واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
به بهانه سالمرگ امیر ادبیات انقلاب مردی که خودش بود ! بهار سال هزار و سیصد و هفتاد و دو بود، شاید همین روزهای اردیبهشتی که برای نخستینبار با زندهیاد امیرحسین فردی دیدار داشتم. سالها پیش در نوجوانی کتابهایی از او خوانده بودم و قصههایی که سرشار از ادبیات و فرهنگ بیپیرایه روستایی بودند و در عین سادگی واژگان، مفاهیمی انسانی و عمیق را به مخاطب انتقال میدادند.
همان سال ها قبل از آن که مرا شناخته یا دیده باشد، شعرها و مطالبی از من در مجله محبوب کودکان در آن مقطع «کیهان بچه ها» منتشر کرده بود و این اتفاق برای تعداد زیادی از دیگر نوجوانان اهل قلم هم رقم خورده بود که به همین واسطه، هرکدام از ما گذارمان به تهران می افتاد، دیدار با فعالان فرهنگی و مطبوعاتی و چهره های شاخص ادبی ساکن مرکز را به عنوان یک اولویت در برنامه سفر خود قرار می دادیم. در همان دیدار جدیدترین شماره از مجله را با لبخندی صمیمانه به من داد که در صفحات آغازین چهارپاره ای از من با نام «ماه» منتشر شده بود. رفتار متواضعانه نویسنده ای نام آشنا که چند جلد کتاب و ده ها مطلب و مقاله و... از او خوانده بودم در اولین برخورد، برایم خیلی دلچسب بود، به طوری که در بازگشت، در طول راه تهران به ملایر، ناخودآگاه بازتاب های مثبت نشست و برخاست و گفتمان با نسلی که آن سال ها داعیه دار خدمتگزاری در حوزه مطبوعات و کتاب و نشر بودند، غالبا تشویق و ترغیب نوجوانان و جوانان بویژه ما شهرستانی ها را به چشم یک مسئولیت می دیدند، کسانی مثل: محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)، علی رضا قزوه، زنده یاد قیصر امین پور، محمدرضا سنگری، سیدمهدی شجاعی، محمدرضا مهدیزاده و چند نام دیگر که علاوه بر فضیلت نوشتن و سرودن، عهده دار اداره نشریات یا صفحاتی فرهنگی و ادبی در مطبوعات کشور بودند، مدام در ذهنم مرور می شد. تحلیل و واکاوی آثار این چهره تاثیرگذار در حوزه ادبیات داستانی را به مقال و مجالی دیگر باید سپرد و نیکوتر آن است که عزیزی با همان کسوت و فهرستی که دربردارنده چهره های شاخص ادبیات داستانی است، از جانمایه های ادبی آثار امیرحسین فردی بگوید و بنویسد و میزان تاثیر اندیشه ادبی او را در جامعه هدف مورد بررسی و ارزشیابی قرار بدهد، در حوزه فعالیت های مطبوعاتی ایشان نیز دوستانی هستند که به دلیل همکاری در مقاطعی، حرف ها و خاطراتی برای گفتن دارند، جنس حرف من اما شاید متفاوت از آن دست مطالبی باشد که از زبان و قلم هم نسلانش گفته و نوشته می شود. بعدها که با لطف خدا و به واسطه حضور در فضاهای دانشگاهی و مطبوعاتی و... فصل جدیدی از فعالیت های حرفه ای در حوزه های فرهنگی و اجتماعی پیش رویم گشوده شد، با این نام ها که روزی دیده ها و شنیده هایشان و این که چه زمانی قرار است کتاب های تازه شان از چاپخانه بیرون بیاید، برای ما دغدغه ذهنی بود، بیشتر و عمیق تر آشنا شدم، به طوری که امروز می توانم به تفصیل یا تلخیص، در این زمینه حرف بزنم، زیرا پیشتر از پل داستان ها، شعرها و کلماتشان گذشته بودم تا این که به خود و شخصیت شان رسیدم. امیرحسین فردی نویسنده و مدیری مطبوعاتی بود که مجله تحت اختیارش را به چشم یک مدرسه می نگریست. فاصله چندانی بین شخص و شخصیتش نبود و دائم بر امید و امیدواری در فضای کار فرهنگی و ادبی تاکید داشت. یادم هست که به همت او شورای شعر کودک و نوجوان در مجله دایر و فعال شد، با این که خودش شاعر نبود! و این اتفاق از روحیه بالای کاری و تعامل پذیری او حکایت داشت. چندبار گلایه صریح او را از نزدیک شنیدم نسبت به افرادی که اینجا و آنجا با نیت هایی خاص یا از سر غفلت و کم اطلاعی، هرگونه جوشش، فعالیت و اهتمام فرهنگی و ادبی در کشور را بیهوده دانسته و اصولا تاریخ مصرف ادبیات انقلاب اسلامی را پایان یافته تلقی و تبلیغ می کردند، نگاه امیر ادبیات انقلاب به نسل های جدید ادبی امیدوارانه و حمایت باور بود، همان دستمایه بزرگی که امروز تعمدا به چشم بعضی ها نمی آید و نمی خواهند باورش کنند. اگر دغدغه انقلاب اسلامی و منویات دینی در آثار او پررنگ است، به این دلیل است که نویسنده باورش را هم در کنار شخصیتش به میدان آفرینش ادبی آورده و کاملا خودش است. اگر در حوزه هنری هم مسئولیتی می پذیرد، اولا تمام اهتمام خود را برای مثمرثمر بودن به کار می گیرد، ثانیا اوست که به نهاد و مسئولیت مربوطه وجاهت بخشی نموده و از فرصت به دست آمده برای خدمت به فرهنگ و ادبیات کشور بهره می گیرد و این نکته ای است که به نظر من، گاه پررنگ تر و با اهمیت تراز تشخص نویسندگی و خلاقیت ادبی آن عزیز سفرکرده قابل طرح است، خوشبختانه این روحیه در تعدادی دیگر از کوشندگان فرهنگی و ادبی نیز هست و امیدوارم به همه کسانی که در مصدر خدمتی فرهنگی، هنری و ادبی هستند تسری پیدا کند و رویکرد حرفه ای و انقلابی و تعامل صداقت محور فردی ها الگوی امروزی ها قرار بگیرد. امیرحسین فردی اسیر جاذبه ها و زرق و برق برخی محافل نشد و اخم هیچ روشنفکرنمایی سایه بر اراده ادبی اش نینداخت، به آنچه اعتقاد داشت نوشت و حقیقتا مخاطبان پرشماری را نیز به سمت آثار خودش جلب کرد، مزیت نویسندگانی که در عرصه رسانه هم فعالیت می کنند این است که تعامل و مواجهه بهتر و سریع تری با مخاطبان به واسطه انتشار آثار در مجلات و نشریات (ارائه آثار، آسان تر از طی پروسه انتشار کتاب) پیدا می کنند و فردی هم از این مزیت بهره مند بود. این سال ها هرچقدر به جلو می رویم اهمیت کار تاثیرگذار در قلمرو فرهنگ دینی و انقلابی و جذب نوآمدگان و توانمندان این حوزه ها بیشتر و بیشتر می شود، مرور هشدارهای فرهنگی و رهنمودهای ناصحانه رهبر معظم انقلاب طی این سال ها تا جایی که مقوله فرهنگ، حتی پراهمیت تر از اقتصاد در جامعه مطرح می شود، در کنار دیدگاه ها و توصیه های دلسوزان و برخی فعالان در رسانه و... ما را بیش از گذشته موظف یا بهتر بگویم، مکلف می کند که زمینه را برای ظهور و بروز فردی های دیگر آماده کنیم و باورمان شود که اگر فرهنگ ناب اسلامی، توانمند و محاط بر محیط انسانی مان نشود، هرچقدر که در سیاست و اقتصاد و... هم توسعه ای ظاهری داشته باشیم، به تعبیری آب در هاون کوبیده ایم و نمی توانیم چندان به حفظ همین انباشته ها و اندوخته هایمان هم امیدوار باشیم. حمید هنرجو شاعر و نویسنده
 
شنبه 5 اردیبهشت 1394 ساعت 06:13
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]