واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار دوشنبه 10 آبان 1389 تعداد مشاهده : 461 پیمان قاسمخانی مرد خیلی بزرگی است سینمای ما- بهاره رهنما در وبلاگش به نام "ماه هفت شب" یادداشت خواندنی و پر احساسی درباره همسرش پیمان قاسمخانی نوشته و در پیشانی مطلب هرگونه برداشتی از آن را غیر مجاز اعلام کرده است. سایت سینمای ما با مجوز بهاره رهنما که از همراهان سایت است، این نوشته را منتشر می کند و اعلام می کنیم که تذکر بالای مطلب کماکان سرجای خودش باقی است! قبل از تحریر: این یادداشت فقط برای وبلاگ شخصی من نوشته شده و هرگونه برداشت انتقال مطلب یا استفاده از آن غیر مجاز است . قبلن از توجه تان ممنونم . پیمان فاسم خانی را به عنوان مرد سرنوشتم سال هاست که میشناسم .آشنایی ما به سال 70 برمیگردد,دوستی که مثل خیلی از ازدواج ها در ایران بالاخره به دلایل احساسی ,اجتماعی و غیره ,بعد دو سال به ازدواج منجر شد . مردی که از هفده سالگی ام میشناسم و از نوزده سالگی ام به طور رسمی در کنارش بوده ام .مردی است که در عین هوشمندی غریبش به طرز باور نکردنی ساده و بی پیرایه است . به واقع بی پیرایه با وجود این که به اذعان اهل فن و مخاطبانش او فیلمنامه نویس سوپر استار سال های بعد از انقلاب است و جاودانه هایش مثل : مارمولک ,مکس,پاورچین و دختری با کفش های کتانی و..به آثار جریان ساز سینمای بعد از انقلاب با تکه کلام ها و سکانس ها و شخصیت های خلق شده توسط او تبدیل شد .با تمام این ها هرگز برایش مهم نبوده که این شماره یک بودن را نشان بدهد . هرگز در بحث های حاشیه ای همکاران داخل نشده , هرگز نشنیدم از همکاری حتی گلگی بکند حتی وقتی بعد نزدیک به هجده سال کار با یکی از ممتازان عرصه کمدی به دلایل شخصی از او جدا شد باز هم همیشه من به عنوان یک همراه شاهد بودم که بهترین ها را برای او ,کارش و گروه جدید نویسندگانش داشت . وقتی به او می گفتم:" پیمان شنیدم فلانی در مورد فیلنامه تو حرف بدی زده یا نوشته ".آرام میگفت :"خب نظرشه به من و تو ربطی نداره ."و بعد فوری حرف را عوض میکرد ومن با همه هیجان هایم از آرامش او آرام می شدم . با همه این ها زندگی ما هم مثل همه زندگی های مشترک بالا و پایین هایی داشته, دوره های دوری و نزدیکی , روشن و تاریک! اما اذعان میکنم که زندگی با آدم غیر قابل پیش بینی مثل من کاربسیار سختی بوده آدمی که مثل ابر و بارون و آفتاب بهار در حال تغیر و تاثر دائم ازحالش و درونیاتش است . اما حالا که از پس نزدیک به بیست سال آشنایی دارم به راهی که طی کردیم نگا ه میکنم . میبینم این بی حاشیه بودن پیمان نه فقط در کارش که حتی در زندگی شخصی و خصوصیش هم رعایت شده . او هرگز پس از دوره های بد و سخت ,حمایتش را از من به عنوان یک دوست بیشتر از یک همسر دریغ نکرده , در مسیر کاری که طی کردم همیشه نگران ترین آدم برای آینده حرفه ای من او بوده و البته بسیار باگذشت . و شاید, از مردی که در مقابل بد گویی های برخی همکارانش هموار ه و از ته دل , برایشان آرزوی خیر و برکت داشته چنین رفتاری در زندگی شخصی اش عجیب به نظر نرسد . هرگز در هیچ شرایطی با وجود این همه نقد و بررسی و جایزه و خبر خوب از موفقیت از آثارش حس نکردم که لحظه ای گمان کرده که این جا آخر مسیر حرکت اوست .شاید چون این نابغه ساده, تعارض عجیب دیگری نیز با خودش دارد این که هم بی نهایت آرمان گراست و هرگز موفقیت های سینمای ایران راضیش نمیکند و هم به شدت قانع و راضی است .و البته این جور وقت هاست که من گمان میکنم اگر سر راهش نبودم و درگیر بند های خانواده و باید نباید هایش نبود شاید الان نام او در دنیا نامی شناخته شده بود , وقتی اولین موهای سفید کنار شقیقه اش را دیدم باز این حس در من زنده شد که شاید بی من ,خوشبخت تر از اینی بود که هست . گرچه می گوید: "وقتی نیستی همه چیز زیادی آرام است ".اما باز هم این نگرانی با من است: نگرانی محصور کردن یک نابغه بسیار انسان در حصار بند های عادی آدم های معمولی مانند بچه و ازدواج و البته در مورد پدر شدن , حیف بود که نمی شد چون بی نظیر ترین پدر روی زمین است . تمام این مدت آشنایی به کنار اما در دو سال اخیر روزگار نقش های عجیبی زد تا به طرز غریبی بهتر بشناسمش , از پس گذشت خیلی اتفاق ها و روزها حالا بهتر می فهمم که چرا نمی تواند برایم شعر بگوید یا داثم تحسینم کند یا جمله دوستت دارم را به زبان بیاورد . او مردی است که بر روی کاغذ هایش جاری می شود . وقتی زن های آثارش فقط طالب مهرند و مرد هایش از بیان این مهر عاجزند .حس میکنم از پس سال ها حالا تازه درکش میکنم . و با این شناخت عجیب خوشحالم که در مسیر کارگردانی حرفه ای نیفتاد . کارگردانی در ایران نیاز به شخصیت چند رویه و پیچیده ای دارد. همین است که پیمان قاسم خانی برای کارگردان شدن زیادی انسان است و البته برای همسر بودن هم زیادی درون گرا . این روز ها یک دهه بعد عاشقانه باز با هم روی اکران سینما هستیم با فیلم پر مخاصب و کمدی متفاوتی به نام :"سن پطرز بورگ ".از مصاحبه و توجه زیاد و عکس هایی که گاه در معذور چیزی یا کسی می رود و می اندازد گریزان است . از این که چنین بازی بی نظیری را با توجه به شخصیت واقعی خودش که درست نقطه عکس شخصیت مردفیلم است را ارائه داده ,هیچ به خودش غره نیست . بازیگری به راستی بر قامت او جامه کوچکی است و واقعن هم به طبع شرایطی ناگهانی تقریبن دقیقه نود پذیرفت که به قول معروف خودش برود توی رینگ و بازی کند . به هر حال و با وجود این که به گمانم بازیگری یکی از باارزش ترین شغل های عالم است , اگر بی تعارف بخواهم حرف بزنم ته اش این است که هر علاقمند به بازیگری و در نهایت هر بازیگری میلی به دیده شدن و جاودان ماندن دارد . و این همان بخشی است که برای او کوچک و حتی محو است . وقتی در یکی از داستان های آخرم از زنی نوشتم که از فراموش شدن در یاد معشوقش بعد از مرگ خودش می ترسد . پیمان که شنید ازمن پرسید : " چه ترس عجیبی !مگر برای خود تو واقعن این مهم است که در یاد آدم ها بمانی "؟ و من اعتراف کردم که :"اگر این نبود هرگز به دنبال بازیگری نمیرفتم ." او مردی است که نیازی به دیده شدن و حتی در یاد ماندن ندارد بی هیج غلوی این حرف من یادتان باشد :"پیمان قاسم خانی مرد خیلی بزرگی است ". منبع : ماه هفت شب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]