنهاي دستم را ميجوم. *بيشتر از هر كسي تحت تاثير كدام نويسنده قرار گرفتيد؟ - خب تعدادشان زياد است. اما در حال حاضر بايد از «آليس مونرو»، «ديويد ماركسون»، «سيلويا پلات» و «ويرجينيا وولف» نام ببرم. *عجيبترين كاري كه در طول نگارش يك رمان از شما سرزده چه بوده؟ - يك بار مجبور شدم براي تحقيق درباره سوژهاي كه به آن مشغول بودم، اطراف يك كشتارگاه قدم بزنم و بوي تند و زننده اجساد حيوانات را تحمل كنم كه بسيار آزاردهنده بود. * آخرين چيزي كه خوانديد و باعث شد بلند بخنديد چه بوده؟ -كتاب «معناي زندگي» به قلم «تري ايگلتون» *در حال حاضر مشغول مطالعه چه كتابي هستيد؟ - در حال حاضر مجموعه داستاني از «رابرت والسر» را مي خوانم. مجموعه خوبي است. * دوست داريد براي شام با چه كسي ملاقات كنيد؟ - ترجيح ميدهم با «استفان هارپر» نخستوزير كانادا ديدار كنم. با او صحبت كنم و دليل اينكه از او به شدت نااميد هستم را با او در ميان بگذارم. *چه زماني فراغت داريد و احساس ارامش ميكنيد؟ -وقتي پيادهروي ميكنم و كسي همراهم نيست، تلفن همراه ندارم و هيچ چيزي مزاحم نيست. اين كار را در شهرهاي عجيب و دور ترجيح ميدهم. * بهترين نصحيتي كه از پدر و مادرت به ياد داري چه بوده؟ _ به سمت ديگران سنگ پرتاب نكن *دوست داشتي كدام يك از شاهكارهاي ادبي را مينوشتي؟ «- يادداشتهاي يك هوادار» به قلم «فردريك اكسلي» *بيشترين چيزي كه در جهان تو را ميترساند چيست؟ - ضعف و ناتواني. اين بسيار ترسناك و غمانگيز است. *اگر نويسنده نميشدي، چگونه امرار معاش ميكردي؟ - به احتمال بسيار زياد راننده تاكسي ميشدم. به نظرم اين دو حرفه شباهتهاي زيادي باهم دارند. انتهاي پيام/و
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]